رؤیاهای ما زندگی دوممان هستند. من هیچگاه نتوانستهام راحت از آن دروازههای سخت و محکمِ مثل عاج که ما را از جهان نامرئی جدا میکنند، عبور کنم. اولین لحظههای خواب تصویری از مرگاند. افکارمان در کرختی مهآلودی غوطهور میشوند و تشخیص دقیق زمان کوتاهی که "من" به شیوه دیگری وظیفهی وجود را انجام میدهد، برایمان غیرممکن میشود. کمکم این دالان زیرزمینی تاریک، روشن میشود و اشباح محو بیحرکتی که در این برزخ زندگی میکنند خودشان را از تاریکی و سایهها جدا میکنند، سپس رؤیا تصویر میشود. یک روشنایی تازه بر این اشباح عجیب میتابد و به آنها حرکت میدهد؛ دنیای روح قبل از ما شروع میشود.
zohreh