بریدههایی از کتاب طرح کلی اندیشه ی اسلامی در قرآن
۴٫۷
(۵۳۷)
یک جنایت معاویه دارد که جز چشمهای دقیق، آن جنایت را نمیفهمند. آن جنایت این است که معاویه باید این کودک نورسیده را، این جامعهٔ اسلامی را، بیست سال لااقل جلو میبُرد، این امانتی که به دست او سپرده شده بود، این جامعهٔ اسلامی را بیست سال میبرد جلو، بیست سال جلو نبرد، به همان حالت که بود نگه نداشت، دویست سال هم عقب برد. ازچه لحاظی عقب برد؟ پولشان کم شد؟ نه؛ ایکاش پولشان کم میشد. قلمروشان کم شد؟ کشورشان تجزیه شد؟ عدهایشان بیخودی مُردند؟ ای کاش این کارها میشد؛ ازلحاظ فکر، ازلحاظ بینش، ازلحاظ اخلاق، مردم را عقب برد. این جنایتی بود که بههیچصورت بخشودنی نبود و نیست.
molkeiran
خردمند ازنظر قرآن آنکسی است که این عالیترین ارزشها را بیشاز همهچیز و همهکس مورد نظر داشته باشد. «الَّذینَ یَذکرونَ اللّهَ» آن کسانیاند خردمندان که یاد میکنند خدا را، «قِیاماً» در حال ایستاده، «وَ قُعوداً» در حال نشسته، «وَ عَلی جُنوبِهِم» در حال به یک پهلو افتاده. یعنی در همهحال، در همهحال به یاد خدایند. اما این به یاد خدا بودن بهمعنای یک حالتِ عرفانی خلسهآمیز درویشمآبانه نیست که بعضی دلشان خوش باشد که خیلی خب، ما هم همیشه به یاد خداییم، همیشه هو میزنیم، نه؛ به یاد خدا بودنِ فعال، به یاد خدا بودنی که عملی محسوب میشود. چطور مگر؟
«وَ یَتَفَکرونَ فی خَلقِ السَّماواتِ وَ الاَرضِ» و میاندیشند در آفرینش آسمانها و زمین، در حال تفکرند.
molkeiran
دو برادر ناهمفکر با یکدیگر بیگانهاند و دو بیگانهٔ همفکر با یکدیگر برادرند.
الماس سیاه
خدایی که من میشناسم بنبست را هم میشکافد. بنبست چیست؟ ازنظر خدا بنبست نداریم ما. همهٔ بنبستها با دست قدرت خدا بُنباز است! راه دارد.
Hamed
یعنی خدایان متعدد را بهصورت خدای واحد درآوردن، جامعهٔ غیرتوحیدی را توحیدی کردن، مغز مشرک و دل مشرک را مغز موحد و دل موحد قراردادن. توحید، یکی کردن، همهاش تعهد است. انجام دادن است در آن، کار است در آن، اصلاً کلمهٔ توحید این اقتضاء و ایجاب را دارد
کاربر ۵۸۷۶۲۸۹
ماورای این ظاهری که من و شما میبینیم، ماورای آنچه که عینک تیزبین دانشِ تجربی میتواند به او برسد، ماورای همهٔ پدیدههای قابل حس و قابل لمس، یک حقیقتی هست از همهٔ حقیقتها برتر، والاتر، شریفتر، عزیزتر و همهٔ این پدیدههای عالم، ساخته و پرداخته و درست شدهٔ دست قدرت اوست. به آن قدرت بالاتر نامی میدهیم؛ اسمش خداست، اسمش اللّه است.
جوان انقلابی
مثال دیگری هم دارد یا نه؟ بله. کِی؟ جمع کوچک تشیّع در زمان خلافتهای ضدشیعی و ضداسلامی در تاریخ آغازِ اسلام. شما خیال میکنید که شیعه به آسانی میتوانست بماند؟ شما خیال میکنید که حربههای تبلیغاتی ازطرفی، خفقان و اختناق ازطرفی، زندانها و شکنجهها و کشتنها ازطرفی، ممکن بود اجازه بدهد که یک جمعی بماند؟ یک جمع فکری مثل شیعه، که اینقدر با قدرتهای زمان خودش معارض و موجب دردسر آنها بود، چطور شد که ماند؟ برای خاطر ولایت ماند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
«وَ لا یُحیطونَ بِشَیءٍ مِن عِلمِهِ اِلّا بِما شآءَ» احاطه ندارند، گسترده نیست دانششان به چیزی از دانش پروردگار، مگر آنچه خود او بخواهد.
ببینید چطور تمام عالم را به دو صف تقسیم میکند. یک صف، صف خدا؛ یک صف، صف موجودات دیگر. در این صفِ دیگر، همهٔ ذراتِ عالم بندگان خدایند در حدّ واحد
زهرا جاویدی
میدیدند توحید کاخ آقایی و ریاست آنها را ویران خواهد کرد. میدیدند نفی اِلاهان، نفی خدایان؛ یعنی ایجاد جامعهٔ توحیدی و ایجاد جامعهٔ توحیدی، بهمعنای حکومت انحصاری خدا و اطاعت انحصاری از خدا.
میدیدند که توحید یعنی برابری انسانها درمقابل پروردگار عالم. میفهمیدند که اگر کسی و جامعهای و نظامی بر اساس توحید باشد، در آن نظام تبعیض نیست، اختلاف طبقاتی نیست، ظلم نیست؛ اینها را میفهمیدند و چون میفهمیدند و حاضر نبودند
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
. هیچ پیغمبری حق ندارد به مردم بگوید: مردم شما بندهها و بردههای من باشید. البته پیداست که پیغمبر صریحاً نمیگوید به مردم، مردم بردهٔ من و غلام من باشید؛ منظور این است که حق ندارد هیچ پیغمبری، حتی مردم را به فرمان خود، بدون قیدوشرط، دعوت کند؛ یعنی آنیکه فقط حق خداست.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
البته روشن است، زحمتی و خون دلی که برای ساختن محیطِ متناسب، انسان بایستی متحمل بشود، به مراتب بیشتر است از زحمتی که برای یک دانه نخل خرما، یک دانه اصلهٔ خرما، انسان متحمل میشود. آن زحمت خیلی بیشتر از این است، اما فایدهاش را حساب کن، بازدهاش را حساب کن. اینجا شما زحمت میکشی روی یک فرد، یک دانه آدم درست میکنی، آنجا یک جامعه درست میکنی، یک نظام درست میکنی، میلیونها انسان، نسلها بشر میسازی، انبیا کارشان این بود
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
«اَلقَیّوم» آن پایدار و پاینده. آنکسیکه زندگی او دائمی و جاودانه و همیشگی است. آنکسیکه زندگان به زندگی او زندهاند و اگر او نباشد، اگر او نخواهد، اگر او اراده نکند، یک زنده و یک جلوهٔ زندگی در جهان باقی نخواهد بود
زهرا جاویدی
یک شانه را دست بگیرید، از اول شانه تا آخر شانه، یک دانه از این دانههای شانه را میبینید که از یک امتیاز بیشتری برخوردار باشد؟ همه در یک حد، همه در یک سطح، همه با یک حجم، همه به یک شکل، برابر و چه زیبا! انسانیّت همین است. «النّاس سَواءٌ» برابرند انسانها، «کَاَسنانِ المُشط» مثل دندانههای شانه. این ندای پیغمبر است: «کُلُّکُم مِن آدَم وَ آدمُ مِن تُرابٍ» انسانها همه فرزندان آدمند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
امیرالمؤمنینِ بزرگ بشریت میگوید پیغمبران را خدا فرستاد، بنابر آنچه که در نهجالبلاغه است، تا اینکه وادار کنند انسانها را تا به میثاق و پیمانِ فطرت خود پایبند بمانند و نعمتهای فراموششده را بهیادشان بیاورند، بعد «وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقولِ»، خردها، عقلها، درکها، شعورهای جامعههای بشری که بهوسیلهٔ فرعونها و نمرودها و بزرگها و قدرتمندها دفن شده بود، پیغمبران میآیند تا اینکه این دفینهها را بیرون بیاورند، این عقلهای دفن شده را برشورند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
هرچه که شما از مرحلهٔ کودکی بالا آمدید، تدریجاً این ابزار، این عینک، این سلاح که نامش غریزه است، ضعیف شد، بیاثر شد، کمفایده شد؛ چیزی پر اثرتر، قویتر، نیرومندتر، به نام عقل و خِردِ انسان، جای آن را گرفت و شما شُدید خردمند. شما دیگر حالا با غریزه کار نمیکنید، این غریزه نیست که به شما میگوید آقا، برو درِ دُکانت را باز کن یا در فلان ساعت ببند یا مشتری را اینجور جواب بده یا درس را اینجور بخوان، یا تدریس را آنجور بکن، اینها غریزه نیست، اینها آموزشهاییست که شما از فکر و از دانش استفاده کردید و فرا گرفتید و راه زندگیتان را پیدا کردید.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
«یا اَیُّها الَّذینَ آمَنوا» ای کسانیکه ایمان آوردهاید، «اذکرُوا اللّهَ ذِکراً کثیراً» خدا را بسیار یاد کنید، «وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلاً» و در هر بامداد و شامگاه، او را به پیراستگی و پاکی بستایید. مگر چه شده؟ «هُوَ الَّذی یُصَلّی عَلَیکم وَ مَلائِکتُهُ» اوست که بر شما درود میفرستد و فرشتگانش نیز. چرا؟ «لِیُخرِجَکم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النّورِ» تا شما را از ظلمتها برهاند و به نور و روشنی رهنمون گردد. این قرآن است و این نوید قرآن است
زهرا جاویدی
وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا» آنکسانیکه مجاهدت کنند در راه هدفها و خواستههای ما، خواستههای خدایی، «لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا» بیگمان و بیتردید، راههایمان را به آنها نشان میدهیم، گیجشان نمیگذاریم، گمراهشان نمیگذاریم، آن شعری که خواندم مناسب اینجاست،
تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس
خودْ راه بگویدت که چون باید رفت
زهرا جاویدی
درست است که ایمان یعنی باور، و باور مربوط است به دل، اما قرآن هر باوری را، هر ایمان و قبول و پذیرشی را به رسمیت نمیشناسد. ایمانِ مجرد، ایمانِ قلبیِ خشک و خالی، ایمانی که در جوارح و اعضای مؤمن شعاعش مشهود نیست؛ این ایمان ازنظر اسلام ارزشمند نیست
زهرا جاویدی
«اِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذینَ اِذا ذُکرَ اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم» مؤمنان آن کسانی هستند که چون خدا یاد شود، قلب آنها به وَجَلْ، به ترس و بیم و رعب، به احساس عظمت در پروردگار و حقارت در خود، قلب آنها از این احساس پُر میشود، این یک.
زهرا جاویدی
رحمت خدا را برای کجا میدانیم؟ برای آنجا که عمل نکردیم. درصورتیکه نافرمانی کردیم، درصورتیکه منطقهٔ ممنوعهٔ خدا را زیر پا لگدکوب کردیم، مسئولیت و تعهدِ الهی را ملاحظه نداشتیم؛ در یکچنین صورتهایی میگوییم: ما که عمل نداریم، مگر خدا رحممان کند. رحم را، رحم خدا را، رحمت پروردگار را، رقیب عملکردن و جایگزین عملکردن میدانیم. آیهٔ قرآن بهعکس است؛ میگوید عمل کنید، اطاعت کنید، شاید مورد رحمت پروردگار قرار بگیرید
زهرا جاویدی
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان