بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شرح صدر | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب شرح صدر اثر محمدرضا نعمانی

بریده‌هایی از کتاب شرح صدر

۴٫۷
(۱۶)
این تعلق خاطر و ارتباط ما با شهید صدر صرفاً تعلقی عاطفی یا ارتباطی منفعت‌طلبانه نبود، بلکه عناصر جذابی در شخصیت شهید صدر جمع شده بود که من شخصاً در هیچ‌کس غیر او ندیدم. صفات و ویژگی‌های شهید صدر به‌گونه‌ای بود که باعث می‌شد برای همه جذاب باشد؛ عده‌ای با دیدن قدرت ابتکار و عمق علمی او، عده‌ای با دیدن مباحث عمیق و روش‌مندی و دقت منحصربه‌فرد او، عده‌ای با دیدن اخلاق محمدی و ساده‌زیستی علوی او و خلاصه هر کس به نحوی جذب او می‌شد.
m.salehi77
گاهی با به یادآوردن شهید سید قاسم شبّر رنج‌های خود را اندک تلقی می‌کرد و می‌گفت: «او شکنجه‌هایی می‌شد که ما یک‌دهم آن را هم نکشیده‌ایم…». ماجرای محاصره رسول خدا (ص) و بنی‌هاشم را در شعب ابوطالب بیان می‌کرد که حتی سایه‌بانی در آن صحرا بر سرشان نبود و از آب و غذا هم محروم بودند و می‌گفت: «آن‌ها چنین سختی‌هایی را در راه اسلام تحمل کردند، ما هم باید امتداد آن‌ها و در خط آن‌ها باشیم و هدف آن‌ها را ادامه دهیم». او با همه وجود مصمم بود که خود و همراهانش هم‌چنان این مصیبت را تحمل کنند تا این مصیبت به ماجرایی تبدیل شود که بیشترین پیروزی ممکن را برای اسلام و فعالیت اسلامی در پی داشته باشد. من بارها از شهید صدر شنیدم که می‌گفت: «من آماده‌ام تمام عمر با خانواده‌ام در حصر بمانم و خودم و آن‌ها قربانی شویم تا اسلام در عراق به پیروزی برسد».
m.salehi77
ارزش زندگی هر انسانی تنها به همان اندازه‌ای است که از وجود و زندگی و افکارش به امت می‌بخشد
مینا
او بارها کاری کرد که من مضطرب مقابلش بایستم و نتوانم جواب سؤالش را بدهم. گاهی مجبور شدم جواب سؤالش را به روز دیگری موکول کنم تا پیش چشم دانش‌آموزان در موقعیت معلمی ناتوان از جواب قرار نگیرم». معلم دینی هم عین همین حرف را زد و اضافه کرد او شایسته است که خودش تعلیمات دینی و عقاید را تدریس کند. معلم‌های بقیه درس‌ها هم تحسین و حیرت خود را از نبوغ و سطح علمی این کودک اظهار کرده و از این می‌ترسیدند که هوش بسیارش او را به کشتن بدهد! صدر اولین کسی بود که وارد کلاس می‌شد و آخرین نفری بود که بیرون می‌رفت. در کلاس سر تا پا گوش بود و به حرف‌های معلم توجه می‌کرد، گویی این درس‌ها مطلب جدیدی برای او دارد و خودش در حافظه‌اش چند برابر مطالب کلاس را حفظ نیست.
mohdiu
اگر مرجعیت عام و حوزه علمیه از شهید صدر حمایت می‌کردند و تکلیف شرعی و دینی‌شان را درباره او انجام می‌دادند، احتمال آن وجود داشت که حصر واقعاً پایان پیدا کند و رژیم به سختی بتواند با این موضوع مبارزه کرده یا درباره آن تجدیدنظر کند. امیدها زمانی ناامید شد که مرجعیت عام از پذیرش درخواست تعدادی زیادی از علما و عموم امت برای ملاقات با شهید صدر امتناع کرد و صرفاً نماینده‌ای را برای این کار فرستاد. این موضع‌گیری حوزه، از نظر رژیم اهمیت خاصی داشت، چون نشان می‌داد در صورتی که رژیم علیه شهید صدر دست به اقدامی سخت بزند، مرجعیت واکنشی نشان نخواهد داد که رژیم را با مشکل مواجه کند. بعد از شهادت شهید صدر نیز دقیقاً همین اتفاق افتاد و هیچ واکنشی حتی در سطح اعلام عزا یا اعتراض غیرمستقیم هم صورت نگرفت و به‌شکلی باورنکردنی روز شهادت شهید صدر همچون سایر روزها گذشت.
m.salehi77
کدام پدری می‌تواند گرسنگی بچه‌هایش را درحالی‌که نمی‌داند تا کی چنین وضعی ادامه پیدا می‌کند، ببیند؟ کدام پدری تحمل دارد این صحنه را ببیند که کودکش از درد دندان به خود می‌پیچد درحالی‌که او نمی‌تواند برایش حتی قرص مسکنی فراهم کند؟ کدام فرزندی تحمل دارد ببیند مادر سالخورده و رنج‌کشیده و ازپاافتاده‌اش از شدت سرفه در حال خفه شدن است و او نمی‌تواند برایش دارو فراهم کند؟ کدام مردی تحمل دارد ببیند همسر و فرزندانش در خانه‌ای زندگی می‌کنند که امکان دارد هر لحظه بر سر همه‌شان خراب شود؟! هیچ‌کدام از اعضای خانواده شهید صدر هرگز از مصیبت‌ها شکایت و اظهار ناراحتی نکردند، اما آن صحنه‌های تأثربرانگیز و اتفاقات خطرناکی که برای خانواده روی می‌داد، چنان قلب شهید صدر را به درد می‌آورد که گاهی آرزوی مرگ می‌کرد، اما در همین حال هم می‌گفت: «خدا اینها را می‌بیند، مردم پیش از ما گرفتار بیش از اینها بوده‌اند».
m.salehi77
من نمی‌توانم به‌طور دقیق ماجراهای دوران حصر ایشان را به تصویر بکشم. این دوره، فاجعه وحشتناکی بود که خانواده شهید صدر در آن به سر بردند و اگر شهید صدر به من سفارش نکرده بود که بخشی از این فاجعه را کتمان کنم، من حوادثی را نقل می‌کردم که طفل را هم پیر می‌کرد. کدام پدری می‌تواند گرسنگی بچه‌هایش را درحالی‌که نمی‌داند تا کی چنین وضعی ادامه پیدا می‌کند، ببیند؟ کدام پدری تحمل دارد این صحنه را ببیند که کودکش از درد دندان به خود می‌پیچد درحالی‌که او نمی‌تواند برایش حتی قرص مسکنی فراهم کند؟ کدام فرزندی تحمل دارد ببیند مادر سالخورده و رنج‌کشیده و ازپاافتاده‌اش از شدت سرفه در حال خفه شدن است و او نمی‌تواند برایش دارو فراهم کند؟ کدام مردی تحمل دارد ببیند همسر و فرزندانش در خانه‌ای زندگی می‌کنند که امکان دارد هر لحظه بر سر همه‌شان خراب شود؟! هیچ‌کدام از اعضای خانواده شهید صدر هرگز از مصیبت‌ها شکایت و اظهار ناراحتی نکردند، اما آن صحنه‌های تأثربرانگیز و اتفاقات خطرناکی که برای خانواده روی می‌داد، چنان قلب شهید صدر را به درد می‌آورد که گاهی آرزوی مرگ می‌کرد، اما در همین حال هم می‌گفت: «خدا اینها را می‌بیند، مردم پیش از ما گرفتار بیش از اینها بوده‌اند».
m.salehi77
فاطمه زهرا به‌پا خاست؛ وقتی تکلیف اقتضا کرد که به مسجد برود، به مسجد پدرش رفت و آن خطبه باعظمت را خواند که تنها بزرگان علما از عهده فهمش برمی‌آیند. همچون سیلی که از دریا سرازیر می‌شود، بلاغت و فصاحت و حکمت از کلماتش سرازیر می‌شد، درحالی‌که چند سال داشت؟ درحالی‌که عمر شریفش کمتر از بیست سال بود، اما به علما و حکما درس داد و الگوی والایی ارائه کرد که زن اروپایی تا امروز به آن نرسیده است. این فاطمه زهرا است که توانست در تاریخ اسلام ثابت کند علم با دین جمع می‌شود و فرهنگ حقیقی با ایمان به خدا و تمسک به اسلام و التزام به حجاب و عمل به شعائر دین همراه است. شما حاملان پیام و رسالت فاطمه زهرا هستید. شما کسانی هستید که جهان به‌واسطه شما درک خواهد کرد که علم باید در کنار ایمان باشد؛ درک خواهد کرد که برهنگی در علم جایی ندارد؛ اختلاط و اباحی‌گری در فرهنگ هیچ جایی ندارد. زن می‌تواند در همه عرصه‌ها به بالاترین درجات کمال و وارستگی و رشد و ترقی برسد، بدون این‌که ذره‌ای از هیچ‌یک از ارزش‌ها و میراث اسلامی و از دین پروردگارش، رسالت رب‌العالمین دست بردارد. اروپایی‌ها تلاش کردند چیزی غیر از این را به شما بفهمانند و شما به همه جهان فهماندید که همه آن‌ها در اشتباهند و شما بر حق هستید.
m.salehi77
تجربه تلخ حصر ثابت کرد میدان از رهبری آگاه که از خون او بهره ببرد و مسیر را با درایت و شجاعت ادامه دهد، خالی است و حتی مرجعیت و حوزه علمیه هم به زندگی معمول و آداب و شرایط خاص خود توجه دارد و وارد میدان قیام نخواهد شد. تجربه حصر گواه این مدعاست
ناصری
من نمی‌توانم به‌طور دقیق ماجراهای دوران حصر ایشان را به تصویر بکشم. این دوره، فاجعه وحشتناکی بود که خانواده شهید صدر در آن به سر بردند و اگر شهید صدر به من سفارش نکرده بود که بخشی از این فاجعه را کتمان کنم، من حوادثی را نقل می‌کردم که طفل را هم پیر می‌کرد.
ناصری

حجم

۴۹۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۴۹۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان