بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب امید علیه امید | صفحه ۳۸ | طاقچه
کتاب امید علیه امید اثر نادژدا  ماندلشتام

بریده‌هایی از کتاب امید علیه امید

۴٫۰
(۴۲)
اندیشیدن به این آخرین راه حل باعث تسلی خاطر من در تمام طول زندگی‌ام شده بود، و غالبا در زمان‌هایی که اوضاع کاملاً غیر قابل تحمل می‌شد، من به ماندلشتام پیشنهاد می‌کردم دوتایی با هم خودکشی کنیم. ماندلشتام همیشه با قاطعیت این پیشنهاد را رد می‌کرد. استدلال اصلی ماندلشتام این بود که: «از کجا می‌دونی بعدش چی می‌شه؟ زندگی هدیه‌ای است که هیچ‌کس نباید از اون صرف‌نظر بکنه.» و مؤثرترین و آخرین استدلالش هم این بود که: «چرا فکر می‌کنی باید خوشحال باشی؟» هیچ‌کس به اندازه ماندلشتام آکنده از شوق زندگی نبود، اما با وجودی که هرگز دنبال غم و غصه نبود، روی آن چیزی هم که «شادی» می‌نامندش حساب نمی‌کرد. با این حال، او ایده خودکشی را معمولاً با بیان یک جوک رد می‌کرد: «خودمان را بکشیم؟ غیر ممکنه! در این صورت آورباخ چه خواهد گفت؟» یا: «من چطوری می‌توانم با یک خودکشی‌کن حرفه‌ای مثل تو زندگی بکنم؟»
نازنین بنایی
در زندگی هر فرد لحظه‌ای وجود دارد که وی با شگفتی و تحیر محض پی به حقیقت موضوع می‌برد: «پس جایی که دارم در آن زندگی می‌کنم چنین جایی است! پس مردمی که دارم با آن‌ها زندگی می‌کنم چنین آدم‌هایی هستند!» ما در این لحظه آشکار شدن حقیقت به قدری گیج و متحیر هستیم که حتا قدرت جیغ کشیدن را هم از دست می‌دهیم. این همان نوع گیجی توأم با از دست دادن متعاقب همه ملاک‌ها، استانداردها و ارزش‌هایی بود که آدم‌ها به هنگام اولین تجربه زندانی شدنشان به آن مبتلا می‌شدند و ناگهان به ماهیت واقعی دنیایی که در آن زندگی می‌کردند پی می‌بردند و نیز می‌فهمیدند که اصطلاح «عصر جدید» واقعا چه معنایی دارد
نازنین بنایی
ترس بارقه‌ای از امید، اراده زندگی کردن، و اتکا به نفس است. این یک احساس عمیقا اروپایی است، که از عزت نفس، ارزش‌ها، حق‌ها، نیازها، و آرزوهایی که مال خود فرد است ناشی می‌شود. انسان وابسته به آن چیزی است که مال اوست، و از فکر از دست دادنش دچار ترس می‌شود. ترس و امید لازم و ملزوم یکدیگرند. اگر امید را از دست بدهیم، حس ترسیدن را هم از دست خواهیم داد زیرا دیگر چیزی برای ترسیدن وجود ندارد.
نازنین بنایی
آدم‌ها فقط به این دلیل به زندگی ادامه می‌دهند که از آینده‌شان خبر ندارند و همواره امیدوارند سرنوشت تلخ دیگران نصیبشان نشود. همچنان که همسایه‌ها یکی پس از دیگری نابود می‌شدند، بازماندگان با طرح پرسش معروف «برای چی آن‌ها را دستگیر کردند؟» امید می‌گرفتند و مدام در باره اشتباهات و بی‌ملاحظگی‌های ناپدیدشدگان بحث می‌کردند.
نازنین بنایی
به او در زندان گفته بودند که من هم دستگیر شده‌ام. این ترفندِ استانداردی است که برای شکستن روحیه زندانی به کار می‌رود. زمانی که زندان‌ها و بازجویی‌ها در این کشور در هاله‌ای از رمز و راز قرار دارند و هیچ امکانی برای نظارت عمومی بر آن‌ها وجود ندارد، چنین تکنیک‌ها و ترفندهایی کارساز واقع می‌شوند.
نازنین بنایی
هر دستگیری تازه‌ای که رخ می‌داد واکنش معمول آدم‌ها این بود که هرچه بیش‌تر به درون لاک‌هایشان فرو روند (کاری که اتفاقا هرگز باعث نجاتشان نمی‌شد). برخی دیگر هم با صدای بلند علیه قربانی بخت‌برگشته شعار می‌دادند. من دوستی داشتم به نام سونیا ویشنفسکی که هر روز به محض شنیدن خبر دستگیری یکی از دوستانش با لحنی وحشت‌بار فریاد می‌زد: «همه‌جا را خیانت و ضد انقلاب فرا گرفته!» این واکنش کسانی بود که زندگی نسبتا راحتی داشتند و چیزی برای از دست دادن داشتند.
نازنین بنایی
این خصوصیت زندگی ماست: هیچ‌کدام از ما تا زمانی که ندانسته باشیم آدم‌های «بالا» چه نظری در باره فلان مسئله دارند، هرگز هیچ طومار و درخواستی ارائه نمی‌کنیم، از بیان نظراتمان طفره می‌رویم و دست به هیچ اقدامی نمی‌زنیم. هر کسی کاملاً آگاه بود که هیچ کاری از دستش برنمی‌آید و بنابراین هیچ تلاشی نمی‌کرد.
نازنین بنایی
این نظام حقوقی تازه بر این اصل دیالکتیکی کبیرِ غیر قابل تغییر مبتنی بود که: «هر کس که با ما نیست علیه ماست.»
نازنین بنایی
همواره دستگیری‌های گسترده‌ای، به ویژه در بین روشنفکران، وجود داشت. غالب این دستگیری‌ها در فصل بهار (عمدتا در ماه مه) و فصل پاییز اتفاق می‌افتاد. هدف از دستگیری‌های مذکور منحرف کردن توجه مردم از شکست‌های اقتصادی دیرپای کشورمان به مسائل حاشیه‌ای بود. در آن زمان به دشواری می‌شد مواردی از دود شدن ناگهانی آدم‌ها در آسمان را پیدا کرد: آن‌هایی که تبعید شده بودند مرتبا به اقوام و نزدیکانشان نامه می‌نوشتند، و پس از پایان دوره محکومیتشان به خانه‌هایشان بازمی‌گشتند ــ تا دوباره از شهر و دیارشان اخراج شوند.
نازنین بنایی
هیچ‌کس نمی‌دانست که بر اساس کدام ماده قانون به ما این حق داده شده بود که در برابر دیدگان عموم دستگیر شویم. این «حق» اگر برای فرد دستگیرشده هیچ فایده‌ای نداشت حداقل برای حکومت این فایده را داشت که بگوید هیچ دستگیری‌ای بدون رعایت دقیق رویه‌های قانونی انجام نمی‌شود و هیچ‌کس هرگز نمی‌تواند ادعا بکند که هیچ فردی در دل شب در غیاب شاهدان و بدون ارائه حکم بازداشت ربوده یا ناپدید شده است. چنین مفاهیم حقوقی‌ای حقیقتا جای تقدیر و سپاس داشت!
نازنین بنایی

حجم

۷۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲۰ صفحه

حجم

۷۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲۰ صفحه

قیمت:
۳۱۰,۰۰۰
۲۱۷,۰۰۰
۳۰%
تومان