بریدههایی از کتاب حماسه حسینی (جلد اول)
۴٫۵
(۲۴۸)
. روز «ترویه» میشود، یعنی روز هشتم ذیالحجّه، روزی که همه برای حج از نو لباس احرام میپوشند و میخواهند به منی و عرفات بروند و اعمال حج را انجام بدهند. ناگهان امام حسین علیهالسلام اعلام میکند که من میخواهم بهطرف عراق و کوفه بروم. یعنی در چنین شرایطی پشت میکند به کعبه، پشت میکند به حج، یعنی من اعتراض دارم. اعتراض و انتقاد و عدم رضایت خودش را به این وسیله و به این شکل اعلام میکند. یعنی این کعبه دیگر در تسخیر بنیامیه است؛ حجی که گردانندهاش یزید باشد، برای مسلمین فایدهای نخواهد داشت
هدی✌
فکر علی بعد از مردنش بیشتر گسترش یافت
هدی✌
تاریخ نشان میدهد که بنیامیه افراد به اصطلاح روشنفکر و درّاک آن زمان را درست مثل مرغی که دانهها را جمع کند، یکیک جمع میکردند و سر به نیست مینمودند، و چه قتلهای فجیعی در این زمینه انجام دادند!
هدی✌
دلاوری حضرت ابوالفضلالعبّاس از مسلّمات و قطعیات تاریخ است. او فوقالعاده زیبا بوده است که در کوچکی به او میگفتند قمر بنیهاشم، ماه بنیهاشم. در میان بنیهاشم میدرخشیده است. اندامش بسیار رشید بوده که بعضی از مورخین معتبر نوشتهاند هنگامی که سوار بر اسب میشد، وقتی پایش را از رکاب بیرون میآورد، سر انگشتانش زمین را خط میکشید. بازوها بسیار قوی و بلند، سینه بسیار پهن.
هدی✌
عبّاس مقامی نزد خدا دارد که همه شهدا غبطه مقام او را میبرند.
هدی✌
سیره رسول اکرم این بود که اولاً در مجلس بالا و پایین قرار نمیدادند؛ معمولاً حلقهوار و دایرهوار مینشستند تا مجلس بالا و پایین نداشته باشد. ثانیا نهی میکردند که در هنگام ورود ایشان کسی جلوی پایشان بلند شود؛ میگفتند این، سنت اعاجم است، سنت ایرانیهاست. و نیز میفرمود: هر کس که وارد شد، در جایی که خالی است بنشیند، نه اینکه افراد مجبور باشند جا خالی کنند تا کسی بالا بنشیند، اسلام چنین چیزی ندارد.
هدی✌
من گاهی امر به معروف و نهی از منکر کنم، بخواهم خدمتی به اسلام کنم، ولی همین امر به معروف و نهی از منکر من مفسده دیگری برای اسلام به وجود آورد نه برای من، مفسدهای برای اسلام به وجود آورد که آن مفسده از این خدمتی که من از این راه به اسلام میکنم بیشتر است. بسیارند افرادی که نهی از منکر میکنند ولی نه تنها نتیجهای نمیگیرند، بلکه با نهی از منکرشان آن کسی را که نهی از منکر میکنند بکلی از دین بری میکنند
خوانا
هیهات که ما زیر بار ذلت برویم! ما تن خودمان را در جلوی شمشیرها قرار میدهیم ولی روح خودمان را در جلوی شمشیر ذلت هرگز فرود نمیآوریم. خدای من که در راه رضای او قدم برمیدارم راضی نیست و میگوید نکن، پیغمبر که وابسته به مکتب او هستم میگوید نکن، آن دامنهایی که من در آنها بزرگ شدهام، دامن علی که روی زانوی او نشستهام به من میگوید تن بهذلت نده.
این یک حماسه است اما نه یک حماسه شخصی یا قومی. در آن منیت نیست، خودپرستی نیست، خداپرستی است.
Melo
هستند ولی حماسه مقدس نیستند، برای اینکه هر یک از اینها میخواهد شخصیت خودش را توسعه بدهد، میخواهد همه چیز را در خودش هضم کند، میخواهد ملتها و مملکتهای دیگر را در مملکت خویش هضم کند؛ و لذا از نظر یک ملت، یک قهرمان ملی است ولی از نظر ملت دیگر یک جنایتکار است. اسکندر برای یونانیان یک قهرمان است و برای ایرانیان یک جنایتکار؛ برای یونانی یک قهرمان است چون به یونان عظمت داد، چون قدرتهای دیگر، ثروتهای دیگر، عظمتهای دیگر را خرد کرد و پرچم یونان را در مملکتهای دیگر به اهتزاز درآورد. اما از نظر قوم مغلوب، او نمیتواند یک قهرمان باشد. ناپلئون برای فرانسویها قهرمان است، اما آیا برای روسیه یا برای انگلستان هم قهرمان است؟ البته نه. آنها حماسه هستند، ولی یک حماسه فردی از نوع خودخواهی. یک حماسه بزرگ است یعنی یک خودخواهی بزرگ است، یک خودپرستی بزرگ است، یک جاهطلبی بزرگ است. (در مقابل جاهطلبیهای کوچک، جاهطلبیهای بزرگ هم در دنیا پیدا میشود.) اما این حماسهها حماسههای مقدس شمرده نمیشوند.
Melo
اینکه آن بابا از جیب خودش پول خرج میکند، خودش را بیکار میکند، زنجیر برمیدارد پشت خودش را سیاه میکند و اشک او هم متصل جاری است، ارزش دارد و نباید با آن مبارزه کرد و گفت این کارها وحشیگری است. ابراز احساسات برای قهرمانان بزرگ تاریخ وحشیگری نیست. فقط اشتباه او در این است که وقتی میخواهد ابراز احساسات کند، به شکلی ابراز احساسات میکند که نمایشگر قهرمانی جنایتکارانه جنایتکاران و نمایشگر مظلومیت آن کسی است که به او عشق میورزد و علاقه دارد. او نمیداند حالا که میخواهد نمایشگری بکند باید طوری نمایشگری بکند که نمایشگر حماسه حسینی باشد، نمایشگر آن جنبه نورانی و روشن تاریخ عاشورا باشد، نمایشگر روح حسین بن علی باشد. خوشبختانه کم و بیش این بیداری پیدا شده است و گاهی انسان به چشم میبیند که بعضی از دستجات توجه کردهاند که چه باید بکنند و چه میکنند.
Melo
مثلاً داستان پسران مسلمبن عقیل فقط یک داستان جنایی است و بس، که دو تا طفل نابالغ بیگناه پدرکشته غریب در یک شهر به دست یک آدم جانی میافتند و او به طمع اینکه به پولی برسد، به شکل فجیعی آنها را به قتل میرساند. وقتی ما این تاریخچه را مطالعه میکنیم، از یک طرف جنایت میبینیم و از طرف دیگر دو تا طفل معصوم نابالغ غریب که جنایت بر آنها وارد شده است که اینها حرفی هم نداشتهاند و نمیتوانستهاند حرفی داشته باشند چرا که بچههایی در سنین ده ساله و دوازده ساله یا کمتر بودهاند. این فقط یک داستان جنایی است و از نظر آن دو طفل، رثاء است، مصیبت است، مظلومیت است.
Melo
شخصیت حماسی آن کسی است که در روحش این موج وجود دارد؛ یک روحیه متموّجی از عظمت، غیرت، حمیت، شجاعت، حس دفاع از حقوق و حس عدالتخواهی دارد. و باز عرض کردیم که تاریخچه عاشورا تاریخچهای است که دو صفحه دارد. یک صفحه آن صفحهای است سیاه و تاریک، نمایشی است از جنایت بشریت، جنایت بسیار بسیار عظیمی، یک داستان جنایی و یک ظلم بیحد و حساب است و بنابراین، داستان جنایی ما قهرمانانی دارد که قهرمانان جنایتند. پسر معاویه، پسر زیاد، پسر سعد و یک عده افراد دیگر، قهرمان این داستان جنایی هستند. اما تمام این داستان جنایت نیست؛ یعنی داستان ما یک صفحه ندارد، دو صفحه دارد. تنها این نیست که یک عده جنایتکار بر یک عده مردم پاک و بیگناه جنایت وارد کردند. بله، داستانهایی هست که فقط و فقط جنایی است، یک صفحه بیشتر ندارد و آن هم مملوّ از جنایت است.
Melo
اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم، آن وقت از جنبه رثائیاش میتوانیم استفاده کنیم وگرنه بیهوده است. خیال میکنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا ـ العیاذ باللّه ـ حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از هزار و سیصد سال، آنهم در جوار رحمت الهی منتظر است که چهار تا آدم فکسنی برای او گریه کنند تا تسلّیخاطر پیدا کند!
Melo
ثانیا این همان فرق اسلام و مسیحیت تحریفشده است که اسلام یک دین اجتماعی و مسیحیت دینی است که همه آن چیزی که دارد اندرز اخلاقی است.
Melo
از نظر یک انسان و از نظر خود شهید، شهادت موفقیت است. لازم نیست مسیحیها بگویند؛ در هزاروسیصدوپنجاه سال پیش، خود پیشوایان اسلام گفتهاند. علی بن ابیطالب آن وقتی که تیغ بر فرقش فرود آمده و تا نزدیک ابرویش شکافته است، اینطور حرف میزند: «وَاللّهِ مافَجَأَنی مِنَ الْمَوْتِ واردٌ کرِهْتُهُ اَوْطالِعٌ اَنْکرْتُهُ، وَ ما کنْتُ اِلاّ کقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ» به خدا قسم، مرگ ناگهانی و ضربت ناگهانیای که بر من خورد، یک ذره مورد کراهت من نیست. من افتخار میکنم و آرزوی چنین روزی را داشتم. به خدا قسم، مثَل من مثَل آن عاشقی است که به معشوق خود رسیده باشد.
Melo
ابن جوزی که از خطبای معروف است، بالای یک منبر سه پلهای بود. ظاهرا زنی آمد و مسئلهای از او پرسید. گفت: نمیدانم. گفت: تو که نمیدانی چرا سه پله بالاتر رفتهای؟ گفت: این سه پله که بالاتر رفتهام برای آن چیزهایی است که من میدانم و شما نمیدانید؛ اگر میخواستند به نسبت چیزهایی که نمیدانم برایم منبر درست کنند، باید منبری درست میکردند که تا کره ماه بالا برود.
هدی✌
یکی از علمها همین است که انسان علم به عدم علم خودش داشته باشد، جاهل بسیط باشد، لااقل بداند که نمیداند (خود بداند که نداند). اعتراف کردن به این مطلب، خودش یک درجه از علم است
هدی✌
تنها با روش صحیح است که تبلیغ موفقیتآمیز خواهد بود.
هدی✌
اصحابی که از مدینه با حضرت آمدند خیلی کم بودند، شاید به بیست نفر نمیرسیدند، چون یک عده در بین راه جدا شدند و رفتند. بسیاری از آن هفتاد و دو نفر در کربلا ملحق شدند و باز بسیاری از آنها از لشکر عمر سعد جدا شده و به سپاه اباعبداللّه ملحق شدند. از جمله، بعضی از آنها کسانی بودند که وقتی از کنار این خیمه عبور میکردند صدای زمزمه عالی و زیبایی را میشنیدند، صدای تلاوت قرآن، ذکر خدا، ذکر رکوع، ذکر سجود، سوره حمد، سورههای دیگر. این صدا اینها را جذب میکرد و اثر میبخشید
هدی✌
میفرماید: مرگ به گردن انسان زینت است؛ آنچنان مرگ برای یک انسان، زیبا و زینت و افتخار است که یک گردنبند برای یک دختر جوان؛ ایهاالنّاس! من از همه چیز گذشتم، من عاشق جانبازی هستم، من عاشق دیدار گذشتگان خودم هستم آنچنان که یعقوب عاشق دیدار یوسفش بود.
هدی✌
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان