بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مرکز مشاوره | طاقچه
کتاب مرکز مشاوره اثر حسام‌الدین  مقامی‌کیا

بریده‌هایی از کتاب مرکز مشاوره

امتیاز:
۳.۷از ۶ رأی
۳٫۷
(۶)
بود تصویر او چو نقلی تَر عکس او از خودش کمی بهتر از کمالات او عجب کردم در فراقش سه ماه تب کردم عاقبت وضع اضطراری شد صحبت از عقد و خواستگاری شد مهربانانه گفت «مهریه زخم‌ها می‌زند به قلب و ریه» با کلامش قوی شدم، در دم هشتصد سکه مهر او کردم عاقبت حال بعد نه، ده سال مانده ایشان به گردنم چو وبال
مادربزرگ علی💝
اگر مشاور گیر نیاوردید ستون «سنگ صبور» مجله‌ها را که ازتان نگرفته‌اند. نامه بنویسید تا جواب مقتضی مبذول دارند. خدمت آن عزیز، «سنگ صبور» یک سلام بلند از ره دور شُهره در بازکردن گره‌ای تو خودت مرکز مشاورهای مانده‌ام بنده بیخ آن ریشت سفره دل بگسترم پیشت آن‌که با مغز رفته در چاله این منم یک جوان سی ساله سال‌ها پیش از این غلط کردم دختری پایه شد، وَ چت کردم دختری ساده، مهربان و نجیب که بلد بود کارهای عجیب آن هنرها که بود در مشتش چکه می‌کرد از هر انگشتش
مادربزرگ علی💝

حجم

۱۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

حجم

۱۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

قیمت:
۱,۸۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد