بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب امید علیه امید | صفحه ۳۷ | طاقچه
کتاب امید علیه امید اثر نادژدا  ماندلشتام

بریده‌هایی از کتاب امید علیه امید

۴٫۰
(۴۲)
آن رفتارهای مطیعانه ما در هنگام بازداشت شدن، به مقوله ترس ربطی نداشت. این چیز کاملاً متفاوتی بود: نوعی حس فلج‌شدگیِ برآمده از عجزِ خودِ فرد بود، که همه ما ــ نه فقط آن‌هایی که کشته شدند بلکه خود قاتلان هم ــ به آن مبتلا بودیم. ما له‌شدگانِ نظامی که هر کداممان به نحوی به ساخته شدن آن کمک کرده بودیم، حتا قادر به مقاومت منفعلانه هم نبودیم. فرمانبری ما فقط باعث تشویق و ترغیب کسانی می‌شد که فعالانه به این نظام خدمت می‌کردند. چگونه می‌توانیم از این چرخه باطل بگریزیم؟
نازنین بنایی
او به یک تقدیرگرا از نوع شورویایی تبدیل شده بود: «اگر آن‌ها دلشان بخواهد، همه چیز درست خواهد شد. اگر دلشان نخواهد، هیچ کاری از دست ما برنخواهد آمد.»
نازنین بنایی
ما چگونه می‌توانستیم از نیروهای طبیعت و قوانین ازلی و ابدی حیات بترسیم در حالی که هراس از یک پدیده دنیوی را به نحو شدیدا ملموسی در زندگی‌های روزمره خویش احساس می‌کردیم؟ این پدیده دنیوی، به رغم هراسی که ایجاد می‌کرد، به طرزی عجیب، غنای خاصی هم به زندگی‌هایمان داد. چه کسی می‌داند شادی چیست؟ شاید بهتر باشد از واژه‌های عینی‌ترِ «استغنا» یا «شور زندگی» حرف بزنیم، و از این حیث شاید چیز عمیقا ارضاکننده‌تری در دودستی چسبیدن نومیدانه ما به زندگی وجود داشته باشد تا در آنچه آدم‌ها عموما برای به دست آوردنش می‌کوشند.
نازنین بنایی
شیوه زندگی ما به قدری این دنیایی بود که باعث نمی‌شد به جستجوی حقایق آن دنیایی رو بیاوریم. من هر زمان از خودکشی حرف می‌زدم، ماندلشتام عادت داشت بگوید: «چرا عجله داری؟ پایان یک جایی همین نزدیکی‌هاست، و آن‌ها[ رژیم ]هم این‌جا هستند که پایان را برایت جلو بیندازند.» مرگ خیلی خیلی واقعی‌تر، و خیلی خیلی ساده‌تر از زندگی بود، به طوری که ما جملگی به صورت غیر ارادی سعی داشتیم حیات زمینیمان را، ولو برای یک لحظه کوتاه هم شده، طولانی‌تر کنیم ــ تا شاید روز بعد کمی آرامش برایمان به همراه آورد. آدم‌ها در حین جنگ، اقامت در اردوگاه‌ها، و دوره‌های ارعاب و سرکوب، بسیار کم‌تر به مرگ (تا چه رسد خودکشی) فکر می‌کنند تا در حین گذران زندگی‌های عادیشان. هر زمان در نقطه‌ای از زمین وحشتی مرگبار و بحرانی حل‌ناشدنی در قالبی به ویژه پرتنش روی می‌دهد، پرسش‌های کلی در باره سرشت و ماهیت هستی به پس‌زمینه سوق می‌یابد
نازنین بنایی
«اما من عاشق این زمین بیچاره‌ام، زیرا زمین دیگری ندیده‌ام...»
نازنین بنایی
ویژگی متمایز کسانی که در زیر رژیم‌های ارعاب‌گر زندگی می‌کنند زمین‌گیر شدن و از دست دادن جرئتِ هر مقاومتی است. اما پرسشی که حالا می‌توان مطرح کرد این است: آیا در زمانه ما لحظه‌ای وجود داشت که روشنفکرانمان بتوانند بر استقلالشان اصرار بورزند؟ احتمالاً وجود داشت، اما این روشنفکران در دوره قبل از انقلاب، پیشاپیش بدجوری ضربه خورده و دچار پراکندگی شده بودند، و حالا در دوره‌ای که مقدر بود به تسلیم و تغییر ارزش‌هایشان وادار شوند، توان دفاع از خودشان را نداشتند.
نازنین بنایی
این خواندن از نوع منفعلانه است که همیشه امکان رواج اندیشه‌های بی‌محتوا، و القای نظرات مبتذل به اذهان توده‌ها، را فراهم می‌کند. خواندن این‌چنینی به جای این‌که ذهن فرد را تحریک به اندیشیدن بکند تأثیری همچون خواب مصنوعی بر او دارد ــ هرچند باید گفت دوره مدرن، وسایلی بسیار قدرتمندتر برای اِعمال سلطه بر اذهان مردم دارد.
نازنین بنایی
سرنوشت یک نیروی بیرونی مرموز نیست، بلکه حاصل جمعِ آمیزه طبیعی فرد و گرایش اصلی زمانه‌ای است که در آن زندگی می‌کند ــ هرچند در زمانه ما خیل عظیمی از جان‌های آزاردیده مجبور شدند به رغم سرشت‌های خویش تن به گرایش وحشتناک زمانه بدهند. اما این دو مرد، با استعدادها و توانایی‌های خاصی که داشتند، خودشان تعیین‌کننده روابطشان با زمانه‌شان بودند.
نازنین بنایی
در کشور ما زمان‌هایی وجود داشته است که همگی از ترس ِ فراگیر شدن هرج و مرج دست به دعا برداشته‌ایم تا یک نظام قدرتمند، یک دست قوی که بتواند جلوی سیل خشمِ کور انسانی را بگیرد، بر سر کار بیاید. این ترس از آشوب و هرج و مرج شاید دیرپاترین احساس ما روس‌ها بوده است ــ ما هنوز هم از این احساس بهبود نیافته‌ایم و آن را از نسلی به نسل دیگر انتقال داده‌ایم. هیچ‌کسی بین ما نیست ــ نه در بین قدیمی‌ها که انقلاب را دیدند و نه در بین جوانان ــ که معتقد نباشد اگر روزی عوام‌الناس از کنترل خارج شوند او اولین قربانی خواهد بود. «ما اولین کسانی خواهیم بود که از تیرهای چراغ برق حلق‌آویزمان خواهند کرد.» ــ
نازنین بنایی
آیا انسان واقعا می‌تواند مسئول اعمال خودش باشد؟ رفتار انسان، حتا شخصیتش، همیشه در چنگال بی‌ترحم زمانه‌اش قرار دارد؛ زمانه‌ای که به زور قطره‌ای از خوبی یا بدی‌ای را که به آن نیاز دارد از او بیرون می‌کشد.
نازنین بنایی

حجم

۷۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲۰ صفحه

حجم

۷۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲۰ صفحه

قیمت:
۳۱۰,۰۰۰
۲۴۸,۰۰۰
۲۰%
تومان