بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۶۰)
پس اعتقاد به قیامت، اعتقاد به حساب و کتابِ بعد از مرگ، اعتقاد به اینکه خدای متعال میزان عمل دارد و اعمال را میسنجد و «لا یعزب عنه مثقال ذرّة»، یا هر کسی هر کار کوچکی هم بکند، آنجا مجازاتش را میبیند، در زندگی شما نقشی دارد؛ جهتبخش زندگی است، یک راهی را پیش پای شما میگذارد
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امروز دو جور مسئله وجود دارد: یک مسئله این است که آیا خدای متعال حسابی، کتابی، مجازاتی، عِقابی بعد از این زندگی نسبت به ما خواهد داشت یا نخواهد داشت؟ این مسئله، مسئلهای است که برای زندگی من و شما اثردار است. من اگر معتقد باشم که خدا بعد از این زندگی، دیگر حسابی و کتابی و چیزی برای من نخواهد داشت، یک جور زندگی میکنم؛ اگر معتقد باشم که نه، حسابی و کتابی هست، یک جور دیگر زندگی میکنم. غیر از این است؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
بتلخی باید اعتراف کرد آنچه طواغیت زمانه یعنی عبدالملک و هشام و منصور دوانیقی و هارون الرّشید و امثال آنان از سیره و روش حقیقی ائمّهٔ طاهرین (علیهمالسّلام) فهمیدند و دریافتند، پیروان امامان همام در قرون متمادی درک نکردند و نشناختند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امامت برای خاطر این دو منظور و دو هدف است: یکی تشریح مکتب، تفسیر مکتب، تدوین مکتب؛ و دیگری ادامهٔ راه جامعهٔ اسلامی؛ یعنی زمام جامعه را در دست گرفتن و جامعه را در همان خطّسیر و خطّمشیای که پدیدآورندهٔ انقلاب _ یعنی پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) _ ترسیم کرده و معیّن کرده و از پیش معلوم شده، پیش بردن و کشاندن. اینها وظیفهٔ امام است.
رنجبر
صلح امام حسن (ع)، شیخ راضی آل یاسین، ترجمهٔ آیتالله خامنهای، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
شباهنگ
موسیبن جعفر (علیهالسّلام) در تشکیلات هارون الرشید، یک مُهرهٔ اساسی دارد؛ مُهرهٔ اساسی. کیست او؟ علیّبن یقطین. علیّبن یقطین یک مُهرهٔ اساسی موسیبن جعفر (علیهالسّلام) در خانهٔ هارون است، خیلی کارها را بهوسیلهٔ علیّبن یقطین، در تشکیلات حکومت انجام میدهند.
شباهنگ
تقیّه بهمعنای کار نکردن نیست بلکه بهمعنای کارکردن، منتها کار موفّقیّتآمیز کردن است. تقیّه بهمعنای راه رفتن و بهطرف مقصد راه پیمودن است، منتها در صورتی که کوه وجود داشته باشد از داخل کانال رفتن است، از زیر رفتن است، از راه انحرافی رفتن است، پس رفتن، پیمودن و عمل در آن هست.
شباهنگ
این بابها مورد یکچنین شکنجهها و آزارهایی هم قرار میگرفتند و این خود، نمایشگر این حقیقت است که اینهایی که بهعنوان باب ائمّه (علیهمالسّلام) معرّفی شدهاند، واقعاً کلید تشکیلات تشیّع محسوب میشدند و دشمن اگر میخواسته به تشکیلات راه پیدا کند، اگر [باب] را میشناخته، از راه اینها میخواسته راه پیدا کند. منتها امام هم میدانست که چه کسی را باب خودش قرار بدهد؛ یحییبن امّطویل را باب خودش قرار میداد که اگر زیر شکنجه کشته هم بشود حرف نزند، معلّیبن خنیس را باب خودش قرار میداد که اگر به دار کشیده بشود و بدنش به آتش کشیده بشود، درعینحال زبانش باز نشود.
شباهنگ
یا همین حجّاج، یحییبن امّطویل را خواست و از چیزهایی سؤال کرد و او جواب نداد، دستور داد زیر شکنجه او را کشتند؛ یعنی این دستش را قطع کردند، آن دستش را قطع کردند، این پا و آن پا و در آخر زبانش را و یحییبن امّطویل شهید شد و از دنیا رفت و او باب امام سجّاد (علیهالسّلام) بود.
شباهنگ
پس این بابها از امام فرمان میگرفتند و تقاضاها و نیازها و کارهای مردم را به امام میرساندند، چه کارهایی را؟ کارهای مخفی را وَالّا کارهای آشکار را که خودشان میآمدند و میگفتند، در مورد مسائل پنهانی و مستور و مکتوم و مخفی آنچه لازم بوده که بین امام و بین دیگران ارتباطی باشد، بهوسیلهٔ این باب انجام میگرفته. این است که اسم اینها را گذاشتند باب. اتّفاقاً میرسیم به این مطلب که اغلب یا چند نفر از این کسانی که جزو باب ائمّه (علیهمالسّلام) معرّفی شدهاند، مثل همین یحییبن امّطویل مثل معلّیبن خنیس، یکوقتی هم گویا شناخته شدهاند و با وضع فجیعی کشته شدهاند و به قتل رسیدهاند که به معلّیبن خنیس قبلاً اشاره کردهام و گفتهام که داودبن علی برای اینکه شیعیان را بشناسد و آنها را در مدینه قلعوقمع بکند، دید باید معلّیبن خنیس را بگیرد؛ لذا معلّیبن خنیس را گرفت و ظاهراً شکنجه داد یا تهدید کرد و گفت: «باید شیعیان را معرّفی کنی.» او گفت: «اگر اسمشان زیر پایم هم بود، پایم را بلند نمیکردم تا تو ببینی.» و معرّفی نکرد تا او را کشتند.
شباهنگ
شما مناقب ابن شهرآشوب را بردارید نگاه کنید، ذیل حالات هریک از ائمّه (علیهمالسّلام) یک نفر آدم معرّفی شده بهعنوان اینکه این باب این امام بود. این باب چیست؟ مگر امام در خانه نشسته بود و کسی را راه نمیداد و اطرافیانش نمیگذاشتند که مردم بروند خدمت آقا برسند، دست آقا را ببوسند، تا یک باب بخواهد که بروند آن باب را ببینند و او برود مثلاً با آقا رابطه برقرار کند، مگر اینطوری بوده قضیّه؟ مسلّماً نه؛ امام سجّاد (علیهالسّلام) شب، روز، وقت، بیوقت، در بازار، در بیابان، در خیابان، در مسافرت با مردم بوده؛ امام صادق (علیهالسّلام) هروقتیکه آزاد بود، خانهاش محاصره نبود، در تبعید نبود، در زندان نبود، مردم میآمدند و میرفتند، با او صحبت میکردند؛ حجابی بین آنها و مردم نبود تا اینکه بخواهند یک بابی داشته باشند.
شباهنگ
امام در ذیل این آیه به مناسبت کلمهٔ «سد» و کلمهٔ «ردم» اینطور بیان میفرماید:
اوّلاً دربارهٔ «سد» و «ردم» میفرماید که: «التقیّة» سدّی که میان مؤمن و میان یأجوج و مأجوجها باید باشد، این سدّ، اسمش تقیّه است. دنبال این جمله اینطوری بیان میفرماید: «إذا عملْت بالتّقیّة لمْ یقْدروا لک علی حیلةٍ»؛ «تو وقتی برطبقِ تقیّه عمل کردی و خودت را مستور نگه داشتی، اینها به تو راهی پیدا نمیکنند و به تو دست نمیتوانند برسانند.» بعد میفرماید که: «و هو الْحصْن الْحصین»؛ «تقیّه حصار مستحکم است.»؛ وقتیکه داخل تشکیلات بودی دیگر نمیتوانند به تو راه پیدا کنند و تو را پیدا کنند. «و صار بیْنک و بیْن أعْداء اللّه سدّاً لا یسْتطیعون له نقْباً.»؛ «سدّی میان تو و حصاری میان تو و میان دشمن خدا بهوجود میآید که دشمن خدا نمیتواند نقبی باز کند و بشکافد و خودش را به تو برساند»؛ یعنی یک تشکیلات مستتر، این هم یک روایت.
شباهنگ
یک روایت ذیل آیهٔ معروف «یٰاأیّها الّذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا»؛ «ای مسلمانان پایداری کنید، پایمردی کنید و رابطه برقرار کنید» است. قال (علیهالسّلام): «اصْبروا علی الْمصائب»؛ امام دارد آیه را تفسیر میکند، میفرماید: «اصبروا» یعنی پایداری کنید در مصیبتها و ناراحتیها. «و صابروهمْ علی التّقیّة»؛ در مقابل آنها پایمردی کنید بهوسیلهٔ تقیّه. «و رابطوا علی منْ تقْتدون به»؛ با رهبرتان که به او اقتدا میکنید رابطه برقرار کنید. اگر تنها این جملهٔ اخیر استعمال شده بود، احتمال داشت که ارتباط، ارتباط روحی باشد، ارتباط بهوسیلهٔ توسّل مثلاً باشد، امّا چون دنبال آن دو جملهٔ قبلی است که «اصْبروا علی الْمصائب و صابروهمْ علی التّقیّة»، روشن است که این رابطه یک رابطهٔ پنهانی و تشکیلاتی است.
شباهنگ
مدائن. مدائن زیر گوش بغداد است، زیر گوش مرکز خلافت بنیعبّاس یعنی سامرّا _ سرّ من رآه _ است. در مدائن شیعیان زیاد بودند و پول میدادند به امام، و زندگی تشکیلاتی امام را اداره میکردند و بقدری فعّالیّت تشکیلاتی اینها عمیق بود که در اختیار امام پولهای زیادی میگذاشتند که امام بتواند به آحاد شیعه و آحاد این تشکیلات عظیم کمک کند و مدد برساند. این قدرت فعّالیّت امام را نشان میدهد.
شباهنگ
قضیّهٔ ابوالاَدیان را نشنیدهاید؟ در منبرها زیاد گفته میشود که ابوالادیان رفت که پولهایی را بیاورد، بعد که برگشت و دید امام عسکری (علیهالسّلام) از دنیا رفته، امام زمان (علیهالسّلام) را با نشانههایی که داده بودند شناخت، ابوالادَیان کجا رفته بود پول بیاورد؟
شباهنگ
آنطور که بنده استفاده کردهام از روایات، اوج فعّالیّت تشکیلاتی شیعه از امام رضا (علیهالسّلام) به بعد است؛ یعنی امام جواد و امام هادی و امام عسکری (علیهمالسّلام)؛ و علّت اینکه این سه امام شهید شدند و مجال به اینها داده نشد و از مدینه یکسره آورده شدند به عراق و در عراق هر سه ماندند و در عراق هر سه شهید شدند و دفن شدند و در جوانی هم کشته شدند، همین بود که تشکیلات شیعه در زمان این سه امام به اوج قدرت خودش رسیده بود.
شباهنگ
«مؤمن برادر پدرومادری مؤمن است؛ الْمؤْمن أخ الْمؤْمن لأمّه و أبیه»؛ یعنی ارتباط اینها و وثیقهٔ میان اینها و پیوندی که میان دو مؤمن هست، پیوند برادریِ پدر و مادری است، نه برادریِ ناتنی حتّی، اینقدر اینها به هم نزدیکند مراد از مؤمن کیست؟ کسی که بگوید «لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه»؟ آنها که خیلی بودند، خود «متوکّل» هم میگفت، خود «معتزّ» هم میگفت، همان قدرتهایی که در زمان امام هادی (علیهالسّلام) و امام عسکری (علیهالسّلام) هر دو روز یکیشان میآمدند بالای منبرخلافت و با سر سقوط میکردند، همه میگفتند، پس او نه، بلکه آنکه ایمان امام عسکری (علیهالسّلام) را دارد، آن کس که دنبال راه امام عسکری (علیهالسّلام) است، این چیست؟ این همان ارتباط مستحکم تشکیلاتی است میان امام و میان افراد و آحاد طرفداران و پیروانش، این یک روایت.
شباهنگ
بعد چند جملهٔ دیگر دارد که طولانی است و مورد نظر نیست، جملهٔ آخرش هم که اشارهٔ بهوجود یک تشکیلات فکری و هدفیِ خیلی مستحکمی است این است که میفرماید: «لما جمعنا اللّه علیْه من الْحال الْقریبة و الرّحم الْماسّة یقول الْعالم (سلاماللهعلیه) إذْ یقول الْمؤْمن أخ الْمؤْمن لأمّه و أبیه». تعبیر مؤمن را نگاه کنید که مؤمن در اینجا یعنی چه؟ میفرماید که میان ما و شما خویشاوندی نزدیک است. «الرحم الماسّة»؛ یعنی قوموخویش درجهٔ یک هستیم، مثل پدر و فرزند، مثل مادر و فرزند، مثل برادر و برادر، اینطوری هستیم. و «عالِم» که گویا مراد از آن موسیبن جعفر (صلواتاللهعلیه) یا امام صادق (صلواتاللهعلیه) باشد، امام عسکری (علیهالسّلام) از قول جدّش نقل میکند که جدّ بزرگوار ما فرموده است که:
شباهنگ
امّا اینکه میفرماید: «ما شما را داریم، ما با شما هستیم، ما با شما ایستادهایم، به شما اطمینان داریم، روی شما حساب میکنیم.» _ بنده روی این تعبیرات تکیه دارم و چون ممکن است محلّ تشکیک واقع بشود در ذهن آقایان، میخواهم روشن بشود در ذهن شما _ این برای چه کاری گفته میشود؟ جز برای یک عمل بزرگ و پردردسر؟ جز برای یک پیکار؟ جز برای پیمودن یک راه سنگلاخ؟ بعد میفرماید که: «الْقرابة الرّاسخة بیْننا و بیْنکمْ قویّةٌ»؛ «خویشاوندی مستحکم میان ما و شما برقرار است.» ما با شما برادریم، خویشاوندیم. امام افراد جمعیّت خود و حزب طرفدار خود را خویشاوند و نزدیک خودش میداند، امّا همین امام حسن عسکری (علیهالسّلام) خود را با برادرش جعفر، خویشاوند نمیداند، همان جعفری که بناحق مقام او را ادّعا میکرد.
شباهنگ
«فلمْ تزلْ نیّتنا مسْتحْکمةً»؛ «نیّت ما و مقصد و هدفی که داشتیم و آن عزم ما همچنان مستحکم و راسخ است.» «و نفوسنا إلی طیب آرائکمْ ساکنةً»؛ «ما دلمان به خوشنیّتی شما و خوشرأیی و خوشفکری شما آرام است.»؛ یعنی خاطرمان از شما جمع است، معتقدیم که شما دوستان خوب با ما هستید و شما هم مثل ما از راهتان و از عقیدهتان برنگشتهاید. ببینید چقدر این نیروبخش است برای شیعیان امام عسکری (علیهالسّلام) در قم و آوج. و این نیروبخشی برای چیست اصلاً؟ اگر موضوع مسئله گفتن یا نظر دادن و راهنماییهای خصوصی کردن باشد که این حرفها را ندارد. خب در آن زمان در عالَم اسلام چندین نفر، کسانی بودند، بزرگانی بودند از اهل سنّت و دیگر فِرَق، که اینها به مردم ارشادهای دینی میکردند، امام هم مثل آنها ارشاد دینی میکرد،
شباهنگ
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان