![کتاب طرح کلی اندیشه ی اسلامی در قرآن اثر سیدعلی خامنهای کتاب طرح کلی اندیشه ی اسلامی در قرآن اثر سیدعلی خامنهای](https://img.taaghche.com/frontCover/73539.jpg?w=200)
بریدههایی از کتاب طرح کلی اندیشه ی اسلامی در قرآن
۴٫۷
(۵۰۸)
انفاق آن خرج کردنی را میگویند که با آن، یک خلئی پر بشود، یک نیاز راستینی برآورده بشود. کجایند آنکسانیکه میلیونها خرج میکنند، بهظاهر هم برای کارهای نیک خرج میکنند، تا از زبان قرآن به آنها بگوییم که بدبختترین مردمند، زیرا کارشان انفاق نیست. «قُل هَل نُنَبِّئُکم بِالاَخسَرینَ اَعمالاً (۱۰۳) الَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ هُم یَحسَبونَ اَنّهُم یُحسِنونَ صُنعاً». این پولهایی که خرج میشود، این زر و زیورهایی که بر پیکر گرسنهٔ یک عده مردم آویخته میشود، این پیرایههای زیادی و دروغین؛ اینها انفاق نیست، چرا؟ چون خلئی را پر نمیکند.
مشکیجه:)
ولایت در یک انسان، بهمعنای وابستگی فکری و عملیِ هرچه بیشتر و روزافزونتر با ولیّست. ولیّ را پیدا کن، ولیِّ خدا را بشناس، آنکسیکه او ولیّ حقّانی جامعهٔ اسلامیست، او را مشخص کن، بعد از آنیکه مشخص کردی، شخصاً از لحاظ فکر، از لحاظ عمل، از لحاظ روحیات، از لحاظ راه و رسم و روش، خودت را به او متصل کن، مرتبط کن، دنبالش راه بیفت، حرکت بکن. اگر تلاشِ تو تلاشِ او، جهادِ تو جهادِ او، دوستیِ تو دوستی او، دشمنیِ تو دشمنی او، جبههبندیهای تو جبههبندیهای او باشد؛ تو دارای ولایتی. دو کلمه و آسان. فهمیدید که چه گفتم؟ آدمِ دارای ولایت این است؛ ولیّ را بشناسد، فکر ولیّ را بداند، با ولیّ همفکر بشود، عمل ولیّ را بشناسد، با ولیّ همعمل بشود، دنبال او راه بیفتد، خودش را فکراً و عملاً پیوسته با ولیّ کند، این با ولایت است.
کدام حاضرید دست بلند کنید بگویید من دارای ولایتم، مرد و مردانه؟ و کدام حاضریم مرد و مردانه، اعتراف کنیم که ولایت کامل نداشتیم؟
کاربر ۱۲۳۴۶۳۰
بنابراین ایمانی که در اسلام معتبر است ـ اینها از اصول اعتقادی اسلام و تشیّع است ایمان زاینده و تعهدآفرین است. آن ایمانی است که با تعهدهای عملی همراه باشد، اگر همراه نبود، منتظر نتیجههایش هم نباش، منتظر نصرت در دنیا نباش، منتظر امنیت در دنیا مباش
zm
از آن گناهی نباید صرفنظر کرد که لغزش نبوده است. خدا هم از یکچنین گناهی مشکل صرفنظر بکند. از آن عملِ خلافی نباید صرفنظر کرد که از روی تعمّد و عناد انجام گرفته است، اما لغزشها، قصورها که در کار عامهٔ مردم فراوان هست، قابل گذشتن و عفوکردن است. «وَ العافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنینَ» و خدا دوست میدارد مردمان احسانکننده را.
ز.م
قرآن هم نمیگوید که این خشمها را فرو بخورید، میگوید بر اساس خشم، کاری انجام ندهید. «وَ الکاظِمینَ الغَیظَ» کظمکنندگان، فروبرندگان. نه فراموشکنندگان؛ فروبرندگان غیظ و خشم. که وقتی خشم فرونشست، انسان میتواند با عقل، با درک، آنچه را که شایسته است انجام بدهد.
ز.م
گاهی پرکردن شکم گرسنه هم انفاق نیست، در یک شرایطی اینجوری است. در آن شرایطی که فقر و گرسنگی مانند گیاه هرزهای، بیحساب دارد بر روی زمینها میرُوید، آنجا پرکردن شکم یک گرسنه مثل قیچیکردن پیکرهٔ بالای یک دانه علف هرزه است. در صحرا علف هرزه چقدر قیمت دارد؟ بالاخره از جلوی چشم، یک گیاه هرزه کم میشود، اما چقدر این کار اساسی است؟ چقدر جالب است این کار؟ خیلی کم و ناچیز. بنابراین انفاق آنچیزی است که یک خلئی را پر میکند. یک نیازی را برآورده میکند. آن ملتی که امروز به یک چیزی احتیاج دارد، مانند آبوهوا، اگر در غیر آنچیز، به آن ملت کمک کردی، اینجا انفاق نکردی، پولحرامکردن انجام دادی. پس انفاق کارِ همهکس نیست، انفاق کارِ مردمان باهوش است. آنهایی که خلأها و نیازها را میفهمند و حاضر میشوند بهجا آن خلأها و نیازها را پر کنند. انفاق خیلی مهم است.
ز.م
غفران یعنی چه؟ غفران یعنی این خلأ، این کمبودِ روح، این زخمِ روان، این نقیصهای که در نفس او بهوجود آمده است، این برطرف شود، این را میگویند غفران. چهجوری برطرف میشود؟ چهجوری برطرف میشود آن نقیصهای که در روح تو از سوی گناه بهوجود آمده؟ با جبران کردن. آنکسیکه با یک گناهی جان خود را از اوج انسانیت و تکامل و نقطهٔ پرواز انسانی یکقدری منحط کرده و دور انداخته، آنوقتی این عقبماندگیاش جبران شده است که یک مقداری برود بالا.
ز.م
«فَتَرَی الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ» آنکسانیکه در دل، بیماری و مرض دارند، آنها را میبینی؟ «یُسارِعونَ فیهِم» میشتابند در میان جبههٔ دشمنانِ دین، قناعت نمیکنند به اینکه بروند طرف آنها، بلکه میشتابند؛ قناعت نمیکنند به اینکه تا پهلویشان بروند، میروند تا آن اعماق جبههشان. اگر بپرسی آقا چرا اینقدر با دشمنِ دین میسازی؟ با کسی که میدانی ضد دین است، چرا ضدیت که نمیکنی هیچ، دوستی هم به خرج میدهی؟ اگر این را از او بپرسی، در جوابت چنین میگوید: «یَقولونَ نَخشیٰ اَن تُصیبَنا دآئِرَةٌ» میگویند میترسیم یک آسیبی به ما برسد؛ اگر دوستی نکنم، میترسم به من آسیبی برسانند یا برساند. چقدر به گوش آدم آشناست این حرفها.
21l
اگر زیدبنعلی آنجا شهید میشود، با آن وضع ناکام، این دلیل بر این نیست که حق محکوم به زوال و شکست است؛ دلیل بر این است که حق هم با وجودی که حق است، احتیاج دارد به کار و تلاش و کوشش. گمان نکنیم چون حرف ما حق است، پس لازم نیست تلاش کنیم در راهش. فکر نکنیم چون داعیهٔ ما قرآن است، پس خود خدا قرآن را پیش خواهد برد، نه! حرف حق درست است که حق است، درست است که محکوم است و مُسَلَّم است جهان به پذیرش آن در آینده، اما تلاش میخواهد، فعالیت میخواهد، عدهای باید پای آن صبر کنند، عدهای باید برای به کرسی نشاندن آن خون دل بخورند.
21l
وحشت نکنید از این سخن که واقعیتی است و چه واقعیت تلخی! چقدر پولهایی که به نام دین مصرف میشود، خرج میشود، اما انفاق نیست اینها، چون خلئی را پر نمیکند، چون دردی را به درمان نمیرساند
Iman Sahebi
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان