بریده‌هایی از کتاب بله را بگیرید؛ جلد اول

منتظر نمانید تا حرفهایتان تمام شود و موقع خداحافظی شماره بگیرید، در اوج گفتگو، وقتی برق علاقه، هیجان، یا برق لنز سبزی که گذاشته، در چشمانش دیده می‌شود، شماره را بگیرید.‌ تا تنور داغ است نان را بچسبانید. وقتی عواطف و احساسات بین شما به اوج خودش رسیده و کنترل مغزش را در دست گرفته شماره بگیرید! اگر آخر گفتگو شماره بخواهید، اینطور به نظر می‌رسد که کلکسیونر هستید و فقط دنبال شماره جمع کردنید.‌ خوب، این سر بزنگاه دقیقاً چه وقتی است؟ وقتی که او هم در گفتگو شرکت می‌کند، از شما سؤال می‌پرسد، لبخند می‌زند، از خودش می‌گوید، و همه چیز عالی پیش می‌رود. نگذارید غلیان احساسات افت کند، حالا وقتش است!

- درخواست نکنید هر درخواستی ممکن است با پاسخ منفی مواجه شود، پس به طور غیرمستقیم بگویید که شماره‌اش را می‌خواهید: - باید شماره‌تونو بگیرم تا در تماس باشیم - پس لازم شد شماره‌تونو به من بدین، باید بیشتر باهاتون آشنا بشم - یادم باشه که شماره‌تونو بگیرم که بتونیم در این مورد بیشتر صحبت کنیم اگر به حد کافی ایجاد علاقه کرده باشید و از خودتان جذابیت نشان داده باشید شماره می‌دهد.

- خاله‌زنک دائماً در حال حرف زدن دربارهٔ دیگران است. دنبال شایعات، پشت سر دیگران حرف زدن،‌ و جار و جنجال‌های بیهوده است. نخود هر آش است؛ و فقط در صورتی برای شما اهمیت قائل است که بخشی از این جار و جنجال باشید.

دختری پیدا کنید که رفتار نرمالی داشته باشد، مسئولیت‌پذیر باشد، سوءاستفاده‌گر نباشد، صداقت داشته باشد، بلاتکلیف نباشد، ... و خلاصه وصلهٔ تنتان باشد. کبوتر با کبوتر باز با باز، بگذارید آن دخترهای عجیب و غریب نصیب آدم‌هایی مثل خودشان شوند. یادتان باشد گول ظاهرشان را نخورید. رفتار مهم است. عمر آدم آنقدر کوتاه است که ارزش آن را ندارد رفتارهای مزخرف یک زن زیبا را تحمل کنید. یادتان باشد تمام زیبایی‌های ظاهری فقط یکی دو سانتی‌متر بلندتر یا کوتاهتر، کج‌تر یا صاف‌تر، و چاق‌تر یا لاغرتر از زشتی‌ها هستند، به خاطر یکی دو سانتی‌متر زندگی خودتان را خراب نکنید! دوست دارید مردم بگویند «عجب لعبتی را تور کرده» ولی ته دلتان مثل سگ پشیمان باشید؟! البته سگ‌ها هیچ‌وقت پشیمان نمی‌شوند، بی‌دریغ محبت می‌کنند!

خیلی از رابطه‌ها به این علت خراب می‌شود که طرفین سعی میکنند طرف مقابل را مجبور کنند طبق استانداردهای آنها رفتار کند.‌ خودتان باشید، و باید کسی پیدا شود که به خاطر خودتان دوستتان داشته باشد.

همه دوست دارند با کسی که می‌تواند آنها را به خنده بیندازد رابطه داشته باشند. البته باید کلاس خودتان را حفظ کنید، لازم نیست روی پوست موز لیز بخورید تا آنها را به خنده بیندازید، خودتان و او را در یک تیم فرض کنید و به یک موضوع بیرونی بخندید. مثلاً به گرمای هوای اتوبوس، به گران بودن خیار، به کُند بودن کارمند بانک... فرض کنید توی صف ایستاده‌اید و خانمی با کفش پاشنه‌بلند تق‌وتق‌کنان می‌آید و کنار شما می‌ایستد و شما می‌خواهید سر صحبت را باز کنید: ‌-‌ خانم، این کفشهای پاشنه بلند رو می پوشید هم برای کمر خودتون بده هم برای گردن ما! (خانم با تعجب)‌ ‌-‌ چرا گردن شما؟ ‌) شما با لحن مظلومانه و شوخ) - آخه هی باید سرمونو بالا بگیریم و نگاهتون کنیم!‌

وقتی سراغ دخترها بروید که شرایط‌شان مساعد باشد!

بیخود نیست که می‌گویند بچه‌مثبت‌ها ببوگلابی هستند. چون خودشان خودشان را اینطور معرفی می‌کنند. «ما اهل عشق و روابط رمانتیک نیستیم، چون زشت است، چون خجالت می‌کشیم، چون او هنوز به ما به اندازهٔ کافی رو نداده»، او فکر می‌کند شما خودتان اهل این حرف‌ها نیستید. گاهی هم شما باید به او چراغ سبز بدهید.

منتظر دختر نماند، دختر خودش منتظر اقدام شماست!

بحران را تبدیل به فرصت کنید! فرصتی برای تعریف کردن از او!

وقتی با دختر حرف می‌زنید باید «احساس» خاصی در او ایجاد شود، شادی، هیجان، عشق، حداقل تنفر! وقتی هیچ احساسی در او ایجاد نشود هیچ احساسی هم به شما نخواهد داشت. مکالمات بی‌مزه که فقط اطلاعات رد و بدل کند فایده‌ای نخواهد داشت، مگر اینکه یک نوع «احساس» را در پشت خودشان داشته باشند. در این مورد ظاهر خوب مهم نیست، باطن خوب هم مهم نیست، باید بتوانید «احساسی» را در او برانگیزید. وراجی بیهوده اثری ندارد، فقط آنها را خسته می‌کند.

دخترها می‌خواهند با کسی وقت بگذرانند که آنها را سرحال بیاورد و شاد کند، نه حالشان را بگیرد، ضدحال!

دختری که تا ساعت ۱۱ صبح ۲۵ مرد آویزان و حریص و بی‌ظرفیت را رد کرده، نفر بعدی را هم در همین مقوله دسته‌بندی می‌کند، مگر اینکه آن مرد واقعاً متفاوت باشد، یعنی برای آن دختر ضعف نکند، سعی در جلب توجه آن دختر نکند، و دست و پایش شل نشود. خوب، دختر با خودش می‌گوید «چه عجب!». مردها زود جذب ظاهر زنها می‌شوند، و این برای زنها عادی می‌شود

وقتی برایتان مهم نباشد نمی‌ترسید، با اطمینان جلو می‌روید، با اطمینان حرف می‌زنید، و حتی اگر جواب منفی بگیرید، برایتان مهم نیست و با اطمینان و بی‌اعتنا لبخندزنان راهتان را می‌کشید و می‌روید! این بی‌خیالی و اعتماد به نفس جذاب است.‌ ولی برعکس، وقتی تمام زندگیتان به جواب طرف مقابل بستگی داشته باشد، دست و پایتان می‌لرزد، انگار شیشهٔ عمرتان دست اوست، عرق می‌کنید، صدایتان می‌لرزد،

اغراق دربارهٔ زیبایی یا منحصربه فرد بودن زن: ‌(نیازمندی مرد را نشان می‌دهد، تلاش برای به دست آوردن زن، ضعف)

چون جلوی بدقیافه‌ها استرس ندارید، محکم رفتار می کنید، سعی نمی‌کنید توجه آنها را جلب کنید، به آنها توجه نمی کنید، مثل مرد واقعی به نظر می رسید.

فقط زنهایی جذب اسباب‌بازی‌های گران‌قیمت شما می‌شوند که قصد «بازی» دارند، نه قصد ایجاد یک رابطهٔ جدی. می‌دانید، خودش می‌بیند که شما خوش‌تیپ هستید، قدبلند هستید، یا چه امتیازاتی دارید، ولی اینها را نمی‌خواهد، مگر اینکه بخواهد کارمندی با مهارتها و قابلیت‌های بالا استخدام کند،

وقتی هیچ احساسی در او ایجاد نشود هیچ احساسی هم به شما نخواهد داشت. مکالمات بی‌مزه که فقط اطلاعات رد و بدل کند فایده‌ای نخواهد داشت، مگر اینکه یک نوع «احساس» را در پشت خودشان داشته باشند.

بهانه‌های دخترها برای جواب ندادن - گوشیم پیشم نبود اصلاً می‌خواهی یک دختر را نفرین کنی بگو: «امیدوارم که یک روز تمام، گوشی تو دستت نباشه!»، فکرش را بکنید، گوشی پیشش نباشد! مثل اینکه بگوید: «دستم پیشم نبود!» یا «دماغم همراهم نبود!». گوشی یکی از اعضای بدن دخترهاست! خوب بعضی‌ها ممکن است عضوشان را اهدا کنند ولی به شرطی که خودشان یکی از آن را داشته باشند.

- مشکوک و مرموز هستید زیادی خوبید، زیادی خونسردید، زیادی مهربانید، شک می‌کند! فکر می‌کنید آدم ندیده؟ می‌ترسد، فکر می‌کند دارید نقش بازی می‌کنید،