بریدههایی از کتاب شاهکارهای کوتاه (شش داستان)
نویسنده:فئودور داستایفسکی
مترجم:رحمت الهی، علی پاکبین
انتشارات:انتشارات جامی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۳ رأی
۴٫۲
(۱۳)
در يکی از ترانههای کهنه روسی ذکری از پهلوان چابک سواری است که پيش میرود و در همه جا فاتح، در آخرين محل گذارش که میرسد بالاخره میپرسد: «آيا در آنجا؛ در آن مزرعه، ديگر روحی زنده وجود دارد؟» من نيز که پهلوان نيستم. به خيلی دورتر از مزرعه متوجه میشوم و فرياد میکشم، ولی هيچ کس جوابم را نمیدهد.
Siavash Haji
همه اين مطالب را دقيقاً به خاطر میآورم. از پلهها پايين آمدم، به خيابان رسيدم، و مستقيماً پيش میرفتم، تا انتهای آخرين خيابان رفتم، و بالاخره ايستادم و خيره به يک نقطه متوجه شدم. مردم از جلوی من عبور میکردند، به من تنه میزدند، ولی من نه میديدم و نه میشنيدم
Siavash Haji
گذشته گذشت. انسان! جسورتر و متکبرتر باش، تو که گناهی نداری!
aram0_0
آه که من هميشه متکبر بودم، هميشه يا همه چيز را میخواستم و يا اصلاً هيچ! و به همين دلايل بود که نمیتوانستم با نيمه خوشبختی راضی باشم. بلکه برای تمام خوشبختی در تلاش و تکاپو بودم
aram0_0
با يک نوع خاموشی عمدی، او میتوانست از اين حرکات من نتيجه بگيرد که ما با هم تفاوت داريم، و من در حقيقت معمايی هستم. و عمده مطلب همين بود که من تعمد داشتم که در نظر او معمايی باشم! اصولاً شايد همه اين حماقتها را به آن جهت کردم که او به حل اين معمال مشغول شود!
aram0_0
نخوابيدم؛ چطور میتوانستم بخوابم، مثل اين بود که دائماً در سرم چکش بکوبند. دلم میخواهد که همه چيز را بفهمم، همه اين کثافتها را درک کنم.
aram0_0
ميل دارم که خودم را محاکمه کنم و میکنم. موظف هستم که هم به سود خودم و هم به زيان خودم حرف بزنم و میزنم.
aram0_0
«بديهی است که در هر موقعيت و در هر قلمرويی از زندگانی میتوان خوبی کرد، و ممکن است.»
aram0_0
وه، که آن روز بلافاصله فهميدم که او چقدر مهربان و نازنين است. زيرا مهربانها و نازنينها زياد مقاومت نمیکنند.
aram0_0
هميشه يا همه چيز را میخواستم و يا اصلاً هيچ
Siavash Haji
از کودکی، و جوانی، از خانه پدری، از پدر و مادرش از همه جا میگفت. ولی من اين حالت جادوزده و گرم او را گويی با ريزش آب سردی از بیاعتنايی خاموش میکردم. نقشه من اين بود، تحريکها و جذبههای او را با سکوت جواب میدادم. با يک نوع خاموشی عمدی، او میتوانست از اين حرکات من نتيجه بگيرد که ما با هم تفاوت داريم، و من در حقيقت معمايی هستم. و عمده مطلب همين بود که من تعمد داشتم که در نظر او معمايی باشم! اصولاً شايد همه اين حماقتها را به آن جهت کردم که او به حل اين معمال مشغول شود
Siavash Haji
«میبينيد که من قسمتی از همان نيرو هستم که میخواهد بدی و زشتی کند، ولی خوبی و نيکی به بار میآورد و به آن رفتار میکند
Siavash Haji
آن روز بلافاصله فهميدم که او چقدر مهربان و نازنين است. زيرا مهربانها و نازنينها زياد مقاومت نمیکنند. اگرچه قلبشان را نيز به روی طرف نمیگشايند، ولی نمیتوانند از صحبتی که شروع شده است بگريزند و کناره بگيرند. کم حرف هستند، جوابهای کوتاه میدهند، ولی جواب میدهند و هرچه در گفتگو پيشتر بروی بيشتر جواب میدهند. و اگر میخواهيد در برخورد با ايشان موفق شويد و اگر به آنها احتياج داريد فقط سعی کنيد خودتان خسته نشويد.
Siavash Haji
وای از زن عاشق حتی گناهان و زشتیهای معشوقش را میپرستد. به حدی که خود مرد نمیتواند جناياتش را آن طوری که زن عاشق برای او تبرئه میکند تبرئه کند.
Paria
تحمل اين جعبه شرور و پر سر و صدا را ندارم.
deniro
طبيعی است اگر در مقابل همه چيز متعجب شويم که احمقانه است، و اما اگر در مورد هيچ چيز متعجب نشويم، بسيار مطبوعتر و به علتی نامعلوم حتی قابل تقدير است. اما در واقع که بنگريم اصلاً چنين نيست. و به عقيده من درباره هيچ چيز متعجب نشدن به مراتب احمقانهتر از آن است که درباره همه چيز متعجب شدن، بله، اين حالت تقريباً برابر است با، به هيچ چيز دقت و توجه نداشتن. ولی طبعاً يک نفر احمق نيز نمیتواند بفهمد که چگونه توجه و دقت بايد کرد.
deniro
به نظر من عاقلترين خلق کسی است که اقلاً يک مرتبه در ماه آزادانه و بیپروا خودش را الاغ معرفی کند، و البته امروز اجرای چنين کاری استعداد بسيار نادری میخواهد که نيست. سابقاً الاغ اقلاً يک مرتبه در سال اظهار میکرد که الاغ است ولی امروز ـ به هيچ وجه، هيچ وقت نخواهد گفت.
deniro
میگويند که محکومين به مرگ نيز در آخرين شب زندگی خود به خواب عميقی فرو میروند... همين طور نيز بايد باشد طبيعی است والا طاقت نمیآوردند.
deniro
کسی شده بود که به استقبال طوفان میرفت، ولی لطافت و آرامش معمولی او مانع بود.
deniro
وقتی که مثلاً افکاری وجود دارد. به اين معنی که وقتی بعضی افکار و انديشهها را بخواهند بلند بلند بگويند و يا به آن لباس کلام بپوشانند بسيار احمقانه به نظر میرسد، اينقدر احمقانه میشود که گوينده حتی از بازگفتن آن شرم میکند. چرا؟ زيرا که ما خودمان همه، آنقدر زشتيم که نمیتوانيم حقيقت را تحمل کنيم.
deniro
حجم
۲۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه
حجم
۲۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان