بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سایه‌ی عشق | طاقچه
تصویر جلد کتاب سایه‌ی عشق

بریده‌هایی از کتاب سایه‌ی عشق

ویراستار:آزاد تیموری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۶ رأی
۲٫۸
(۶)
ایراد انسانها همینه که احساس خودشونو با این فکرها کمرنگ می‌کنن. مدام ذهنشونو، عشق و علاقه‌شونو با همین چیزهای سطحی خراب می‌کنن. در صورتیکه عمر دنیا کوتاهه. مثل یه خواب و رویا. مثل یه چشم به هم زدن می‌بینی همه چیز گذشت و تموم شد. اونوقت حسرت می‌خوری که از لحظه‌هایی که می‌تونستی استفاده کنی و توی عشق غرق بشی، استفاده نکردی و همه رو پای غرور و لج و لجبازی و این چیزها گذاشتی و خودتم هیچی از زندگی نفهمیدی.
red rose
ما آدمها اونجور که باید، قدر همدیگر رو نمی‌دونیم و همچنین قدر عمر و لحظه‌هامونو که دیگه برگشتی هم نداره. در صورتیکه زندگی اونقدر کوتاهه که ارزش نفرت و جنگ و دوری و دعوا رو نداره.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
همیشه می‌گفت مهم نیست پدرش ساسانه، مهم‌تر اینه که مادرش تویی!
من زنده ام و غزل فکر میکنم
- امّا خودمونیم‌ها مامان. من و شما از خونوادهٔ شوهر حسابی شانس آوردیم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
گرچه توی اون لحظه، وقتی که بچّه به دنیا می‌آد، تنها چیزی که رنج و سختی نه ماه بارداری رو تسکین می‌ده، حضور قدرشناسانهٔ همسر آدمه،
من زنده ام و غزل فکر میکنم
سرمو از روی سینه‌اش برداشتم، تا منو دید زد زیر خنده. ناخودآگاه به آینه نگاه کردم، میون گریه، خندم گرفت. چشمهای پف کرده و موهای ژولیده. مثل از گور برگشته‌ها بودم. بلند شدم و صورتم رو شستم. موهامم شونه زدم و اون فقط نگام می‌کرد و گاهی هم واسه شوخی، اَدای تخمه خوردن رو درمی‌آورد.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
روی سینه‌اش، حالا صدای ضربان قلبش رو هم می‌شنیدم، دیگه بغضم ترکید و شروع به گریه کردم. هیچی بهم نگفت. حتّی نگفت گریه نکن. فقط موهامو نوازش کرد. اجازه داد هرچی می‌خوام گریه کنم... آه... اون شاید آخرین باری بود که تونستم اونجوری آروم و پر عشق، سرمو بذارم روی سینه‌اش و گرمای قلب و دستهای مهربونشو حس کنم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
درضمن، شما الان حرف نداری، گرچه چاق هم باشی چیزی از علاقم بهت کم نمی‌شه، امّا همینجوری که الان هستی باقی بمون. ظریف و دوست‌داشتنی.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
لبخند تلخی زدمو اشکمو پاک کردم و با حسرت گفتم: چقدر تلخه که واسهٔ دوست داشتن باید زجر بکشیم، نه؟ دوست داشتن... این نعمت و هدیهٔ پاک و بزرگ، امّا افسوس که هر کسی، اینو درک نمی‌کنه و زیباترین خلقت خدا رو به تلخ‌ترین خاطره‌ها تبدیل می‌کنه.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
ما هم یک زمان جوون بودیم، مثل حالای تو و مهران. امّا به هر حال زمان می‌گذره و زمونه به جوونی آدمها وفا نمی‌کنه...
من زنده ام و غزل فکر میکنم

حجم

۱۹۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۱۹۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد