موش کور گفت: «اینکه با خودت مهربون باشی از بهترین انواع مهربونیه.»
.ً..
به نظر من طبیعت قدری شبیه زندگی است: گاهی ترسناک، اما همیشه قشنگ.
.ً..
«فقط همین یک قدم را بردار...»
«افق خودش مراقب خودش است.»
helen•banooo
موش کور پرسید: «لیوانِ تو نصفش پره یا نصفش خالیه؟»
پسرک گفت: «فکر کنم فقط از این خوشحالم که یه لیوان دارم.»
مهدی
بزرگترین توهم اینه
که فکر کنیم زندگی باید بینقص باشه.
مهدی
«درخواست کمک بهمعنی تسلیمشدن نیست.»
«بهمعنی اینه که حاضر نیستی تسلیم بشی.»
مهدی
«کِی از همیشه قویتر بودی؟»
«وقتی جرئت کردم ضعفهام رو نشون بدم.»
مهدی
بهنظرت عجیب نیست؟ ما فقط میتونیم بیرونِ خودمون رو ببینیم، ولی تقریباً همهٔ چیزهای مهم درونمون اتفاق میافتن.
مهدی
یکی از بزرگترین آزادیهای ما اینه که انتخاب میکنیم چطور به چیزهای مختلف واکنش نشون بدیم.
مهدی
«بهنظرت بزرگترین راه هدردادن وقت چیه؟»
موش کور گفت: «اینه که خودت رو با بقیه مقایسه کنی.»
مهدی
«گاهی تمام چیزی که میشنوی فقط تنفره. ولی توی این دنیا بیشتر از چیزی که بتونی تصور کنی عشق هست.»
Aida
اسب گفت: «اینکه بقیه چطور باهات رفتار میکنن نباید معیار ارزش تو باشه.»
Aida
موش کور پرسید: «بهترین کشفت توی زندگی چی بوده؟»
پسرک جواب داد: «اینکه من کافیام، همین جوری که هستم.»
Aida
پسرک گفت: «گاهی فکر میکنم
شما بیشتر از خودم بهم باور دارین.»
اسب گفت: «تو هم بالاخره به ما میرسی.»
Aida
به نظر من طبیعت قدری شبیه زندگی است: گاهی ترسناک، اما همیشه قشنگ.
hanieh.gh
اسب گفت: «ما چیزی در مورد فردا نمیدونیم.
تمام چیزی که لازمه بدونیم اینه که همدیگه رو دوست داریم.»
Sepid
اسب گفت: «ما چیزی در مورد فردا نمیدونیم.
تمام چیزی که لازمه بدونیم اینه که همدیگه رو دوست داریم.»
Sepid
«فقط همین یک قدم را بردار...»
«افق خودش مراقب خودش است.»
Ozra
پسرک پرسید: «اگه قلبمون زخمی شد چیکار کنیم؟»
«با دوستی و همدردی و زمان باندپیچیش میکنیم، تا اینکه دوباره با امید و خوشحالی بیدار بشه.»
Ozra
«وقتی ابرهای تاریک پیداشون میشه...
... به راهت ادامه بده.»
Ozra