۴٫۱
(۱۹)
بعضیوقتا بودن توی جایی که کسی زیاد حرف نمیزنه بد هم نیست.
Mehr
تنها چیزی که اینجا برام جالبه سکوتشه. هیچکس با هیچکس حرف نمیزنه و اگه هم کسی حرف بزنه زیرلبی حرف میزنه.
Mehr
اونجا با چیزی که توی آکادمی به ما یاد داده بودن خیلی فرق داشت. فهمیدم که آکادمی همهش تئوری و حرف بوده، هیچی نبوده جز کلی تمرین آمادگی جسمانی و جودو، آموزش تیراندازی و یهسری کلاس و سخنرانی. اما خیابون یه دنیای دیگه بود.
Mehr
بر خود ناظران چه کسی نظارت میکند؟
هزلیات، جووِنال
پویا پانا
میدونی چه کسایی از من متنفرن؟ مفتخورها. اون آدمای تنلش علاف. مهم نیست چقدر پُرکار باشی، اونا میگن "دختره پارتیش کلفته" و اینجوری میخوان بیعرضگی خودشون رو توجیه کنن. نمیخوان این واقعیت رو قبول کنن که یهمشت آدم مفتخور و علافن و بههمینخاطر به هیچجا نرسیدن و تو چون اینطوری نیستی به یه جایی رسیدی.
Mehr
«وقتی هیچوقت به آینده فکر نکنی، [اینگونه توی فکر فرورفته]، به اینکه ده سال دیگه چه وضعیتی داری، چهکار میکنی یا اینکه قراره به کجا برسی، اونوقت به این فکر میافتی که شاید اصلاً خدا هیچ آیندهای برای تو رقم نزده.»
Mehr
آدمایی دیدهم
که کف خیابون عین ببر واسه زندگی خودشون و خونوادهشون میجنگن، اما توی خونه یه آدم معمولیان مثل بقیه.
Mehr
یهبار دیدم که پنج دقیقهٔ تموم یه سیاهه رو میزد و پنج دقیقهٔ بعدش هم غر میزد که واکس کفشش خراب شده. چارهای نبود. باید سنگدل میشدی.
Mehr
این درسیه که باید یاد بگیری. هیچی اونطوری که به نظر میرسه نیست. همیشه سعی کن خوب طرفِ مقابل بازی رو بشناسی. تا مطمئن نشدی، هیچ حرکتی نکن، چون اگه مطمئن نباشی صدمه میبینی. شاید بدجوری هم صدمه ببینی.
Mehr
خُب شاید غلتک فقط از آدمای بد متنفره و ازقضا اینجا همهٔ آدمبدا سیاهن، بنابراین از سیاها متنفره و شاید چون همخونش هم هستن نفرتش ازشون بیشتر هم باشه. فهمیدنش خیلی سخت نیست.
Mehr
اگه یهمشت حرومزادهٔ سیاهپوست اونجان که اسلحه خریدوفروش میکنن، پس باید پلیس سیاه هم داشته باشی. میفهمی اگه مشکلت این سیاهاست باید پلیسا هم سیاه باشن، اگه مشکلت مافیاست باید جاسوس داشته باشی، وقتی مشکلت با بچههاست به بچه نیاز داری.
Mehr
اصلاً برام مهم نبود اما هرکسی رو که میشناختم این کار رو انجام میداد و اگه من این کار رو نمیکردم باید ساعتها براشون توضیح میدادم و جروبحث میکردم.
Mehr
همیشه ترجیح میدادم اون کاری رو بکنم که بقیه ازم میخوان و من رو بهحال خودم بذارن.
Mehr
نیروبخشترین چیزی که هرکسی میتونه داشته باشه قدرت بهعلاوهٔ مسئولیته و یکی از معانی مسئولیت اینه که هرگز به قدرتی که داری یا به کسایی که این قدرت رو بهت دادن یا به اونایی که بهت اعتماد کردن تا از قدرتت درست استفاده کنی یا به آدمایی که نیاز دارن از قدرتت در راه حفاظت از اونا استفاده کنی خیانت نکنی.
Mehr
ولی من اصلاً برام مهم نبود که بقیه دربارهم چی فکر میکنن، من ازشون بدم میاومد.
Mehr
«بهعنوان یه مأمورِ مخفی، خیلی به این معتادا نزدیک میشی، اینقدر که مثل اونا میشی و اونا هم بین خودشون قبولت میکنن. به جایی میرسه که این آدما دیگه اونقدرها هم ترسناک بهنظر نمیرسن. باهاشون دمخور میشی، مثل اونا فکر میکنی و میفهمی زندگیشون همینه. معتادا به موادفروشا به چشم آدمای خطرناک نگاه نمیکنن. براشون احترام قائلن، انگار دارن بهشون لطف میکنن. هیچوقت به ساقیا به چشم یه آدم شرور یا کسی که با فروش مواد داره بهشون لطمه میزنه نگاه نمیکنن.
آناگُل
توی نیروی دریایی اینجوریه که کشتی رو حتی اگه سکاندار به گل بنشونه، کاپیتانه که به دار آویخته میشه.
Mehr
وقتی باهام قرار گذاشت، حرفش رو باور کردم. شاید نباید باور میکردم، ولی بعضیوقتا به آدما اعتماد میکنی درحالیکه انگار نباید این کار رو بکنی.
Mehr
فقط اون چیزی رو بدون که باید بدونی، سؤال نپرس تا توی دردسر نیفتی.
Mehr
میتونستم ببینم که اتفاق بدی داره میافته و نمیخواستم درگیرش بشم.
Mehr
حجم
۲۸۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۵ صفحه
حجم
۲۸۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۵ صفحه
قیمت:
۱۴۲,۰۰۰
۹۹,۴۰۰۳۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد