بیلودو که مثل بادنما مدام بین بیم و امید به اینطرف و آنطرف متمایل میشد، فقط از یک چیز مطمئن بود: هیچ چیز سختتر از انتظار کشیدن نیست، آن هم وقتی از عاقبت کار بیاطلاعی.
rozita sedaghat
دستخط هر فرد بازتابی از روح اوست
nina61
نامههای واقعی که آدمهای واقعی نوشتهاند، همان کسانی که عمل فیزیکی نوشتن با دست و انتظار شوقبرانگیز و وهمآلود دریافت پاسخ را به سردی چندشآور صفحهکلید کامپیوتر و سرعت برقآسای اینترنت ترجیح میدهند. آنهایی که عامدانه و از روی قصد، نوشتن را انتخاب میکنند؛ به عنوان یک اصل به آن پایبندند، این کار را
محبوبه غلامی
پس اینطور از دنیا میرویم، در یک تصادف، بدون ایجاد هیچ تغییر یا به جا گذاشتن اثری، مثل پرستویی که با سرعت بر پهنهٔ آسمان پرواز میکند و به همان سرعت هم فراموش میشویم، مانند سنجابی که به اشتباه حین عبور از جادهای، زیرِ ماشین میرود.
بله، اینطور است.
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
نامههای دیگران جذابیت دیگری دارد. نامههای واقعی که آدمهای واقعی نوشتهاند، همان کسانی که عمل فیزیکی نوشتن با دست و انتظار شوقبرانگیز و وهمآلود دریافت پاسخ را به سردی چندشآور صفحهکلید کامپیوتر و سرعت برقآسای اینترنت ترجیح میدهند.
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
شبها کارهای جالبتری داشت که انجام دهد. در حقیقت شبها در آپارتمانش به شدت مشغله داشت. بعد از تماشای تلویزیون و شستوشوی ظرفها، در را قفل میکرد و به کار غیرقانونیاش مشغول میشد.
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
هیچچیز برایش به اندازهٔ فرار و بیرون رفتن از اداره لذتبخش نبود و البته تنفس هوای تازه و مزمزه کردن طعم یک روز جدید حین پیادهروی در ساعات صبحگاهی، بدون آن که کسی به او امرونهی کند.
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱