بریده‌هایی از کتاب خورشید حتماً می‌تابد

مارتین لوترکینگ گفته است: «کسی نمی‌تواند از شما سواری بگیرد، مگر اینکه خودتان برای او خم شده باشید.»

هیچ‌چیز غم‌انگیزتر از آن نیست که آدم امیدش را از دست بدهد.

گاهی اوقات این‌طور به نظر می‌رسد که زندگی بیشتر مسیری پر از حذف‌کردن‌های مختلف است تا انتخاب.

«می‌تونم پنج تا دلیل بهت بدم که چرا می‌خوان محکومت کنن. می‌خوای اون دلایل رو بدونی؟» سرم را به نشانهٔ «نه» تکان دادم، اما او ادامه داد. «یک، سیاه‌پوستی. دو، یه سفیدپوست قراره بگه تو بهش شلیک کردی. سه، بازپرست قراره سفیدپوست باشه. چهار، قاضی‌ت قراره سفیدپوست باشه و پنج، اعضای هیئت‌منصفه‌ت هم قراره سفیدپوست باشن.»

عدالت اصلاً کور نیست. او رنگ پوست، سطح تحصیلات و موجودی حساب بانکی‌ات را می‌بیند.

«کسی نمی‌تواند از شما سواری بگیرد، مگر اینکه خودتان برای او خم شده باشید.»

شما حقیقت رو نمی‌خواستین و دنبال قاتل واقعی هم نبودین. شما فقط یه متهم می‌خواستین

در طول محاکمه برای چند لحظه احساس کردم که دارم از شما متنفر میشم، واقعاً این رو احساس کردم اما خدا رو شکر یادم اومد که هیچ‌کس با قلبی آکنده از نفرت وارد بهشت نمی‌شه

«ممکنه گاهی بتونن شکستت بدن، اما این به این معنی نیست که می‌تونن خردت کنن.

وقتی دو نفر، این همه وقت همدیگر را بشناسند، بدون هیچ کلامی متوجه منظور هم می‌شوند.

مادر بی‌نظیری داشت که به او آموخت هرگز انسان‌ها را بر اساس رنگ و نژاد قضاوت نکند.

می‌بخشم فقط به این دلیل که نبخشیدن به خودم آسیب خواهد رساند.

مارتین لوترکینگ گفته است: «کسی نمی‌تواند از شما سواری بگیرد، مگر اینکه خودتان برای او خم شده باشید.»

هیچ‌چیز غم‌انگیزتر از آن نیست که آدم امیدش را از دست بدهد.

چگونه زندگی‌کردنمان اهمیت دارد. عشق را انتخاب می‌کنیم یا نفرت را؟ یاری می‌رسانیم یا آسیب؟

«بهش دروغ بگو لستر. اون‌قدر دروغ بگو که آروم شه. فهمیدی؟»

در آلاباما عدالت اصلاً کور نیست. او رنگ پوست، سطح تحصیلات و موجودی حساب بانکی‌ات را می‌بیند.

هیچ‌چیز غم‌انگیزتر از آن نیست که آدم امیدش را از دست بدهد.

خیلی از ما نمی‌توانیم حتی تصور این را بکنیم که دستگیر، به جرمی وحشتناک متهم و زندانی شویم و در نهایت به دلیل نداشتن پول کافی برای استخدام وکیلی کارآزموده به اعدام محکوم شویم. حتی تصور چنین چیزی برای اغلب انسان‌ها غیرممکن است.

ناامیدی یک انتخاب بود. نفرت یک انتخاب بود. خشم یک انتخاب بود. من هنوز هم انتخاب‌هایی داشتم. دانستن این حقیقت تکانم داد.