زن: (بهت زده) زندگی.
مرد: انگاری کانال تو هم عوض شدا.
زن: آره. عین عوض کردن یه کانال. (مکث) میخوام برم.
مرد: وایسا. کجا؟
(گامها پیش میروند و میکروفن را با خود میبرند و از صدای موسیقی دور میشوند.)
زن: دو ساله بیخودی، سر هیچی ...
مرد: (در فاصله) واسه چی داری شال و کلاه میکنی؟
(صدای در کمد و جا به جایی لباس)
زن: واسه (مکث) واسه آشتی.
(موسیقی قوت میگیرد و ادامه مییابد.)
Ghazal Karavan
نویسنده: محمدرضا قلیپور
شخصیتها:
۱. مرد (۳۰ ساله)
۲. مرضیه (۲۵ ساله)
[مترو]
(در میان همهمهٔ مردم، درهای مترو بسته شده و گوینده قطار اعلام میکند ایستگاه بعد جوانمرد قصاب.)
Awin Derakhshani
نویسنده: فرشته فرشاد
شخصیتها:
۱. ننه (۷۰ ساله)
۲. عمو (۵۰ ساله)
[شب. بیرون خانه. زمستان]
(صدای باد)
ننه: نمیشه بمونم؟
عمو: نه. هر اومدنی یه رفتنی داره.
ننه: وای، چه سوزی!
عمو: بوی شمعدونی داره
Awin Derakhshani