بریدههایی از کتاب شاید نیاز داری با یک نفر حرف بزنی
۴٫۰
(۲۶۴)
عصبشناسان کشف کردهاند که انسانها سلولهای مغزیای دارند به اسم نورونهای آینهای که باعث میشود از دیگران تقلید کنند و وقتی افراد از نظر احساسی برانگیختهاند، صدایی آرام میتواند سیستم عصبیشان را آرام کند و کمکشان کند که در لحظه حاضر باشند.
fateme Ahmadi
این یک افسانه است که درمانگرها طوری آموزش دیدهاند که خنثی و بیطرف باشند، اما چطور میتوانیم؟ ما هم انسانیم، روبات نیستیم. در حقیقت به جای اینکه بیطرف باشیم، ما درمانگرها تلاش میکنیم احساسات کاملاً جانبدارانه و تعصبات و نظراتمان را (که آنها را انتقالِ متقابل مینامیم) بشناسیم، تا بتوانیم فاصلهٔ خود را حفظ کنیم و بفهمیم که با آنها چه کنیم. بهجای اینکه احساساتمان را سرکوب کنیم از آنها استفاده میکنیم و برای هدایت درمان ازشان بهره میگیریم
fateme Ahmadi
هر جلسهٔ درمان هم به بیمار و هم به درمانگر تعلق دارد، به تعامل میان آنها. این هری استک سالیوان بود که در اوایل قرن بیستم نظریهٔ روانپزشکی را بر اساس روابط میانفردی پایه گذاشت. با جداشدن از نظر فروید مبنی بر این که ناهنجاریهای روانی درونروانی (به معنای «درون ذهن فرد») هستند، سالیوان اعتقاد داشت که تعارضات ما تعاملی (به معنی «رابطهای») است. او تا آنجا پیش رفت که بگوید «علامت متخصص باتجربه این است که در اتاق نشیمن خانهاش همان فردی باشد که در مطبش.» نمیتوانیم به بیماران آموزش دهیم تعامل داشته باشند، مگر اینکه با آنها در تعامل باشیم.
fateme Ahmadi
یکی از استادانم زمانی رواندرمانی را مشابه انجام درمان جسمی دانست. میتواند سخت باشد و باعث ایجاد درد شود و ممکن است شرایطت پیش از بهبود، بدتر شود اما اگر مداوم انجامش دهی و وقتی آنجایی سخت کار کنی از شر گرفتگیها خلاص میشوی و بسیار بهتر عمل میکنی.
fateme Ahmadi
سبکهای دلبستگی در اوایل کودکی بر اساس تعاملات ما با والدینمان شکل میگیرند. سبکهای دلبستگی مهماند چون در روابط بزرگسالان هم نقش بازی میکنند، بر انتخاب نوع شریک عاطفی (باثبات یا با ثبات کمتر) تأثیر میگذارند، بر اینکه چطور در طول یک رابطه رفتار میکنند (وابسته، بافاصله یا بیثبات) و روابطشان معمولاً چگونه تمام میشود (پر اشک و آه، دوستانه یا با انفجاری بزرگ). خبر خوب این است که سبکهای دلبستگی ناهنجار میتوانند در بزرگسالی اصلاح شوند – این درواقع بخش بزرگی از کار درمان است.
fateme Ahmadi
یک تناقض جالب در فرایند درمان: درمانگرها برای اینکه کارشان را انجام دهند سعی میکنند بیماران را همانگونه که واقعاً هستند ببینند که به معنای توجه به آسیبپذیریها و الگوهای تثبیتشده و چالشهایشان است. بیمارها البته میخواهند بهشان کمک شود، اما این را هم میخواهند که دوست داشته شوند و تحسین شوند. به بیان دیگر میخواهند نقاط ضعف و الگوهای تثبیتشده و چالشهای خود را پنهان کنند. این به این معنا نیست که درمانگرها دنبال نقاط قوت بیمار نمیگردند و سعی نمیکنند آنها را پر و بال دهند. این کار را میکنیم. اما زمانی که میخواهیم کشف کنیم چه چیزی درست کار نمیکند، بیماران اجازه میدهند توهم ادامه پیدا کند تا مانع شرم شوند – تا منسجمتر از چیزی که واقعاً هستند به نظر برسند. هر دو طرف ماجرا سلامتی بیمار را در نظر دارند، اما اغلب با نیتهایی متقابل در خدمت هدفی مشترک کار میکنند.
fateme Ahmadi
عبارت «با عملکرد بالا» رمز درمانگرها برای «بیمار خوب» است، بیماری که بیشتر درمانگرها از کارکردن با او لذت میبرند، اغلب برای ایجاد تعادل با بیمارانی که با آنها کار میکنیم اما عملکرد بالای کمتری دارند. بیماران با عملکرد بالا آنهایی هستند که میتوانند با درمانگر رابطه برقرار کنند، مسئولیتهای بزرگسالی را مدیریت کنند و توانایی خودبازتابی داشته باشند. آنهایی که هرروز تماسهای اضطراری بین جلسات نمیگیرند. مطالعات نشان میدهد و همینطور عقل سلیم هم حکم میکند که بیشتر درمانگرها ترجیح میدهند با بیمارانی کار کنند که اهل حرفزدن، باانگیزه، پذیرا و مسئول باشند – اینها بیمارانی هستند که با سرعت بیشتری پیشرفت میکنند
fateme Ahmadi
اما من قواعد ویژهای برای پیداکردن درمانگر دارم. برای پرهیز از نقض اصل اخلاقی که به رابطهٔ دوگانه معروف است، نمیتوانم درمان را از هر کسی که درون دایرهٔ روابطم هست دریافت کنم یا به او ارائه بدهم – نه والدین بچهای توی کلاس پسرم، نه خواهر همکارم، نه مادر دوستم، نه همسایهام. رابطهٔ درون اتاق درمان باید رابطهای منحصربهخود، بافاصله و جداگانه باشد. این قوانین برای متخصصان بالینی دیگر مصداق ندارد. میتوانی با جراح، متخصص پوست یا فیزیوتراپت تنیس بازی کنی یا در یک گروه کتابخوانی باشی اما با رواندرمانگرت نه.
fateme Ahmadi
فروید عنوان کرده است که «پزشک باید برای بیمار نفوذناپذیر باشد و مانند یک آینه، چیزی جز آنچه به او نشان داده میشود را بازتاب ندهد.» اما امروزه بیشتر درمانگرها از چیزی که به نام خودافشاگری شناخته شده در کارشان استفاده میکنند، چه درمیانگذاشتن بعضی از واکنشهای خودشان باشد که در طول جلسات بروز میکنند یا اعتراف به اینکه آنها هم برنامهای را که بیمار مدام به آن اشاره میکند نگاه میکنند
fateme Ahmadi
وندل جواب میدهد: «هنوز هم میتوانیم فرض کنیم این یک وقفه است.» بعد بخشی را اضافه میکند که گفتنش از همه سختتر است: «حتی اگر دوباره همدیگر را نبینیم.»
لبخند میزنم. دقیقاً میدانم منظورش چیست. رابطهها در زندگی واقعاً پایان نمییابند، حتی اگر دیگر هرگز آن آدم را نبینی. هر کسی که به او نزدیک بودهای جایی در درونت زندگی میکند.
Afsaneh Habibi
او میگویم که ممکن است یک روز برگردم، چون حقیقت دارد؛ آدمها میروند و در زمانهای مختلف در زندگیشان بازمیگردند. و وقتی که برمیگردند، درمانگر هنوز آنجاست، روی همان صندلی نشسته، تمام آن گذشتهٔ مشترک را حفظ کرده است.
Afsaneh Habibi
عجیبترین چیز مربوط به درمان این است که ساختارش حول یک پایان شکل گرفته. با این علم شروع میشود که وقتمان محدود است و نتیجهٔ موفقیتآمیز این است که بیماران به اهدافشان میرسند و میروند. این اهداف برای هر فرد متفاوت است و درمانگرها با بیمارانشان دربارهٔ اینکه این هدفها چه هستند صحبت میکنند. اضطراب کمتری داشتن؟ روابطی ملایمتر؟ مهربانتر بودن با خودت؟ نقطهٔ پایان به بیمار بستگی دارد.
Afsaneh Habibi
«آنهایی که نمیتوانند کاری را انجام دهند، آن را آموزش میدهند.»
Afsaneh Habibi
«شاید خوشبختی گاهبهگاه است.»
Afsaneh Habibi
این فکر کردم که چندنفر از تلاش برای چیزهایی که واقعاً در زندگی میخواهند اجتناب میکنند، چون دردناکتر است که به هدف نزدیک شوی اما به آن نرسی تا اینکه از اول فرصتش به تو داده نشود.
Afsaneh Habibi
«خیلی بهتر است که بیمار پیشرفت کند اما فراموش کند در مورد چه چیزی حرف زدهایم تا عکس آن (انتخاب محبوبتر بیمارها) - اینکه دقیقاً به یاد بیاورد در چه مورد حرف زدهایم اما بدون تغییر باقی بماند.»
Afsaneh Habibi
بسیاری از رابطههایی که دیدهام فقط به این خاطر از درون نابود شدهاند که یک نفر از رهاشدن میترسد و هرکاری در توانش است میکند تا طرف مقابل را فراری دهد، برای او گفتهام. دارد کمکم درک میکند آن چیزی که خودتخریبی را اینقدر پیچیده میکند این است که تلاش میکند یک مشکل را حل کند (تسکین اضطراب رهاشدگی) با ایجاد مشکلی دیگر (کاری کند که همسرش ترکش کند).
Afsaneh Habibi
حتی در بهترین رابطهٔ ممکن، گاهی آزرده خواهی شد، و هرقدر هم که کسی را دوست داشته باشی، باز هم ممکن است گاهی او را آزرده کنی، نه به این خاطر که میخواهی بلکه چون انسانی.
Afsaneh Habibi
دو دسته آدم هستند که آنقدر افسردهاند که به خودکشی فکر میکنند. یک دسته فکر میکند زندگی خوبی داشتم و فقط اگر بتوانم از این بحران وحشتناک بیرون بیایم - مرگ یک محبوب؛ بیکاری طولانیمدت - چیزی دارم که مشتاقش باشم. اما اگر نتوانم چی؟ دستهٔ دوم فکر میکند زندگی من خالی است و چیزی وجود ندارد که مشتاقش باشم.
Afsaneh Habibi
هیچکدام ما، بدون احتمال ازدستدادن، نمیتواند دوست بدارد و دوست داشته شود؛ اما بین دانستن و ترس و وحشت تفاوتی هست.
Afsaneh Habibi
حجم
۶۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
حجم
۶۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۵۴ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۵۰%
تومان