بریدههایی از کتاب خورشید حتماً میتابد
نویسنده:آنتونی ری هینتون، لارالاو هاردین
مترجم:فاطمه سهسلطانی
انتشارات:مهرگان خرد
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۵از ۲۰ رأی
۴٫۵
(۲۰)
باخبر شدن از لحظهای که در آن زندگیتان برای همیشه تغییر خواهد کرد، غیرممکن است. شاید نزدیکشدنش را احساس کنید ولی باور کنید که نمیشود از رسیدنش باخبر شد.
کاپتا
کاری که تو تاریکی انجام شده باشه حتماً یه روز توی روشنایی برملا میشه.»
"هلاله"
هیچ نوزادی، قاتل متولد نمیشود. هیچ کودکی رؤیای بودن در بند اعدامیها را در سر نمیپروراند. همهٔ قاتلین بند اعدامیها یاد گرفتهاند که قاتل باشند -از پدر و مادرهایشان، از یک سیستم، از وحشیگری انسان بیرحم دیگری- اما هیچکس قاتل به این دنیا نیامده است. دوستم هنری به دنیا نیامده بود که نفرت بورزد. نفرتورزیدن را یادش داده بودند، یادش داده بودند آنقدر نفرت بورزد که کشتن برایش توجیهپذیر باشد
Fereshte
میزان تمدن یک جامعه را میتوان از تعداد زندانیانش فهمید.
artemis
میزان تمدن یک جامعه را میتوان از تعداد زندانیانش فهمید.
فئودور داستایفسکی
SaNaZ
فکر میکنم این چیزی بود که همه میخواستیم. اینکه بدانیم برای کسی مهم هستیم
SaNaZ
به کشورش خدمت کرده بود اما حالا همان کشور صلاح دانسته بود که او بمیرد.
SaNaZ
باخبر شدن از لحظهای که در آن زندگیتان برای همیشه تغییر خواهد کرد، غیرممکن است. شاید نزدیکشدنش را احساس کنید ولی باور کنید که نمیشود از رسیدنش باخبر شد.
Book
«منم فکر میکنم آدما هیچوقت نباید به بیعدالتی عادت کنن.»
کاپتا
من میخواستم انسانیتم را حفظ کنم. هر اتفاقی هم که میافتاد نمیگذاشتم آن را از من بگیرند.
"هلاله"
حقم نبود با صندلی الکتریکی بمیرم. حق هیچکس نبود. هیچکس نباید اینطوری میمرد.
"هلاله"
هیچکس نمیتواند واقعاً معنای آزادی را بفهمد مگر اینکه آن را از دست بدهد. مثل این بود که هر روز، تمام روز، تو را در لباس مخصوص دیوانگان بپیچند. نمیتوانی انتخاب کنی چطور زندگی کنی. وای، چه چیزها که حاضر بودم بدهم تا فقط انتخابی داشته باشم، هر انتخابی. انتخاب میکردم به جای خوابیدن، قدم بزنم. انتخاب میکردم برای شام مرغ بخورم. سوار ماشینی میشدم و هر جا که من را میبرد میرفتم
Fereshte
نور حقیقت چنان با قدرت میتابید که نمیتوانستند انکارش کنند.
SaNaZ
خورشید هیچوقت دست از تابیدن نمیکشه. شاید نبینیمش اما میدونم که اون بیرون توی آسمونه
SaNaZ
این بار، از سنگینترین کوهستانها هم سنگینتر بود و او این بار را روی قلبش احساس میکرد.
SaNaZ
حتماً دلیلی داشته است که در عصر بردهداری، اربابان دوست نداشتند بردههایشان خواندن و نوشتن یاد بگیرند.
SaNaZ
تو در برابر رفتارت با دیگران مسئولی. متوجه شدی؟ برام مهم نیست بقیه در موردت چی میگن، تو قرار نیست خودت رو تا سطح اونا پایین بیاری. همیشه با دیگران بهتر از خودشون برخورد کن.
SaNaZ
ممکنه گاهی بتونن شکستت بدن، اما این به این معنی نیست که میتونن خردت کنن.
SaNaZ
وقتی همهٔ دنیا شما را بد میدانند، سخت است به خوبی خود باور داشته باشید؛
Book
تمام روز و تمام شب، زندانیان کلمات همدردیشان را فریاد میکشیدند. داغی که قسمت شود، کمتر هم میشود
Uns Roy
حجم
۲۸۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۸۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان