بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آدمکشی به سپیدی برف | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آدمکشی به سپیدی برف

بریده‌هایی از کتاب آدمکشی به سپیدی برف

امتیاز:
۲.۰از ۴ رأی
۲٫۰
(۴)
او با آن خلق‌وخوی آرام و طبع ایده‌آل‌گرایش که دیگر از مد افتاده بود، کل نظام اقتصادی به‌هم ریختهٔ جهان را زیر سؤال برده بود.
:)
لکه‌های آبی‌رنگ و رَد آب لیوان واژگون شده از یک سکوت، بر دل کاغذ. مرگ باعث خاموشی موسیقی نمی‌شود و نیز خاموشی رزها، کتاب‌ها را هم خاموش نمی‌کند. مرگ پایان هیچ چیز نیست...
:)
صدایی که با هر قدم هم‌چون صدای آبشار اوج می‌گیرد و به نوای موسیقی که از انگشتان جادویی شوپن برمی‌خیزد،‌ می‌ماند. بارانی سیل‌آسا، هم‌چون تازیانه بر رزهای باغ فرود می‌آید و دورنمایی از هستی را در مقابل چشمان‌مان به تصویر می‌کشد.
:)
در اعماق نیلی‌رنگ چشم‌های بی‌پناهان مویرگ‌هایی یخ‌زده تشکیل می‌شود. دندان‌ها از طمع پول بر هم ساییده می‌شود. دنیای پیرامون هم‌چون پوسته‌های گچ دیوار فرو می‌ریزد و تنها آهنی سخت نمایان می‌گردد. تنها چیزهای لطیفِ بر جا مانده ابرها هستند، گل‌ها و چند چهرهٔ غریب... همان صورت‌هایی که هم‌چنان با ناخن‌های مانیکور شده و پول‌هایی کثیف آرایشِ ازلی خود را محفوظ نگه داشته‌اند. اگر اکنون بخواهیم تصویری از روح بکشیم، باید به عکس‌های دیرین مراجعه کنیم؛ عکس‌های بچه‌هایی که چشمان بی روح و سفیدشان در پیکری سیاه نقش بسته و یا عکس نوزادانی متحیر در گهواره‌های توری. کتاب‌ها تسکین‌دهندهٔ روح هستند، کورسوی امید و استقامت و ظروف غذا برای پرندگان الهی.
:)
باور این مطلب که ما زنده‌ایم و زندگی می‌کنیم، خود باور همه چیز است. غیر از آن دیگر چیزی برای فهمیدن نیست، تنها یک مهر تأیید «آری» که قطعاً به این آتش دامن می‌زند. بعد از آن‌که مغزم را از رخت‌آویز آویزان کردم، به گشت و گذار می‌پردازم...
s.h

حجم

۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد