بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۵۸)
انسانها همه در عرض همند و در مقابل خدا برابرند. آن کسی نزدیکتر است به خدا که عبادت او، بندگی او، اطاعت او بیشتر باشد. معنی ندارد فرزند امام به صِرف اینکه از خاندان امام است، از طرف امام، مورد یک جانبداریای قرار بگیرد، بعد هم خدا در قیامت آن را امضا کند. این یک حرفی است که اصلاً از منطق اسلام صدها فرسنگ دور است و فاصله دارد.
f.r
حسینبن علی (علیهماالسّلام) جان خود را و هرچه مثل جان او است _ که جان علی اکبر مثل جان حسین (علیهالسّلام) است برای او _ دوست میدارد، به آن محبّت میورزد، امّا محبّتش به جان خودش، محبّتش به جوانش، کمتر از محبّتش به دین خدا است؛ این است که تحمّل مصیبت برایش آسان است.
f.r
بأبی انت و امّی یابن رسولالله! علی اکبر آمد صدا زد یا ابتاه! اجازه بده من به میدان بروم. اگر ببینید چقدر مشکل و سخت است برای یک پدر که ببیند جوانش را که دارد بهسوی مرگ میشتابد و خود او وسیلهٔ مرگ جوانش را فراهم میکند. خیلی مشکل است. امّا برای حسین (علیهالسّلام) خیلی آسان است، برای علیاکبر (علیهالسّلام) هم آسان است.
f.r
مواظب باشید جانتان را، عمرتان را به کمتر از آن نرخ ندهید و آن، بهشت است. این عمری که شما دارید مصرف میکنید، این گوهر گرانبهایی که روز و شب دارید آن را فرسودهتر و فرسودهتر میکنید، فقط یک چیز هست که ممکن است به جای آن بیَرزد _ این چیزی که در مقابل آن میدهید و آن را میگیرید که سرتان کلاه نرفته باشد _ و آن، بهشت است.
f.r
حکومتهای ناصالح، قدرتهای ناشایست نهفقط به مردم زمان خود، که به انسانهای تاریخ، و نهفقط به یک عدّهٔ مردم خاص و انسانهای خاص، که به انسانیّت جفا میکنند.
sahar
وقتیکه کُمیت شعر خود را برای امام (علیهالسّلام) خواند، امام (علیهالسّلام) شعر او را تصحیح کرد و آنچنان تصحیح کرد که این شاعر بزرگ گفت: «أنت یا سیّدی أشعر منّی»؛ تو از من شاعرتری، تو از من شعرفهمتری و شعرشناستری؛ بنابراین امام (علیهالسّلام) خودش شعرشناس است
جوان انقلابی
صلح با معاویه و کشته شدن حسینبن علی (علیهالسّلام) _ اوّل و آخرِ یک برنامه و یک نقشهاند؛ دو تاکتیک هستند در یک استراتژی عام؛ دو کارند بر روی یک صفحه و یک خط.
جوان انقلابی
به شهادت رسیدن ائمّه (علیهمالسّلام)؛ دلیل اجمالی مبارز بودن ایشان
جوان انقلابی
بنده در اینجا یک ادّعایی دارم. من خودم به این نکته رسیدهام و سعی میکنم که انشاءالله این مطلب در روزهای آینده برای شما آقایان هم از صورت ادّعا خارج شود و بهصورت اعتقاد در بیاید. بهحسب مطالعهای که ما در زمینهٔ زندگی این بزرگواران کردهایم، ادّعای ما این است که ائمّهٔ ما از آغاز تاریخ امامت _ جز یک استثنای کوچکی، که بعد، این استثنا را هم عرض میکنم _ تا روزگار شهادت امام عسکری (صلواتاللهعلیه) در این مدّت تقریباً ۲۵۰ سال، زندگیشان زندگی مبارزه و جهاد است. اینها یک عدّه مردم مجاهد بودند.
جوان انقلابی
امام دو شغل دارد: یکی مربوط به مکتب، یکی مربوط به جامعه. امام دو بال دارد که با این دو بال در آفاق محیط امامت پرواز میکند؛ یکی مربوط به فکر، یکی مربوط به عمل؛ یکی مربوط به ذهن، یکی مربوط به واقعیّت؛ یکی این است که قرآن را در دست بگیرد، دیگر این است که زمام جامعهٔ اسلامی را قبضه کند. این دو کار بهعهدهٔ امام است.
جوان انقلابی
جهاد عبارت است از درگیری با یک دشمن _ این دشمن، هرکه میخواهد باشد _ به یکی از اَشکال و شقوق ممکن. بهعبارتدیگر _ برای اینکه این تعریف، با معنای لغوی جهاد هم تناسبی داشته باشد _ جهاد عبارت است از تلاش و کوشش در راه پیشبرد هدف؛ منتها آن تلاش و کوششی که با درگیری با دشمن همراه است. آن تلاشی که با درگیری با دشمن همراه نیست، اسمش جهاد نیست. یعنی اگر ما بخواهیم یک واژهٔ کوچکی را، یک لغت بسیطی را در فارسی انتخاب کنیم که جهاد قرآن و جهاد روایت را با آن بخواهیم تطبیق کنیم و این واجب را بفهمیم، باید کلمهٔ «مبارزه» را بگوییم؛ مبارزه به این معنا.
Mohammad Ali Zareian
۱) آموختن روش زندگی از ایشان
یک فایده عبارت است از فایدهٔ آموزش. رهبر اگر گفتهاش و کردارش و برنامهاش برای پیروان معلوم شد، فایدهٔ بزرگ و مهمّی که دارد، این است که به پیروان میآموزد چگونه زندگی کنند.
جعفری
یک چیز برای ما لنگ است و آن این است که ما اگرچه این بزرگواران را به نام و نشان و منصب شناختهایم، امّا زندگی اینها برای ما ناشناخته است. بحث ما دربارهٔ این است که زندگی ائمّهٔ معصومین از اهلبیت (علیهمالسّلام) _ همین دوازده نفر معهود _ به چه صورت و به چه کیفیّتی میگذشته است؛ هدف اینها چه بوده و برنامههای اینها را چه چیزهایی تشکیل میداده؛ و همانطوری که دیروز عرض کردم، مناسبات اینها اوّلاً با حکّام و قدرتهای زمان، ثانیاً با مکتب و با دین، ثالثاً با مردمانی که پیروشان بودهاند، رابعاً با علمایی که همبسته و همسِلک قدرتهای زمان بودهاند، چه بوده. بحثهای ما اینها است.
جعفری
واقعاً اشک بیمعرفت فایده ندارد. واقعاً زیارت بیمعرفت فایده ندارد. اگر خود امام زنده هم میبود و تو به محضرش هم میرفتی، امّا معرفت نمیداشتی و نمیشناختیاش، این زیارت هیچ فایدهای نداشت؛ انسان هیچ اثری از آن نمیگرفت و نمیبرد. امام حسین (صلواتاللهعلیه) یک عملی انجام داده او مقابل کار امام حسین (علیهالسّلام) را انجام میدهد و در عین حال خودش را دنبالهرو امام حسین (علیهالسّلام) هم میداند. خب خطای خیلی بزرگی است انصافاً؛ خیلی اشتباه بزرگی است
جعفری
فلسفهٔ امامت چیست؟ این را باید بحث کنیم. آنطوری که بنده تصوّر میکنم، ادامهٔ نبوّت به صورت امامت و زاییده شدن خطّی به نام امامت از خطّ دیگری به نام نبوّت، به دو منظور است: یکی تدوین و تبیین مکتب، و دیگر ادامهٔ راه نبوّت و تأمین خواستها و هدفهای نبی.
جوان انقلابی
شیعه امروز امام سجّاد (علیهالسّلام) را یک بیمار میداند؛ در حالی که بیماری امام سجّاد _ آنچه در تاریخ هست _ محدود به همان چند روز کربلا است. خب، شما هم در عمرتان چند روز بیمار میشوید؛ بنده هم بیمار میشوم؛ هر آدم ورزشکارِ قویهیکلِ نیرومندی هم در عمرش چند روزی بیمار میشود؛ اسم «بیمار» که دیگر نباید تا آخر روی این شخص بماند. به جای نامها و این عنوانهای افتخارآمیز: امام مجاهد، امام عالِم، امام آگاه، امام سازمانبخش، امام تشکیلاتده، امام بهوجودآورندهٔ نهضت، امامی که موتور گردونهٔ تاریخی تشیّع است، بگویند: «امام بیمار»!
hanane sadat
امام باقر (علیهالسّلام) اگر از دستش میآمد، هشام را به زندان میانداخت و نمیگذاشت هشام در هوای آزاد تنفّس کند؛ چون وجودش وجود مضرّی است.
حقجو
امام دو فرزندش را مجدّداً فرستاد پیش محمّدبن عبدالله. این را «مقاتلالطّالبیّین» میگوید؛ کتاب معروف و معتبر پیش سنّی و شیعه. امام اینها را کمک میکرد، تأیید میکرد. ماجراهای فراوان دیگری هم وجود دارد که حالا گفتن اینها اوّلاً کسلکننده است، ثانیاً تقریباً تکرار محسوب میشود، یعنی آن نتیجهای را که شما باید از مجموع این مطالب بگیرید، از این روایت میتوانید بگیرید و برای هر منصف یکیاش هم کافی است
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حقیقت انقلاب ابومسلم خراسانی که از خراسان شروع شد و همهٔ اقطار عالم اسلام را گرفت، یک انقلاب زودرسی بود. اگر چنانچه این انقلاب ده سال بعد از آن یا بیست سال بعد از آن انجام میگرفت، بنده گمان فراوان دارم که در رأس این انقلاب و در رأس حکومت نوی بعد، امام صادق یا فرزندش موسیبن جعفر _ یا یکی از ائمّهٔ اهلبیت (علیهمالسّلام) _ قرار میگرفت
طلائی
آن واجب چه بود؟ آن واجب عبارت بود از تجدید انقلاب اسلامی، بعد از پدید آمدن ارتجاع؛ به خط باز آوردن قطار منظّم جامعهٔ اسلامی، پس از خارج شدن این قطار از خط. حسینبن علی با عمل خود نشان داد که هرگاه قطار منظّم جامعهٔ اسلامی از خط منحرف شد، ممشای انقلابی اسلام هرگاه فراموش شد، باید اینجور عمل کرد و اینجور باید این قطار را به خط باز آورد؛ و این کاری بود که طبعاً خود پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) نمیتوانست بکند؛ چون در زمان رهبر یک انقلاب که ارتجاع پیش نمیآید؛ ارتجاع مربوط به بعد است.
طلائی
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان