بریدههایی از کتاب عروس قریش
۴٫۵
(۱۷۷)
امیر قریش هنوز در بهت صدایی بود که شنیده بود، که ناگاه صدایی در آسمان پیچید.
- دیگر ابلیس را به آسمانها راهی نیست. ابلیس از همهجا رانده شد، همان ابلیسی که شیاطینش را به هفت آسمان فرستاده بود تا برای او خبر بیاورند علت شادمانی ملائک چیست، در دام خود گرفتار آمده است.
امیر قریش بهتزده به صداها گوش سپرده بود، که ناگهان پردهای از نور از آسمان بر روی کعبه نازل شد که روی آن نوشته شده بود: «ای پیامبر! تو شاهد، بشارتدهنده و بیمدهنده و دعوتکننده به اذن پروردگاری.» پس از آن دوباره باران باریدن گرفت و هوا عطر عود، عنبر و زعفران گرفت.
feri
سحرگاه، طلوع فجر جمعه بود که عبدالمطلب خبر را از زبان یکی از غلامان وهب شنید و چون کودکان از شادی گریست و به طرف خانهٔ آمنه به راه افتاد، که ناگاه نزدیک کعبه صدای هولناکی شنید و بعد پردهدار را دید که به سمت در کعبه اشاره میکرد و هراسان فریاد میکشید: «هبل شکست. تمام اصنام درون کعبه که به شمارهٔ قبایل مکه به پا ایستاده بودند، واژگون شدند.» عبدالمطلب شادمان قدمها را تند کرد و پا بر درون کعبه گذاشت. زمین پر از دست و پای سنگیِ شکستهای بود که هنوز در غبار خود دستوپا میزدند.
عبدالمطلب در میان صدای پردهدار که از سرنوشت بتها انگشت حیرت بر دهان گرفته بود، صدایی شنید. سر چرخاند و صدا بیشتر از پیش بلند شد.
- مصطفی متولد شد. او کعبه را از عبادت اصنام تطهیر و مردم را به سوی عبادت پروردگار یکتا دعوت خواهد کرد.
feri
آنقدر فرشته در اطرافش پَر میزنند که دیگر هیچ نمیشنود جز صدایی که از آسمان بلند است.
- تمام صفات انبیا را یکجا به وی عطا کنید: صفای آدم، معرفت شیث، رقت قلب نوح، خلیلی ابراهیم، گفتار اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صالح، حکمت لوط، سیمای یوسف، خشنودی یعقوب، بردباری موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، صوت داود، حب دانیال، وقار الیاس، زهد یحیی، بخشش عیسی و...
صدا در صدا میپیچید از هر سو.
- السلام علیک یا محمد!
- السلام علیک یا محمود!
- السلام علیک یا احمد!
- السلام علیک یا حامد!
feri
ناگهان دید سه ملک پروازکنان پیش آمدند و سر فرودآوردند. در دست یکی ظرفی از نقره با نافهٔ مشک بود و گفت نامش جبرائیل است. دیگری گفت میکائیل است با ظرفی پر از زمرد سبز. ملک دیگر گفت کلیددار بهشت است و رضوان نام دارد. بعد مُهری از میان حریری سفید بیرون آورد و میان دو کتف نوزاد زد و گفت: «ای عزت دنیا و آخرت، در حفاظت و ضمانت خدا باشی. اینک قلب تو مملو از ایمان و یقین، علم و عقل، و شجاعت و شهامت شده است.» سپس مهر را در همان حریر پیچید و در میان بالهایش گذاشت. جبرائیل همهجا را مشکباران کرد و آمنه غرق عطر بهشت، صدای میکائیل را شنید که ندا داد ملائکهٔ هفت آسمان آمدهاند و میخواهند بر خاتم پیامبران سلام کنند.
آمنه ماتومبهوت به رفتوآمد ملائک مینگریست. اتاقش بهشت شده بود انگار. رؤیا او را درربوده بود یا هوشیار نبود، نمیدانست. فقط میدانست رؤیایی از آن شیرینتر وجود ندارد. اما مطمئن بود بیدار است، همانقدر مطمئن که ناگهان دید اتاقش آنقدر وسیع شده که دیوارهایش را نمیبیند.
feri
آمنه صدای یکی از ملائک را شنید که گفت: «پروردگار و بندگان صالح بر این چراغ روشن و برترین مولود روی زمین درود میفرستند. صلوات خدا بر او باد تا هنگامی که باد صبا میوزد و کبوتران میخوانند.»
آمنه ناگهان پسرش را دید و صدایش را شنید که به لطافت برگهای نورستهٔ نخل میمانست. کودک بسیار پاکیزه و نورانی بود و تا به دنیا آمد سر را بالا گرفت. گویا بر صورت طفل نور میپاشیدند که دمبهدم چهرهاش نورانیتر میشد. دمی بعد با ابریشم سپیدی که فرشتگان به او پوشانده بودند، بر روی حریر سبزی سجده کرد و گفت: «شکر فقط برای پروردگار عالمیان است و بس.» هاجر طفل را در آغوش آمنه گذاشت و آمنه تمام محبتش را در آنی در وجود پسرش دمید. باورش نمیشد خود هاجری شده باشد و اسماعیل او پا بر زمین بگذارد و خانهاش را نورباران کند.
feri
سر که بلند کرد، چند زن دیگر را دید. یک آن گمان کرد آنان زنان بنیهاشم هستند که برای زایمان او آمدهاند، ولی هیچیک به هیچکدام از آن زنان آشنا شباهتی نداشتند، خاصه آنکه هیچیک از زنان بنیهاشم پرواز نمیکردند.
زنی که برایش شربت آورده بود، جلو آمد و گفت: «من مریم هستم، مادر عیسی.» دیگری دستش را گرفت و گفت: «آسیهام، همسر فرعون.» و سومی با لبخندی به صدا درآمد: «هاجرم آمنه، مادر اسماعیل. هیچ بیمی به دل راه مده.» آمنه باور نمیکرد زنانی که نامشان را بارها از پدر و مادرش شنیده و امحبیب قصههایشان را برای او گفته بود، به دیدارش بیایند. مریم دستی بر شکم آمنه کشید.
- به نام پروردگارت و به اذن او متولد شو.
آمنه فقط احساس میکرد وجودش تهی از نور میشود و در عوض اتاق نورانیتر میشود. حس کرد زنان بلندقدی که اطرافش ایستادهاند به او تبریک میگویند و دیبا و اطلس است که از شکاف سقف بر سروروی او میریزد.
feri
چشمها را بست و پشت در نشست. یک آن احساس کرد پرندهای در اتاق بال میزند و بالهایش نرم و سبک بر سروروی او کشیده میشود. بیمی که از چند لحظه قبل بر قلبش عارض شده بود، ناگهان با آن بالها پر کشید و رفت. کنار دیوار دراز کشید و چشمها را لحظهای بست. دعایی زمزمه کرد و بر خود دمید. چشم که باز کرد ناگهان دید سقف چوبی اتاقش شکافته شده و چند زن از آسمان به اتاقش پر میکشند. باآنکه در اتاق تنها یک شمع روشن بود، ولی اتاق از نور سیمای زنان چون روز میدرخشید. آمنه محو دیدار آنان بود که یکی از زنان جلوتر آمد و کاسهای شربت به او داد، شربتی شیرینتر از انگبین، سفیدتر از شیر و سردتر از برفی که نامش را از عبدالله شنیده بود. آمنه با نوشیدن شربت احساس کرد نوری در درونش جوانه زد و تمام وجودش را نورانی کرد.
feri
هیچکدام از کاهنان از ظهور آن پیامبر خوشحال نخواهند شد، چون از مقام خود ساقط میشوند و علمشان از بین خواهد رفت و دیگر هیچ دلیلی برای زندگانی نخواهند داشت.
feri
گفتم کدامیک از شما از خاندان عبدالمطلب بدگویی میکند. بدانید شخصی که مبعوث خواهد شد در کتب انبیای پیشین توصیف شده و کتمان شما یا دشمنی هیچکس دیگری نمیتواند وی را از بین ببرد.
feri
آمنه نیز زیر لب زمزمه کرد: «طفل من موجود مبارکی است. آنقدر مبارک که تابهحال غم و غصهٔ عبدالله را تاب آوردهام و روزیام فراوان گشته است.» امایمن گفت: «خاتون، یادت رفت بگویی که اصلا هیچکدام از مرارتهایی را که من و دیگر زنان هنگام حمل داشتیم، نداشتی.»
feri
حارث پرسید: «نام این پیامبر موعود چیست؟» سطیح گفت: «در آسمان احمد و در زمین محمد نامیده میشود. او هلاککنندهٔ اصنام و اوثان است.» سپس نگاهی عمیق به ابوطالب انداخت و افزود: «اما پسر تو شیری شجاع است که یاور آن پیامبر خواهد شد.» ابوطالب رو به کعبه سجده کرد و سطیح به حارث گفت: «نام او را در تورات برئیا نوشتهاند و در انجیل ایلیا، اما شما اعراب وی را علی خواهید نامید.»
feri
تو و برادرت صاحب بهترین نسل هستید. همسر برادرت به هدایتگر خلق حمل برداشته و همسر تو به پادشاه مؤمنان و مرسلان حمل خواهد برداشت. هر دو طفل در روزگاری بس نزدیک چون ستارهای سرخ در آسمان مکه خواهند درخشید.
feri
- اندوهگین مباش آمنه. وی میگفت دیروز بین خواب و بیداری بوده که دیده درهای آسمان باز شده و ملائکی بر زمین نازل شده و گفتهاند: «زمین را زینت کنید که میلاد احمد نزدیک شده است. او فرستادهٔ پروردگار بر زمین برای سیاه و سفید، سرخ و زرد، کوچک و بزرگ و مرد و زن است. او صاحب شمشیر بُرنده و تیر سهمناک است. او محمد بنعبدالله بنعبدالمطلب بنهاشم بنعبدمناف است.»
feri
میگفتند یکی از مکیان که تازه از یثرب بازگشته است، دیده بود مردم در وادی نخله زیر درخت بزرگ ذات انواط جمع شده بودند و آن را پرستش میکردند که ناگهان ندایی از سوی درخت بلند شده بود، ندایی که به مردم هشدار میداد به خداوند و به فرستادهای که در راه است ایمان بیاورند و از عبادت بتها سر باز زنند
feri
خواب بعدی او، رؤیایی از داود بود و سپس اسماعیل نبی و سلیمان که به ملائک میگفتند زمین را زینت کنند که میلاد بزرگی نزدیک است. بهزودی حق خواهد آمد و باطل نابود خواهد شد.
feri
«دو روز پیش فضل را گریان و پریشان در میان کوچههای مکه سرگردان دیدم.»
- فضل کیست؟
- زاهدی است که چندین سال در صومعهای نزدیک مکه به عبادت مشغول است. اشک میریخت و میگفت روزی از خواب برخاسته و دیده بر دیوار محراب نوشته شده است: «ای زاهدان و ای اهل صومعهها، به پروردگار و محمد بنعبدالله ایمان بیاورید که قیام او نزدیک است. خوشا به حال کسی که به وی مؤمن شود و وای بر کسی که با او مخالفت کند.»
feri
آمنه خواب حضرت نوح را دید که به وی گفت: «تو صاحب پیروزی را باردار هستی!»
feri
- زمانهٔ جاهلیت اُولی با آمدن ابراهیم به سر آمد؛ حال هنگام آن است که با آمدن فرزند تو جاهلیت اُخری نیز به سر آید.
آمنه نمیدانست رؤیا او را درربوده بود و یا خودش داشت رؤیاهایش را رنگ میزد، فقط مردی را دید که گفت نامش ادریس پیامبر است و او را به تولد پیامبر عظیمالشأنی نوید میدهد.
feri
- محزون نباش آمنه! عبدالله نیست ولی یادگارش اکنون در وجود توست و تو چون گذشته برای خاندان ما عزیز هستی. تو شمیم بنیهاشمی. هرچند پسرم چیز زیادی از مال دنیا نداشت تا برایت به ارث بگذارد، ولی از آنجا که بسیار به خدای ابراهیم ایمان داری، بدان به همان خدا، او وارث گرانقدری برای تو و همهٔ خاندان بنیهاشم و بنیزهره باقی گذاشته است.
feri
- مبارک باشد آمنه! بهحتم به نوری باردار شدهای که نشانهاش از هماینک در صورتت هویداست. تو روزی مادر هدایت و سعادت خواهی شد. خانهات مکان رفتوآمد ملائک خواهد شد و محل فرود وحی.
feri
حجم
۲۸۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۹ صفحه
حجم
۲۸۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۹ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان