بریده‌های کتاب سلطان طوس، یک سیاحت‌نامه
کتاب سلطان طوس، یک سیاحت‌نامه اثر مرتضا کربلایی‌لو

کتاب سلطان طوس، یک سیاحت‌نامه

انتشارات:به نشر
امتیاز:
۴.۳از ۳ رأی
۴٫۳
(۳)
روی دری قهوه‌ای رنگ در صحن جمهوری با ماژیک نوشته «خدمات عشق». در باز نیست. تابلوی رسمی هم ندارد. خاطر را آن عشق و آن درِ بسته مشغول می‌دارد.
مروارید ابراهیمیان
آقاعلی حکیم تهرانی در زمان قاجار نوشته است در شرح حدیثی از امام صادق علیه‌السلام که فرموده «خاک انسان‌های روحانی همچون طلاست مانده در خاک، و روز حشر این طلاها از گل شسته می‌شود.»
ایمانطلب
تأویل آب در قرآن «امام» است. و غیبت امام به فرو رفتن آب در زمین تعبیر شده.
مروارید ابراهیمیان
تازه فهمیده‌ام اگر زیر این مقرنس بخوابی آن را فلکی می‌بینی پر از ستارگان که بر تن فلک چسبیده‌اند. دهخدا در یادداشتی دربارهٔ «مقرنس» نوشته: «گچ‌بری‌های برجسته بر آستانهٔ خانه آویخته چون پای آهو». وای، دوباره آهو! دهخدا باز نوشته در فارسی به مقرنس می‌گویند «آهوپای». و نکند این از فراست خانم گوهرشاد بوده که هزار پای آهو از آسمانهٔ ایوان مسجدش آویخته به ضمانت حضرت ضامن آهو؟ پس این‌طوری است: زیر این مقرنس اگر بخوابی ستاره‌هایی که می‌بینی در واقع جاپای آهوان است. آهوانی که در برف اگر گام بزنند یک رشته ستاره جا می‌گذارند. چه سان آهوانی مضمونِ حضرت رضا!
مروارید ابراهیمیان
تازه فهمیده‌ام اگر زیر این مقرنس بخوابی آن را فلکی می‌بینی پر از ستارگان که بر تن فلک چسبیده‌اند. دهخدا در یادداشتی دربارهٔ «مقرنس» نوشته: «گچ‌بری‌های برجسته بر آستانهٔ خانه آویخته چون پای آهو». وای، دوباره آهو! دهخدا باز نوشته در فارسی به مقرنس می‌گویند «آهوپای». و نکند این از فراست خانم گوهرشاد بوده که هزار پای آهو از آسمانهٔ ایوان مسجدش آویخته به ضمانت حضرت ضامن آهو؟ پس این‌طوری است: زیر این مقرنس اگر بخوابی ستاره‌هایی که می‌بینی در واقع جاپای آهوان است. آهوانی که در برف اگر گام بزنند یک رشته ستاره جا می‌گذارند. چه سان آهوانی مضمونِ حضرت رضا!
مروارید ابراهیمیان
عتاب در مرکز است. نزدیک شو به هستهٔ باغ. به آن ضریح نقره. هان. عتاب آن‌جاست. آن‌جا هیچ خادمی نیست. لگد می‌خوری. تنه می‌خوری. نفست بند می‌آید. چشم شورش است. دست و پا رها کن بسپار خودت را به آشوب دور ضریح.
مروارید ابراهیمیان
سلطان باغ‌نشین، رضا علیه‌السلام ضامن آهو شد تا برود به بره‌اش شیر بدهد برگردد. داستانش معروف است و نگارگران ماجرایش را کشیده‌اند. در کاخ سعدآباد تهران در موزهٔ فرشچیان نسخه‌ای از آن به دیوار است. اما در نیشابور قریه‌ای هم هست به اسم «آهوان». اما آهو یعنی چه؟ ابن‌عربی در کتاب ترجمان شوق‌ها نوشته یعنی علم فرّار. دانشی سخت گریزنده و به مهار درنیا. چه، آهو در بیابان و کوه زندگی می‌کند. وحشی از انسان. گریزنده از شکارچی. این یعنی سلطان طوس چیره است بر دانش‌های گریزنده. چیره است بر لحظات. بر گریزپاها. بر حدس‌ها. چه آن‌که می‌گریزد از سلطنت رضا به سلطنت رضا می‌گریزد.
مروارید ابراهیمیان
درب‌ها امضای چهارنفر دارند. یکی شعرها را گفته. دیگری خطش را نوشته. آن‌دیگری معرق‌ها را کار کرده. و دست‌آخر یکی گره‌ها را چیده. یکی از بیت‌ها این است: «فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی، که جز ولای توام نیست هیچ دستاویز» این امضاها برای چیست؟ که نشود ارادت این چهارنفر به امام را وقت شفاعت حاشا کرد؟ اما گاهی هم نوشته‌ای گیرت می‌آید بی‌امضا. روی دری قهوه‌ای رنگ در صحن جمهوری با ماژیک نوشته «خدمات عشق». در باز نیست. تابلوی رسمی هم ندارد. خاطر را آن عشق و آن درِ بسته مشغول می‌دارد. بازنویسی: بهارِ نود
لیلا

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

صفحه قبل
۱
صفحه بعد