بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پسرک، موش کور، روباه و اسب | صفحه ۲۳۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پسرک، موش کور، روباه و اسب

بریده‌هایی از کتاب پسرک، موش کور، روباه و اسب

۴٫۳
(۲۱۶۷)
موش کور پرسید: «بهترین کشفت توی زندگی چی بوده؟» پسرک جواب داد: «اینکه من کافی‌ام، همین جوری که هستم.»
Aida
پسرک گفت: «گاهی فکر می‌کنم شما بیشتر از خودم بهم باور دارین.» اسب گفت: «تو هم بالاخره به ما می‌رسی.»
Aida
به نظر من طبیعت قدری شبیه زندگی است: گاهی ترسناک، اما همیشه قشنگ.
hanieh.gh
اسب گفت: «ما چیزی در مورد فردا نمی‌دونیم. تمام چیزی که لازمه بدونیم اینه که همدیگه رو دوست داریم.»
Sepid
اسب گفت: «ما چیزی در مورد فردا نمی‌دونیم. تمام چیزی که لازمه بدونیم اینه که همدیگه رو دوست داریم.»
Sepid
«فقط همین یک قدم را بردار...» «افق خودش مراقب خودش است.»
Ozra
پسرک پرسید: «اگه قلبمون زخمی شد چی‌کار کنیم؟» «با دوستی و همدردی و زمان باندپیچی‌ش می‌کنیم، تا اینکه دوباره با امید و خوشحالی بیدار بشه.»
Ozra
«وقتی ابرهای تاریک پیداشون می‌شه... ... به راهت ادامه بده.»
Ozra
به‌نظرت عجیب نیست؟ ما فقط می‌تونیم بیرونِ خودمون رو ببینیم، ولی تقریباً همهٔ چیزهای مهم درونمون اتفاق می‌افتن.»
Ozra
«به‌نظرت بزرگ‌ترین راه هدردادن وقت چیه؟» موش کور گفت: «اینه که خودت رو با بقیه مقایسه کنی.»
Ozra
موش کور گفت: «من خیلی کوچیکم.» پسرک گفت: «آره، ولی با بودنت تغییر بزرگی ایجاد می‌کنی.»
Ozra

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
۹,۶۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۲۲۹
۲۳۰
صفحه بعد