بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب به وقت اردیبهشت | طاقچه
کتاب به وقت اردیبهشت اثر مریم عرفانیان

بریده‌هایی از کتاب به وقت اردیبهشت

انتشارات:به نشر
امتیاز:
۴.۴از ۴۸ رأی
۴٫۴
(۴۸)
وقتی آقارضا ازش می‌پرسه با مادرت چطوری خداحافظی کردی، می‌گه: ترسیدم مادرم منو تو بغلش بگیره و پاهام بلرزه، ترسیدم پاهام سست بشه و دیگه نتونم برم. برای همین نذاشتم منو ببوسه ...»
شهید علی بلورچی
- أنت شیعهٔ علی‌بن‌أبی‌طالب امیرالمؤمنین (ع). سیدابراهیم تا کلمه «أًنت ...» را شنید، خنده‌اش گرفت! به‌سختی تمام انرژی‌اش را جمع کرد و با همان پای زخمی ایستاد. با دست به پشت حسن زد. - أنت چیه؟ أًنت می‌شه تو ... بگو نَحن ... با این حرف دوتایی چند ثانیه از ته دل خندیدند. حسن دوباره با همان لحن رسا فریاد زد: «نحن شیعهٔ علی‌بن‌أبی‌طالب امیرالمؤمنین (ع)...»
فاطمه
«چرا بچه یک‌ساله رو لباس مشکی می‌پوشانی؟!» می‌گفت: «باید از همین الان با عزاداری سیدالشهدا اُنس بگیرن».
Fatemeh Moez
عطرِ خاک شلمچه عجیب گیرا بود و همان اولین سفر، زندگی حسن را متحول کرد
Fatemeh Moez
روایت جوانی است که لحظه‌ای تاب ماندن نداشت و دلش برای پاسخ به ندای «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی» تپید.
Fatemeh Moez
- گر بهای شیعه‌بودن سرجداگردیدن است/ ما به عشق مرتضی تاوان آن را می‌دهیم ... تا بماند تا ابد ذکر علی بر مأذنه/ هستی و داروندار و جانمان را می‌دهیم ...
MłΛÐ
حسن سرش را پایین انداخته و در همان حال که دسته‌های موتور را گرفته بود و به‌سرعت می‌راند، با صدایی بلند و رسا مدح حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‌خواند. - گر بهای شیعه‌بودن سرجداگردیدن است/ ما به عشق مرتضی تاوان آن را می‌دهیم ... تا بماند تا ابد ذکر علی بر مأذنه/ هستی و داروندار و جانمان را می‌دهیم ...
سالک
حسن سرش را پایین انداخته و در همان حال که دسته‌های موتور را گرفته بود و به‌سرعت می‌راند، با صدایی بلند و رسا مدح حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‌خواند. - گر بهای شیعه‌بودن سرجداگردیدن است/ ما به عشق مرتضی تاوان آن را می‌دهیم ... تا بماند تا ابد ذکر علی بر مأذنه/ هستی و داروندار و جانمان را می‌دهیم ...
MłΛÐ
اشتباهه دیگه، اگه می‌خواهی مبلغی بذاری، بهتره کیفت رو باز کنی و به پول نگاه نکنی. دستت رو ببر توی کیف و یه اسکناس بردار و بینداز؛ ولی برای امام حسین همهٔ پولت رو بریز مادرجان. مگه ما می‌دونیم تا چه وقت زنده‌ایم که پول نگه داریم؟ آدم نباید وقتی از هیئت امام حسین بیرون می‌آد، موجودی جیبش رو نگاه کنه و بگه چقدر بندازم بهتره. به این فکر نکن چقدر کمک کنی؛ به این فکر کن که چقدر به هیئت حضرت اباعبدالله نیاز داری!
reyhaneh1

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

صفحه قبل
۱
صفحه بعد