بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در آستانه تازه شدن | طاقچه
کتاب در آستانه تازه شدن اثر سیدعلی میرافضلی

بریده‌هایی از کتاب در آستانه تازه شدن

۵٫۰
(۱)
سعید بیابانکی آشفته‌سریم‌، شانه دوست کجاست‌؟ دیوان پُر از ترانه دوست کجاست‌؟ ای کاش که شاعری درین شهر غریب می‌گفت به ما که خانه دوست کجاست‌؟
مادربزرگ علی💝
شاپور پساوند ای عشق‌! تو خونبهای حلاّج شدی هر فتنه ز ره رسید، آماج شدی یک‌روز به‌نام دین به‌دارت دیدم یک‌روز به‌نام کفر تاراج شدی
مادربزرگ علی💝
نه شرم و حیا نه عار داریم از تو اما گله بی‌شمار داریم از تو ما منتظر تو نیستیم آقا جان تنها همه انتظار داریم از تو (جلیل صفربیگی)
مادربزرگ علی💝
دیدیم همه متانتش را در جنگ ثابت کرده دیانتش را در جنگ هی سنگ مزار شهدا را می‌شُست تا پاک کند خیانتش را در جنگ
sadeghi
خلیل جوادی ماهی تو که بر بام شکوه آمده است آیینه ز دستت به ستوه آمده است خورشید اگر گرم تماشای تو نیست دلگیر مشو، ز پشت کوه آمده است
مادربزرگ علی💝
یاسر به کمیل: دشمن ناخوانده... یاسر به کمیل: وصل به فرمانده... آرام گرفته بین خون و آتش بی‌سیم هنوز توی دستش مانده
مادربزرگ علی💝
آن سو نگران نگاه پیغمبر بود خورشید، رسول آه پیغمبر بود ای تیغ پلید! می‌شکستی ای کاش آن حنجره بوسه‌گاه پیغمبر بود
sadeghi
با هر هوسی به تاب و تب افتادیم از صبح رمیدیم و به شب افتادیم دیروز من و تو بهتر از امروز است ما از خودمان نیز عقب افتادیم
sadeghi
هر چند که از آینه بی‌رنگ‌تر است از خاطر غنچه‌ها دلم تنگ‌تر است بشکن دل بینوای ما را ای عشق این ساز شکسته‌اش خوش آهنگ‌تر است
sadeghi
هرچند که گفتم گُل امّید بکار اما نه درین کویر بی برگ و بهار از بوی فرشته‌ها نمازت خالی است عالی خم و راست می‌شوی، ورزشکار!
sadeghi

حجم

۵۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۵۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد