بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی | صفحه ۲۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی

بریده‌هایی از کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی

نویسنده:لوری گوتلیب
امتیاز:
۴.۰از ۲۶۴ رأی
۴٫۰
(۲۶۴)
گاهی تغییراتی که در افراد دیگر می‌خواهی در دستور کار آن شخص نیست – حتی با اینکه بهت بگوید هست.
Afsaneh Habibi
در این مرحله افراد دفع‌الوقت یا خودتخریبی می‌کنند تا تغییر کردن را مدتی به تعویق بیندازند – حتی تغییر مثبت را – چون تردید دارند چیزی را رها کنند بدون اینکه بدانند در ازایش چه چیزی می‌گیرند. گیر این مرحله این است که شامل ازدست‌دادن چیزهای قدیمی و اضطراب چیزهای جدید می‌شود. با اینکه اغلب دوستان و همسران از اینکه شاهدش باشند، دیوانه می‌شوند، این چرخ همستر بخشی از فرایند است؛ آدم‌ها نیاز دارند یک کار را بارها و بارها به تعدادی ظاهراً احمقانه انجام دهند تا اینکه آمادهٔ تغییر شوند.
Afsaneh Habibi
رفتاری را بروز دهند ولی در عوض اکثراً برخی مراحل را به ترتیب پشت سر می‌گذارند که می‌تواند این شکلی باشد: مرحلهٔ ۱: پیش‌تفکر؛ مرحلهٔ ۲: تفکر؛ مرحلهٔ ۳: آمادگی؛ مرحلهٔ ۴: عمل؛ مرحلهٔ ۵: نگهداری.
Afsaneh Habibi
جان می‌گوید این وحشتناک است که هیچ‌کس هرگز نمی‌فهمد چه کسی مسئول این اتفاق بوده. ممکن بود راننده در هر صورت بهشان بزند یا ممکن بود اگر حواسشان پرت دعوایشان نشده بود، مانع تصادف شوند. این ندانستن است که جان را عذاب می‌دهد.
Afsaneh Habibi
«انسان مدرن وقتی کارها را سریع انجام نمی‌دهد فکر می‌کند چیزی را – زمان را – از دست می‌دهد؛ اما نمی‌داند با زمانی که به دست می‌آورد چه کار کند جز کشتنش.»
Afsaneh Habibi
سرعت به زمان مربوط می‌شود، اما ارتباط تنگاتنگی هم با تحمل و تلاش دارد. پایهٔ این تفکر این است که هرچه سرعت بیشتر باشد، تحمل یا تلاش کمتری مورد نیاز است. صبر از جهت دیگر، نیازمند تحمل و تلاش است. تعریف آن «تحمل برانگیختگی، آزار، بداقبالی یا رنج بدون شکایت، بدخلقی، آزردگی یا امثال اینها است.» البته که بخش زیادی از زندگی از برانگیخته شدن، آزار، بداقبالی و رنج تشکیل شده است؛ در روان‌شناسی صبر را می‌توان تحمل این مشکلات تا زمانی که بتوان مدیریتشان کرد دانست. حس‌کردن غم یا اضطرابتان می‌تواند اطلاعات ضروری دربارهٔ خود و جهانتان به شما بدهد.
Afsaneh Habibi
زوجی به من مراجعه کرده بودند و زن، در همان روزی به شغل رویاهایش رسیده بود که شوهرش از شغلش بیرون آمده بود، که وضعیت فوق‌العاده ناجوری را هرشب سر میز شام به وجود می‌آورد. چقدر باید دربارهٔ اتفاقات روزانه‌اش حرف می‌زد بدون اینکه ناخواسته باعث شود شوهرش احساس بدی پیدا کند؟ چطور شوهر می‌توانست حسادتش را کنترل کند بدون اینکه شادی همسرش را خراب کند. از آدم‌ها، وقتی همسرانشان به چیزی می‌رسند که آنها حقیقتاً می‌خواهند اما نمی‌توانند داشته باشند، چقدر می‌توان انتظاری معقولانه داشت که بزرگ‌منشانه رفتار کنند؟
Afsaneh Habibi
«شاید تمام چیزهایی که ازش می‌نالند، درواقع مشکل نباشد! شاید همان طوری که هست خوب است. شاید حتی عالی است، مثل مدل مویشان. شاید اگر سعی نمی‌کردند چیزها را تغییر دهند خوشحال‌تر بودند. فقط در لحظه بودند.»
Afsaneh Habibi
شارلوت اعتقاد دارد که باید نقش فرد بیچاره را به خودش بدهد و اجازه بدهد که من فقط مشکلاتش را ببینم – یا همان‌طور که وندل یک‌بار دربارهٔ کاری که با او می‌کنم گفت: «من را با بیچارگی‌اش اغوا کند.» بیمارها اغلب این کار را به‌عنوان تضمینی برای اینکه اگر از چیزی مثبت یاد کنند، درمانگر رنجشان را فراموش نمی‌کند، انجام می‌دهند.
Afsaneh Habibi
شارلوت اعتقاد دارد موج «کارمای منفی» به او خورده است. به نظر می‌رسد هفته در میان، بحرانی دیگر روی می‌دهد – یک جریمهٔ راهنمایی و رانندگی، حادثه‌ای با مستأجرش – و با اینکه در ابتدا دلم برایش سوخت و سعی کردم کمکش کنم با آن کنار بیاید، به تدریج متوجه شدم که هر نوع کار درمانی را به کلی متوقف کرده‌ایم. چطور؟ با تمرکز بر یک مصیبت بعد از دیگری، شارلوت خود را از بحران واقعی زندگی‌اش – بحران‌های درونی - منحرف می‌کرد. گاهی «هیجان»، صرف‌نظر از اینکه چقدر ناخوشایند باشد، می‌تواند شکلی از خوددرمانی باشد، راهی برای آرام‌کردن خودمان با اجتناب‌کردن از بحران‌هایی که در درونمان می‌جوشند.
Afsaneh Habibi
افراد دارای اختلال تبدیلی، به آن تظاهر نمی‌کنند – اسم این مورد اختلال ساختگی است. افرادی که اختلال ساختگی دارند نیاز دارند مریض پنداشته شوند و عامدانه تلاش بسیار می‌کنند تا مریض به نظر برسند. اما در اختلال تبدیلی، بیمار واقعاً این نشانه‌ها را تجربه می‌کند؛ فقط این است که توضیح پزشکیِ قابل شناسایی برایشان وجود ندارد. به نظر می‌رسد این بیماری‌ها به‌خاطر فشار هیجانی که بیمار کاملاً از آن ناآگاه است، ایجاد می‌شوند.
Afsaneh Habibi
در فرافکنی، بیمار باورهایش را به فردی دیگر نسبت می‌دهد؛ در همانندسازی فرافکن، آنها را به درون فرد دیگر می‌فرستد. برای مثال، ممکن است مردی از دست رئیسش سر کار عصبانی باشد بعد بیاید خانه و به همسرش بگوید «انگار عصبانی هستی.» او فرافکنی می‌کند، چون همسر عصبانی نیست. از طرف دیگر در همانندسازی فرافکن، مرد ممکن است از رئیسش عصبانی باشد، برگردد خانه و اساساً خشمش را به درون همسرش تزریق کند.
Afsaneh Habibi
اما پایهٔ تیپ افراد در حقیقت نوعی احساس آشنایی است. تصادفی نیست که آدم‌هایی که والدین خشمگین داشته‌اند اغلب افراد خشمگین را انتخاب می‌کنند، یا آنهایی که والدینشان الکلی بوده‌اند جذب افرادی می‌شوند که خیلی زیاد می‌نوشند، یا آنهایی که والدین منزوی یا انتقادگر داشته‌اند، متوجه می‌شوند همسرانی دارند که منزوی یا انتقادگرند. چرا باید آدم‌ها این کار را با خودشان بکنند؟ چون کششِ حسِ بودن در «خانه» کاری می‌کند که آنچه در بزرگسالی می‌خواهند، از آنچه در بچگی تجربه کرده‌اند، به سختی قابل تفکیک باشد. آنها به افرادی که ویژگی‌های مشترک با والدینی دارند که به شکلی آزارشان داده‌اند، کششی غریب احساس می‌کنند.
Afsaneh Habibi
وقتی که مخدر مجازی اثرش را از دست می‌دهد، حس بدتری پیدا می‌کنید، نه بهتر.
Afsaneh Habibi
«متضاد افسردگی، خوشبختی نیست، بلکه سرزندگی است.»
Afsaneh Habibi
آزادی مستلزم مسئولیت‌پذیری است و در اغلب ما بخشی هست که مسئولیت‌پذیری را ترسناک می‌داند.
Afsaneh Habibi
«زندانی فقط باید دوری بزند. اما همچنان دیوانه‌وار میله‌ها را تکان می‌دهد. اغلب ما همینیم. احساس می‌کنیم کاملاً گیر افتاده‌ایم، توی سلول احساسی‌مان به دام افتاده‌ایم، اما راهی به بیرون هست – به شرطی که بخواهیم ببینیمش.»
Afsaneh Habibi
«قبل از درمانی موفق، همان مسئلهٔ لعنتی بارها و بارها اتفاق می‌افتد. بعد از درمان موفق، مسائل لعنتی یکی بعد از دیگری اتفاق می‌افتند.»
Afsaneh Habibi
به این فکر می‌کنم که چطور افرادی که به روان‌درمانی مراجعه می‌کنند، انتظار دارند احساس بهتری پیدا کنند، اما بهتر واقعاً به چه معناست؟
Afsaneh Habibi
عصبانیت، احساس مورد مراجعهٔ اکثر مردم است چون جهت‌دهی شده به بیرون است – باعصبانیت دیگران را سرزنش کردن حسی شیرین و حق‌به‌جانب دارد. اما اغلب این تنها نوک کوه یخ است و اگر زیر لایهٔ سطحی را نگاه کنید، احساسات غوطه‌ور را می‌بینید که یا از آنها آگاه نبوده‌اید یا نمی‌خواسته‌اید نشان دهید: ترس، ناامیدی، حسد، تنهایی، ناامنی. و اگر بتوانید این احساسات عمیق‌تر را آن‌قدر طولانی تحمل کنید تا درکشان کنید و به چیزی که بهتان می‌گویند گوش دهید، نه‌تنها خشمتان را به شیوه‌هایی خلاقانه‌تر کنترل خواهید کرد بلکه همیشه این‌قدر عصبانی نخواهید شد. البته خشم کار دیگری هم می‌کند – افراد را دور می‌کند و مانع می‌شود به حد کافی نزدیک شوند تا شما را ببینند. از خودم می‌پرسم آیا جان نیاز دارد افراد از او عصبانی باشند تا غمگین بودنش را نبینند.
Afsaneh Habibi

حجم

۶۵۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

حجم

۶۵۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۵۴ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۵۰%
تومان