بریدههایی از کتاب حماسه حسینی (جلد اول)
۴٫۵
(۲۴۸)
این موضوع که دستگاه حسینی یک دستگاه جدایی است و از هر وسیلهای برای گریاندن میشود استفاده کرد، این خیال، این توهم دروغ و غلط، یک عامل بزرگی شد برای جعل و تحریف.
پرستو یاوری
در حادثه کربلا، یک قسمت از تحریفاتی که صورت گرفته است معلول حس اسطورهسازی است.
پرستو یاوری
این حس اسطوره سازی خیلی کارها کرده است. ما که نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار بدهیم.
پرستو یاوری
اما برای حادثه عاشورا، حادثهای که ما دستور داریم هر سال آن را به صورت یک مکتب زنده بداریم، آیا صحیح است که در این داستان این همه افسانه وارد بشود؟!
پرستو یاوری
در حادثه کربلا با کمال تأسف هر چه تحریف شده است، از ناحیه دوستان است.
پرستو یاوری
امیرالمؤمنین فرمود: «وَ لا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حَتّی تَحِلَّ بِنا» مردم ما نادان شدهاند؛ بلایایی را که به آنها رو میآورد، تا رو نیاورده تشخیص نمیدهند، پیشبینی ندارند. باید پیشبینی کنند. نه تنها باید به اوضاع زمان خودشان آگاه باشند بلکه باید آنچنان جامعهشناس باشند که مصائبی را که در آینده میخواهد پیش بیاید، تشخیص بدهند و بفهمند که در پنجاه سال بعد چنین خواهد شد.
سید مهدی
ما اصلاً معروف چه میشناسیم که چیست؟ منکر چه میشناسیم که چیست؟ ما گاهی معروفها را به جای منکر میگیریم و منکرها را به جای معروف. بهتر اینکه ما جاهلها امر به معروف و نهی از منکر نکنیم. چه منکرها که به نام امر به معروف و نهی از منکر به وجود نیامد! آگاهی و بصیرت میخواهد، خبرت و خبرویت میخواهد؛ دانایی، روانشناسی و جامعهشناسی میخواهد تا انسان بفهمد که چگونه امر به معروف و نهی از منکر کند، یعنی راه معروف را تشخیص بدهد، ببیند معروف کجاست، منکر را تشخیص بدهد، ریشه منکر را به دست بیاورد، از کجا آن منکر سرچشمه میگیرد.
سید مهدی
به من میگویید نرو، ولی خواهم رفت. میگویید کشته میشوم؛ مگر مردن برای یک جوانمرد ننگ است؟ مردن آنوقت ننگ است که هدف انسان پست باشد و بخواهد برای آقایی و ریاست کشته بشود که میگویند به هدفش نرسید، اما برای آن کسی که برای اعلای کلمه حق و در راه حق کشته میشود که ننگ نیست چرا که در راهی قدم برمیدارد که صالحین و شایستگان بندگان خدا قدم برداشتهاند. پس چون در راهی قدم برمیدارد که با یک آدم هلاکشده بدبخت و گناهکار مثل یزید مخالفت میکند، بگذار کشته بشود.
م رشوند
حسین را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند، اما حسین که فقط این تن نیست، حسین که مثل من و شما نیست؛ حسین یک مکتب است و بعد از مرگش زندهتر میشود.
م رشوند
زیادبن ابیه سالها در کوفه حکومت کرده بود، آنقدر چشم درآورده بود، آنقدر دست و پاها بریده بود، آنقدر شکمها سفره کرده بود، آنقدر افراد را در زندانها کشته بود که اینها بکلی احساس شخصیت خودشان را از دست داده بودند. لذا تا شنیدند پسر زیاد آمد، زن دست شوهرش را میگرفت و او را از پیش مسلم کنار میکشید، مادر دست بچه خودش را میگرفت، خواهر دست برادر خودش را میگرفت، پدر دست فرزند خودش را میگرفت و از مسلم جدا میکرد، و بیشک مردم کوفه از شیعیان علی بن ابیطالب بودند و امام حسین را شیعیانش کشتند. لذا در همان زمان هم میگفتند: «قُلوبُهُمْ مَعَهُ وَ سُیوفُهُمْ عَلَیهِ»، چرا که امویها شخصیت ملت مسلمان را لِه کرده کوبیده بودند و دیگر کسی از آن احساسهای اسلامی در خودش نمیدید.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
یکی از جاهایی که در آن، راه مکتب اسلام با راه مکاتب مادی امروز فرق میکند، این است که مکاتب مادی امروز روی اصول خاص دیالکتیکی میگویند تضادها را تشدید کنید، ناراحتیها را زیاد کنید، شکافها را هر چه میتوانید عمیقتر کنید، حتی با اصلاحات واقعی مخالفت کنید برای اینکه جامعه را به انقلاب به معنی انفجار (نه انقلاب آگاهانه) بکشانید. اسلام به انقلاب انفجاری، یک ذره معتقد نیست. اسلام، انقلابش هم انقلاب صددرصد آگاهانه و از روی تصمیم و کمال آگاهی و انتخاب است.
کاربر ۱۵۳۵۶۰۳
و مردن این است که زنده باشید ولی توسری خور.
elahe
ما مردم ایران یک حسن داریم و یک عیب. حسن ما مردم این است که در مقابل حقیقت، تعصب کمی داریم و شاید میتوانیم بگوییم بیتعصب هستیم؛ یعنی اگر با حقایقی برخورد کنیم و آنها را درک کنیم، شاید از هر ملت دیگر زودتر تسلیم آن حقایق میشویم. ولی یک عیب بزرگی در ما ملت ایران هست که به موازات اینکه در مقابل حقایق تسلیم میشویم، به حماسهها و ارکان شخصیت خودمان زیاد پایبند نیستیم و با یک حرف پوچ، زود آن را از دست میدهیم و رها میکنیم. هیچ ملتی به اندازه ما نسبت به شعائر خودش بیاعتنا نیست. شما هندیها و ژاپنیها و اعراب را دیدهاید؛ آنها هم مثل ما مشرقزمینی هستند، لکن از این نظر مثل ما نیستند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
شعارهای ما در مجالس، در تکیهها و در دستهها باید مُحیی باشد نه مخدّر، باید زندهکننده باشد نه بیحسکننده. اگر بیحسکننده باشد، نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت بلکه ما را از حسین علیهالسلام دور میکند. این اشک برای حسین ریختن خیلی اجر دارد اما به شرط اینکه حسین آنچنانکه هست در دل ما وارد بشود. «اِنَّ لِلْحُسَینِ مَحَبَّةً مَکنونَةً فی قُلوبِ الْمُؤْمِنینَ» اگر در دلی ایمان باشد نمیتواند حسین را دوست نداشته باشد، چون حسین مجسمهای است از ایمان.
fati
مردم دنیا! من مثل خیلی افراد نیستم که قیام و انقلابم به خاطر این باشد که خودم به نوایی رسیده باشم، برای اینکه مال و ثروتی تصاحب کنم، برای اینکه به مُلکی رسیده باشم. این را مردم دنیا از امروز بدانند (این نامه را در مدینه نوشت) قیام من قیام مصلحانه است. من یک مصلح در امت جدّم هستم. قصدم امر به معروف و نهی از منکر است، قصدم این است که سیرت رسول خدا را زنده کنم، روش علی مرتضی را زنده کنم. سیره پیغمبر مرد، روش علی مرتضی مرد؛ میخواهم این سیره و این روش را زنده کنم.
fati
شعارهای حسینی شعارهایی است که از این تیپ باشد؛ فریاد میکند: «اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا یعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لا یتَناهی عَنْهُ؟ لِیرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقّا» مردم! نمیبینید که به حق عمل نمیشود و کسی از باطل رویگردان نیست؟ در چنین شرایطی، مؤمن (نگفت حسین یا امام) باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگیای ترجیح بدهد. و یا: «لا اَرَی الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً وَالْحَیوةَ مَعَ الظّالِمینَ اِلاّ بَرَما» (هر جملهاش سزاوار است که با آب طلا نوشته شود و در همه دنیا پخش گردد، و این باز هم کم است) من مرگ را جز خوشبختی نمیبینم، من زندگی با ستمکاران را جز ملالت و خستگی نمیبینم.
مرا عار آید از این زندگی
که سالار باشم کنم بندگی
fati
بشر به کجا میرسد، روح بشر چقدر شکستناپذیر میشود که بدنش قطعه قطعه میشود، جوانانش جلوی چشمش قلمقلم میشوند، در منتها درجه تشنه میشود که حتی به آسمان که نگاه میکند به نظرش تیره و تار است. خاندانش را میبیند که الان دارند اسیر میشوند. هر چه دارد از دست داده است، ولی یک چیز برای او باقی مانده و آن روحش است. روحش هرگز شکست نمیخورد، یک ذره شکست نمیخورد. شما یک چنین صحنه نمایشی از فضائل انسانیت، در غیر کربلا سراغ دارید که آنوقت بگوییم به جای کربلا از آن حادثه یاد کنید؟
کاربر ۱۵۳۵۶۰۳
آیا نمیبینید به حق عمل نمیشود؟ آیا نمیبینید قوانین الهی پایمال میشود؟ آیا نمیبینید اینهمه مفاسد پیدا شده و احدی نهی نمیکند و احدی هم بازنمیگردد؟ در چنین شرایطی، یک نفر مؤمن (نفرمود من که حسین بن علی هستم دستور خصوصی دارم، من چون امام هستم وظیفهام این است) باید از جان خود بگذرد و لقاء پروردگار را درنظر بگیرد. در چنین شرایطی از جان باید گذشت. یعنی امر به معروف و نهی از منکر اینقدر ارزش دارد.
Sobhan Naghizadeh
قرآن کریم صریحا در باب قتل عمد میگوید: «فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ» کسی که نفس محترمی را میکشد، اعمّ از اینکه غیرخودش یا خودش باشد، کیفر او جهنم است «خالِدا فیها» برای همیشه هم در جهنم باید باقی بماند.
Sobhan Naghizadeh
اکثریت ما مسلمانها ننگ عالم اسلام هستیم.
rezabt
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۹۹ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۶۰%
تومان