بریدههایی از کتاب راز پاریس
۳٫۷
(۴۳)
زمانیکه آن بیرون دنبال داستان جدید میگردی دیگر وقت زیادی برای زندگی عاشقانه نداری.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«برای بعضیها حقیقت چیزی نیست جز باری از غم و غصه؛ باری که روی دلشان سنگینی میکند؛ چیزی که بهمحض اینکه فاش شود دیگر هیچچیزی درست نمیشود
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اگر فقط از دایرهٔ راحتی، امنیت و چیزهای شناختهشده پا را فراتر بگذاری به آن چیزی که میخواهی میرسی
mhdse
چه بسیار مردانی که شکست خوردند و بعداز تمام این جنگها تازه فهمیدند که درنهایت هیچ پیروزِ واقعیای وجود ندارد.
mhdse
چیزی که تو را میسازد خود تویی
booklover
همیشه داستانهای خوب به تو یاد میدهند که اگر سعی کنی میتوانی چه کسی باشی. اگر فقط از دایرهٔ راحتی، امنیت و چیزهای شناختهشده پا را فراتر بگذاری به آن چیزی که میخواهی میرسی
booklover
وَلری به دل کتابها پناه برده بود. درست مانند زنانی که به مردانی محکم تکیه میکنند.
booklover
چه بسیار مردانی که شکست خوردند و بعداز تمام این جنگها تازه فهمیدند که درنهایت هیچ پیروزِ واقعیای وجود ندارد. تنها چیزی که از جنگ باقی میمانَد زخم و آسیب است.
booklover
ما نمیدانیم وقتی از فرصت استفاده میکنیم، وقتی تصمیم میگیریم کار درست را انجام دهیم، آیا جواب خواهد داد یا نه
HeLeN
وقتی در دل جنگ نیستی تا ببینی قدرت آن چطور در هر مرحلهای از زندگی، تو را امتحان میکند، گفتن این حرفها راحت است. اینکه وقتی جنگ تو را در موقعیتی قرار دهد که زندهماندن بالاتر از تمام آرزوها و خیالهایت باشد چه کاری از دستت برمیآید؟
HeLeN
از آن آدمهایی بود که کاری را که درست بود انجام میداد و مهم نبود چه هزینهای در پی دارد، حتی اگر به قیمت خیانت به کشور و حکومتش باشد.
HeLeN
«این فقط زخم دیگری از جنگ است. چه بسیار مردانی که شکست خوردند و بعداز تمام این جنگها پی بردند که درنهایت هیچ پیروز واقعیای وجود ندارد. تنها چیزی که از جنگ باقی میمانَد زخم و آسیب است. حتی پساز گذشت سالها پساز جنگ این مصیبتها همچنان ادامه دارند.»
فرشته
«این فقط زخم دیگری از جنگ است. چه بسیار مردانی که شکست خوردند و بعداز تمام این جنگها پی بردند که درنهایت هیچ پیروز واقعیای وجود ندارد. تنها چیزی که از جنگ باقی میمانَد زخم و آسیب است. حتی پساز گذشت سالها پساز جنگ این مصیبتها همچنان ادامه دارند.»
zhar
تنها اظهارنظرش درمورد اشعار وردزورث این بود که زیادی انگلیسی است! بعد کتابش را در قسمتی گذاشته بود به اسم «انگلیسی دیوانه!»
Par
تمام رازها امشب داشتند برملا میشدند؛ مثل قطاری پرشتاب که داشت از ریل خارج میشد و نمیتوانست جلویش را بگیرد. حتی اگر هم سعی میکرد نمیتوانست.
zhar
«من حالا به کروسانهایی که صبحها میخری عادت کردهام.»
zhar
برای من حقیقت لنگری است به گذشته. به من حس تعلق میدهد، حتی اگر حقیقتی دردناک باشد.»
مسلم عباسپور
اگر فقط از دایرهٔ راحتی، امنیت و چیزهای شناختهشده پا را فراتر بگذاری به آن چیزی که میخواهی میرسی. تنها چیزی که او آن لحظه نیاز داشت این بود که شجاع باشد؛
Farzane H
وَلری به دل کتابها پناه برده بود. درست مانند زنانی که به مردانی محکم تکیه میکنند.
Farzane H
«برای بعضیها حقیقت چیزی نیست جز باری از غم و غصه؛ باری که روی دلشان سنگینی میکند؛ چیزی که بهمحض اینکه فاش شود دیگر هیچچیزی درست نمیشود، اما برای من اینطور نیست. برای من حقیقت لنگری است به گذشته. به من حس تعلق میدهد، حتی اگر حقیقتی دردناک باشد.
mina
حجم
۱۸۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱۸۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۳۹,۵۰۰
۲۷,۶۵۰۳۰%
تومان