بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب معبد مغزهای سرخ | طاقچه
تصویر جلد کتاب معبد مغزهای سرخ

بریده‌هایی از کتاب معبد مغزهای سرخ

نویسنده:جوسلین پار
انتشارات:نشر کتاب کوچه
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأی
۵٫۰
(۲)
از من پرسید: «تا حالا، خوت رو غافلگیر کردی؟»
محمدحسین
از خودم پرسیدم آیا مردم این روزها، همچنان، رؤیا می‌بینند.
محمدحسین
گفت: «اما این قضیه عادیه. اکثر مردم از جنایت‌کارها خوششون می‌آد.»
محمدحسین
شناخته‌شده بودن و شناختنِ کسی دو چیز کاملاً متفاوت است. اولی راه دومی را سد می‌کند.
محمدحسین
چیزی که ملت ما را عقب نگه داشته بود نصفه‌نیمه فکر کردن بود، میلی برای خواستن تغییر و تحول، که در واقعیت، هیچ چیز را عوض نمی‌کرد.
محمدحسین
فایدهٔ مالکیت اشیا چه بود، وقتی در پایان زندگی تنها کاری که می‌توانستی با آن‌ها انجام دهی رها کردنشان بود.
محمدحسین
با کتاب‌ها شروع کردم. آن‌ها را باید بخشید. کتاب‌ها باید در دست آدم‌ها بچرخد.
محمدحسین
تو همیشه فکر می‌کنی زندگی چیزیه که توی آینده قراره اتفاق بیفته، در حالی که من فکر می‌کنم زندگی اون چیزیه که همین الآن داره اتفاق می‌افته.
محمدحسین
همیشه می‌گفت: «اینکه با سخت کار کردن، تا چه اندازه خوشبخت می‌شوی، حیرت‌آور است.»
محمدحسین
در دوران مفاهیم انتزاعی، ثروتمان را با کتاب‌ها و ایده‌ها می‌سنجیدیم، چیزهایی که آن موقع، زیاد داشتیم.
محمدحسین
پیش از این، دربارهٔ نبوغ این‌طوری فکر نکرده بودم، اینکه چطور نبوغ هم می‌تواند مثل باقی ناهنجاری‌ها باشد. یک مشکل. به‌خاطر اینکه به تو ابلاغ می‌کند با بقیه تفاوت داری. سگالین می‌گفت نبوغ باعث بروز آسیب‌پذیری‌های مشخصی می‌شود.
محمدحسین
می‌گفت: «ما هیچ چیز نمی‌دانیم!»
محمدحسین

حجم

۴۰۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۰ صفحه

حجم

۴۰۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۳۰ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد