او گفت که در چنین مواقعی قلب انسان به طور غریزی متوجه خالقش میشود. در هنگام بی نیازی، و هنگامی که هیچ چیز انسان را آزار نمیدهد و او را نمیترساند، او خداوند را به یاد نمی آورد و آماده است تا خالقش را به مبارزه بطلبد. اما اگر انسان در دل خطرها قرار بگیرد، و سایر انسانها به او کمک نکنند، در زمان رنج و محنت، حتی انسان تمسخر کننده و بی ایمان برای کمک متوجه خداوند میشود، و احساس میکند که به جز بازوان توانمند خداوند، امید و پناهگاه دیگری ندارد.
Mr_Delshadi
حالا بگذار سوالی از تو بپرسم. آیا در اعلامیهی استقلال نیامده که همهی آدمها آزاد و برابر خلق شده اند؟»
اپس جواب داد: «چرا، ولی نوشته شده همهی انسانها، نه کاکاسیاهها و میمونها.» و در این جا خندهی بلندتر و ناهنجارتری کرد.
fahime
آه خدایا! تویی که به من زندگی بخشیدی و عشق به زندگی را در سینهام قرار دادی، و سینهام را لبریز از احساساتی کردی که مثل احساس همهی انسانهاست، رهایم نکن. به این بردهی بیچاره رحم کن. نگذار نابود شوم. اگر از من حمایت نکنی، من از دست رفتهام ـ! از دست رفتهام! چنین دعاهایی در سکوت، بی آن که زمزمه کنم از اعماق قلبم به سوی آسمان میرفت. اما هیچ صدایی جوابم را نداد. هیچ صدای شیرین و آرامی از بالا به سوی من نیامد که زمزمه کند: «من هستم، نترس!» ظاهراً خدا هم من را فراموش کرده بود، منی که انسانها هم سرزنشم میکردند و از من متنفر بودند.
Mr_Delshadi
«تمرین، انسان را به کمال میرساند.»
Mr_Delshadi
از آن جا که احتیاج واقعاً مادر اختراع است، من
Mr_Delshadi
کسی که با محدودیتهای سنگینی که بر من تحمیل شده بود، آشنایی ندارد، نمیتواند مشکلات دست یابی به چنین هدفی را درک کند.
Mr_Delshadi
زندگی برای همهی موجودات، عزیز است. حتی کرمی که در اعماق خاک میخزد، برای حفظ زندگیش تلاش میکند. در آن لحظه، با وجود آن که برده بودم و با من بدرفتاری میشد، زندگیم برایم عزیز بود.
Mr_Delshadi