بریدههایی از کتاب حماسه حسینی (جلد اول)
۴٫۵
(۲۴۸)
یک درجه امر به معروف و نهی از منکر این است که مردم! بر فرزندانتان اسمهای اسلامی بگذارید. این امر به معروف است. مبارزه کنید با اسمهای غیر اسلامی
Marziye123
من نمیفهمم اینکه میگویند فلان اسم دِمُده شده، کهنه شده، یعنی چه؟ مگر اسم هم نو و کهنه دارد؟! چون اسم فلان کلفت فاطمه است، پس فاطمه اسم کلفتهاست! خیلی عجیب است! پس دیگر ما دیگر اسم دخترمان را فاطمه نگذاریم! همین، خودش یک امر به معروف و نهی از منکر است.
Marziye123
آنچه که در حسین بن علی در این حادثه عاشورا و در آن ابتلاء و مصیبت پیدا شد از توحید، از جلوه ایمان، از جلوه خداشناسی، از ایمان کامل به جهان دیگر، از رضا، از تسلیم، از صبر، از استقامت، از مردانگی، از طمأنینه نفس، از ثبات، از عزت نفس، از کرامت نفس، از آزادیخواهی و آزادیطلبی، از اینکه در فکر انسانها باشد، از اینکه در خدمت انسانها باشد، اگر شما نمونهای در دنیا پیدا کردید، آنوقت بگویید چرا ما نام حسین بن علی را زنده کنیم. بدیل و مثل ندارد.
[دستور آنها] برای این است که بلکه پرتوی از روح حسین بن علی در روح ما و شما بتابد. اگر اشکی که ما برای او میریزیم ـ قبلاً عرض کردم ـ در مسیر هماهنگی روح ما باشد، روح ما پرواز کوچکی با روح حسینی بکند، ذرهای از همت او، ذرهای از غیرت او، ذرهای از حریت او، ذرهای از ایمان او، ذرهای از تقوای او، ذرهای از توحید او در ما بتابد و چنین اشکی از چشم ما جاری شود، آن اشک هر چه دلتان بخواهد قیمت دارد. اگر گفتند
H.H.
ریگهایی که در کف نهرها هست، سالیان درازی آب آمده از رویشان عبور کرده و آنها را ساییده است. وقتی انسان یکی از اینها را از کف نهری برمیدارد، میبیند که صلابت دارد و سفت است و از این جهت با سایر سنگها فرقی ندارد، اما آنچنان صاف است که انسان از لمس کردن آن کوچکترین احساس ناراحتی نمیکند، بهطوری که از دست کشیدن روی جامه خودش بیشتر احساس ناراحتی میکند تا از دست کشیدن روی آن سنگ.
H.H.
ابن جوزی که از خطبای معروف است، بالای یک منبر سه پلهای بود. ظاهرا زنی آمد و مسئلهای از او پرسید. گفت: نمیدانم. گفت: تو که نمیدانی چرا سه پله بالاتر رفتهای؟ گفت: این سه پله که بالاتر رفتهام برای آن چیزهایی است که من میدانم و شما نمیدانید؛ اگر میخواستند به نسبت چیزهایی که نمیدانم برایم منبر درست کنند، باید منبری درست میکردند که تا کره ماه بالا برود.
H.H.
«اِنَّ اللّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یغَیروا ما بِاَنْفُسِهِمْ».
این آیه آب بسیار صاف و پاکی است که بر سر منتظرها، آنهایی که به انتظار هستند که همیشه خدا از یک راه غیرعادی کارها را درست کند، میریزد. انتظار بیهوده نکشید. «اِنَّ» یعنی تحقیقا مطلب این است. تحقق و واقعیت این است که هرگز خداوند اوضاع و احوال را به سود مردم عوض نمیکند «حَتّی یغَیروا ما بِاَنْفُسِهِمْ» مگر وقتی که خود آن مردم آنچه مربوط به خودشان است، آنچه که در خودشان هست: اخلاق، روحیه، ملکات، جهت، نیات و بالأخره خودشان را عوض کنند.
H.H.
اگر این بدنها آخر کار باید بمیرد، آخرش اگر در بستر هم شده باید مرد، در مبارزه با یک بیماری و یک میکروب هم شده باید مرد، پس چرا انسانْ زیبا نمیرد؟ پس کشتهشدن انسان به شمشیر در راه خدا بسیار جمیلتر و زیباتر است.
F.Shaker
چقدر تعبیرْ زیباست! هر مرگی را نمیگفت زیبا، مرگ در راه حق و حقیقت را زیبا میدانست: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جیدِ الْفَتاةِ» چنین مرگی مانند یک گردنبند که برای زن زینت است، برای انسان زینت است.
F.Shaker
ما ملتی را بدون اینکه اتمام حجّتی برایشان شده باشد عذاب نمیکنیم. آنگاه ملتی را عذاب میکنیم که آنها مطلبی را بفهمند و درک کنند ولی در مقابل فهم و درک خود طور دیگری عمل کنند.
y,mol
. از این شکافها که روزبهروز بیشتر میشود چه کسی استفاده میبرد؟ آیا غیر از دشمن اسلام کس دیگری استفاده میبرد؟
y,mol
حدیثی داریم که امام رضا علیهالسلام از پیغمبر اکرم نقل میکند و آن این است: «اِذا تَواکلَتِ النّاسُ الاَْمْرَ بِالْمَعْروفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ» هرگاه مردم امر به معروف و نهی از منکر را به عهده همدیگر بگذارند (یعنی هر کس سکوت کند به انتظار اینکه دیگری امر به معروف و نهی از منکر کند و درنتیجه هیچ کس قیام نکند) «فَلْیأْذَنوا بِوِقاعٍ مِنَ اللّهِ» پس برای عذاب الهی منتظر و آماده باشند. چه عذابی؟ سنگ از آسمان بیاید؟ نه، عذاب الهی در آیه قرآن چنین تفسیر شده است.
قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی اَنْ یبْعَثَ عَلَیکمْ عَذابا مِنْ فَوْقِکمْ اَوْ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِکمْ اَوْ یلْبِسَکمْ شِیعا وَ یذیقَ بَعْضَکمْ بَأْسَ بَعْضٍ.
(از عذاب خدا بترسید) بگو خدا قادر است که از بالای سر شما بر شما عذاب بفرستد یا از زیر پای شما عذاب را بجوشاند یا شما را دستهدسته کند، یا اینکه زیان خود شما را به خود شما برساند (یعنی خودتان را به جان یکدیگر بیندازد).
Ali AA
عذاب بالای سر یعنی شما از مافوقها عذاب میبینید، عذاب از زیر پا یعنی از طبقه مادون عذاب میبینید
y,mol
زیان خود شما را به خود شما برساند (یعنی خودتان را به جان یکدیگر بیندازد).
y,mol
ز اینجا میفهمیم که چرا ائمّه اطهار اینهمه دستور اکید دادهاند که عاشورا باید زنده بماند و چرا اینهمه اجر و پاداش و ثواب برای عزاداری اباعبداللّه منظور شده است. آیا آنها این سخن را فقط به خاطر یک عزاداری مثل عزاداریهای ما در وقتی که پدر یا مادرمان میمیرد، گفتند؟ نه، مردنهای ما ارزشی ندارد؛ در مردنهای ما فکر و ایده و هدفی وجود ندارد. ائمّه اطهار از این جهت گفتند عاشورا زنده بماند که این مکتب زنده بماند؛ برای اینکه اگرچه شخص حسین بن علی نیست ولی حسین بن علی باید به قول امروز یک سمبل باشد، به صورت یک نیرو زنده باشد؛ حسین اگر خودش نیست، هر سال محرم که طلوع میکند، یکمرتبه مردم از تمام فضا بشنوند: «اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا یعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لا یتَناهی عَنْهُ؟ لِیرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقّا»؛ برای اینکه از راستی و حقیقت، شور حیات، شور امر به معروف، شور نهی از منکر، شور اصلاح مفاسد امور مسلمین، در میان مردم شیعه پیدا بشود.
khalili
«یا اَیهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبوا للّهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ» ایها النّاس! این دعوت پیغمبر را اجابت کنید؛ میخواهد شما را زنده کند. حیات یک ملت به داشتن ثروت زیاد نیست، حتی به علم هم نیست (علم به تنهایی کافی نیست که یک ملت را زنده کند)، بلکه حیات ملت به این است که آن ملت شخصیتی را در خودش احساس کند. ای بسا ملتهای عالِم که شخصیت ندارند، و ای بسا ملتهای جاهل که شخصیت خودشان را حفظ کردهاند. اگر الجزایریها بعد از صد و پنجاه سال مبارزه توانستند استعمار فرانسه را به زانو درآورند و به استقلال برسند، برای این بود که در آنها یک حماسه و یک احساس منش وجود داشت. اگر در آن طرف مشرقزمین، ملت دیگری دارد با قویترین و ثروتمندترین ملتهای جهان مبارزه میکند، چرا مبارزه میکند؟ آیا عدد یا ثروتش با آنها مبارزه میکند؟ ابدا؛ احساس شخصیت و منش آن ملت مبارزه میکند، میگوید: من تو را به آقایی قبول ندارم، من یا باید زنده باشم روی پای خودم باشم و کسی بر من حکومت نکند و یا باید نباشم.
راء
اینهاست درسهای آموزندهای که از قیام حسین بن علی باید آموخت. او حس استغنا و بینیازی به مردم داد. روزی که میخواهد از مکه حرکت کند، یک ذرّه قیام خودش را مشروط نمیکند و اینطور میفرماید: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ» و در آخر خطبه میفرماید: «فَمَنْ کانَ فینا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّنا عَلی لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ، فَلْیرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنی راحِلٌ مُصْبِحا اِنْشاءَ اللّهُ تَعالی» من فردا صبح حرکت میکنم؛ هر کس که آماده جانبازی است و حاضر است خون قلب خودش را در راه ما بریزد و تصمیم به ملاقات حق گرفته است، فردا صبح حرکت کند که من رفتم. دیگر بیش از این حرفی نیست. این مقدار استغنا قطعا در دنیا نظیر ندارد.
راء
راجع به زمان خلافت خودش میگوید: اگر نبود که مردم حضور پیدا کرده بودند و حضور مردم حجّت را بر من تمام کرده بود، و اگر نبود که خدا از علما و دانایان پیمان گرفته است که آنجا که مردم تقسیم میشوند به سیرانی که پر سیر خوردهاند و گرسنگان گرسنه، علیه این وضع نامطلوب به سود گرسنگان و علیه پرخورها قیام کنند، خلافت را قبول نمیکردم. من از نظر شخص خودم علاقهای به این کار نداشتم، ولی این وظایف و مسئولیتها به عهده من گذاشته شده بود.
y,mol
آن نامه را هم به او نشان داد که: «خُذِ الْحُسَینَ بِالْبَیعَةِ اَخْذا شَدیدا» از حسین بن علی و این دو سه نفر دیگر، به شدت، هرطور که هست بیعت بگیر. شاید هنوز کوفه خبر نشده بود که معاویه مرده است.
y,mol
کوفه اصلاً اردوگاه بوده است. از اول هم به عنوان یک اردوگاه تأسیس شد. این شهر در زمان خلیفه عمر بن الخطّاب ساخته شد؛ قبلاً «حیره» بود.
y,mol
اسلام یک طرف دیگر هم دارد؛ قضایا را همیشه از جنبه شخصی مطالعه نمیکند، از جنبه اجتماعی هم مطالعه میکند. حادثه عاشورا از جنبه اجتماعی و نسبت به کسانی که مرتکب آن شدند، مظهر یک انحطاط در جامعه اسلامی بود. لذا دائما باید یادآوری بشود که دیگر چنین کاری را مرتکب نشوند. این همان «آخی» است که یک ملت میگوید: ما مسلمانها چنین کاری کردیم؟! لعنت به کسانی که چنین کاری کردند، پس دیگر چنین کاری نکنیم
Omid Omid
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان