بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همرزمان حسین (ع) | صفحه ۳۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب همرزمان حسین (ع)

بریده‌هایی از کتاب همرزمان حسین (ع)

امتیاز:
۴.۵از ۳۶۰ رأی
۴٫۵
(۳۶۰)
شد. یک حکومت تازه‌نفس وقتی‌که روی کار بیاید، مبارزهٔ با او بسی دشوارتر و سخت‌تر است. تا حالا بنی‌امیّه با امام صادق (علیه‌السّلام) روبرو بودند، که مَظالم آنها بر سر بازارها گفته شده بود؛ مردم سالیان درازی رنج حکومت آنها را به جان تحمّل کرده بودند؛ از آنها مصیبت و اذیّت و آزار دیده بودند؛ اموالشان را آنها گرفته بودند؛ از آنها تازیانه خورده بودند؛ حجّاج‌بن یوسف‌شان بیداد کرده بود و آتشها برافروخته بود. امروز اینها از بین رفته‌اند، بنی‌عبّاس انقلابی روی کار آمده است؛ بنی‌عبّاسی که لباس رسمی‌شان سیاه است به‌عنوان ماتم عاشورا!
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
خب، دشمنان اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) عوض شدند. دوستان قدیم که امروز حکومت را در دست دارند، دشمنان جدید شدند. همان منصور و احمد سفّاح و داودبن ابی‌عبّاس و دیگر چهره‌های مشخّص و نمایان بنی‌العبّاس که دیروز با امام صادق (علیه‌السّلام) و محمّدبن عبدالله‌بن حسن و ابراهیم‌بن عبدالله‌بن حسن در یک مجلس دور هم می‌نشستند و صحبتِ برانداختن حکومت اموی را میکردند، همین نامردان و نامردمان، محمّدبن عبدالله‌بن حسن را، امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) را، ابراهیم‌بن عبدالله را و شیخ آل ابی‌طالب یعنی عبدالله‌بن حسن‌مثنّیٰ را تحت شکنجه و فشار و عذاب قرار دادند و جای صفها و جبهه‌ها عوض شد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
آن واجب عبارت بود از تجدید انقلاب اسلامی، بعد از پدید آمدن ارتجاع؛ به خط باز آوردن قطار منظّم جامعهٔ اسلامی، پس از خارج شدن این قطار از خط. حسین‌بن علی با عمل خود نشان داد که هرگاه قطار منظّم جامعهٔ اسلامی از خط منحرف شد، ممشای انقلابی اسلام هرگاه فراموش شد، باید این‌جور عمل کرد و این‌جور باید این قطار را به خط باز آورد؛ و این کاری بود که طبعاً خود پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نمیتوانست بکند؛ چون در زمان رهبر یک انقلاب که ارتجاع پیش نمی‌آید؛ ارتجاع مربوط به بعد است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امام حسین (علیه‌السّلام) حرکت کرد برای انجام یک واجبی که آن واجب تا آن ساعت در اسلام انجام نگرفته بود و حتّی شخص خود پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) هم نمیتوانست آن واجب را انجام دهد. این واجب جوری است که حتّی شخص پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) هم که بشیر و نذیر است _ یعنی رهبر انقلاب است، پدیدآورندهٔ انقلاب دینی است _ نمیتوانست آن را انجام دهد؛ یک نفر دیگری باید این واجب را انجام میداد که ادامهٔ وجود پیغمبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) باشد و بر همان خط و روی همان ممشا و خطّ‌مشی حرکت کرده باشد و او حسین‌بن علی (علیه‌السّلام) است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
این، نصف‌روز مایه داد به تمام نهضتهای شیعه در طول تاریخ؛ و اگر بر مبالغه حمل نشود، مایه داد به تمام نهضتهای انسانی طول تاریخ، ولو به غیر ما. این نصف‌روز، بسیار پرشکوه است. و دلیل اهمّیّت این نیمروز این است که اگر ما بعد از ۱۴۰۰ سال باز میتوانیم دربارهٔ امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) حرف بزنیم، به‌خاطر آن نصفه‌روز است. این جلسات ما، این نشست‌وبرخاست ما، این مجلس ما، این منبر ما، این حرفهای ما، به برکت همان نیمروز است. ما به نام «عاشورا» دور هم جمع میشویم و حرف امام باقر (علیه‌السّلام) را میزنیم،
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
_ یعنی هرچه ممکن است، کار را مکتوم و مکتوم‌تر کردن، امّا نه اینکه رشتهٔ کار را قطع کردن. برای امام صادق (علیه‌السّلام)، منصور و سفّاح و هشام و عبدالملک با هم هیچ فرقی ندارند. حکومت، حکومت ظالمانه است؛ با هم تفاوتی ندارند. این است که امام صادق (علیه‌السّلام) بنا میکند در پوششی از تقیّه، مبارزات خود را ادامه دادن و تشکیلات شیعه را منظّم‌تر کردن و با منصور _ به شکلی که برای کسی مثل امام صادق (علیه‌السّلام) ممکن است _ عمل کردن، او را سرگرم نگهداشتن و راه خود را تعقیب کردن؛
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حکومت بنی‌عبّاس اوّلاً تازه‌نفس است؛ ثانیاً چون اوّل کارش است، بر اوضاع کاملاً ناظر و مراقب است؛ ثالثاً شیعه را می‌شناسد، امام صادق (علیه‌السّلام) را می‌شناسد، اطرافی‌هایش را می‌شناسد، خصوصیّات را میداند؛ اینها با هم کار کرده‌اند، با بنی‌امیّه مبارزه کرده‌اند، با او خیلی
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امّا دولت بنی‌عبّاس به اصطلاح یک دولت انقلابی بود؛ به ادّعای خودشان، یک جمع انقلابی سر کار آمده بودند. اینها همکاران قدیم امام صادق (علیه‌السّلام) بودند که با هم در یک صف با بنی‌امیّه میجنگیدند؛ حالا روی کار آمده‌اند. منصور عبّاسی و برادرش سفّاح کسانی بودند که با امام صادق (علیه‌السّلام) و محمّدبن عبدالله‌بن حسن و عبدالله‌بن حسن و داودبن علی و دیگران و دیگران دور هم می‌نشستند و توطئه طرح‌ریزی میکردند که چگونه انقلاب هاشمی را در مقابل بنی‌امیّه شروع کنیم
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
فرمود: «تو خیال نکن که تاکنون نقش غلطت و نقش عصیان‌آمیزت در مقابل خدا، ناچیز بوده؛ نه همین شماها هستید که بنی‌امیّه را سروسامان میدهید؛ همین شمایید که نفت به چراغ بنی‌امیّه میکنید. اگر بنی‌امیّه پیدا نمیکردند مردمی را که مسائل مالی‌شان را تنظیم کنند، برایشان مالیات جمع کنند، مسائل دیوانی و دفتری‌شان را اداره کنند، مسائل نظامی و جنگی‌شان را اداره کنند، از کجا میتوانستند بر ملّتی حکومت کنند و حقّ ما را غصب کنند؟»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امام صادق (علیه‌السّلام) در ملأ عام به مردم میگوید: «ای مردم! آن کسی که از طرف خدا شایستهٔ حکومت و خلافت بود، علی بود، بعد حسن بود، بعد از او حسین بود، بعد از او علی‌بن الحسین بود، بعد از او محمّدبن علی بود و بعد از او منم.» چند بار این مطلب را تکرار کرد؛ این طرف تکرار کرد، آن طرف تکرار کرد؛ و مخصوصاً این کار را کرد و در روایت دارد به‌طرف یمین، به‌طرف یسار.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
زندگی امام صادق (علیه‌السّلام) مطلب یک‌قدری حسّاس‌تر و دقیق‌تر است و خیلی مهم است. زندگی امام صادق (علیه‌السّلام) به دو دوره تقسیم میشود: یک دوره، دورهٔ هم‌عصری با بنی‌امیّه است؛ یک دوره، دورهٔ هم‌عصری با بنی‌عبّاس است
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) آمدند و رسیدند به شهر مدین، امّا مردم شهر درها را بستند و آنها را راه ندادند؛ چون قبلاً مأمور خلیفه رفته بود و گفته بود که اینها دشمنان امیرالمؤمنین خلیفه هستند و راهشان ندهید. بعد امام صادق رفت بالای کوه و با مردم صحبت کرد و فریاد کشید و چه کرد و مردم شناختند و راه دادند و از این حرفها تا آخر.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
نمیکنند. آنها در زندان تبلیغات خود را شروع کردند _ اینها طبق تاریخ است _ و کسانی در زندان به طرز فکر امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) گرویدند. دستگاه خلافت دید صرفه ندارد که رهبر تشیّع در زندان باشد و بساط تبلیغاتش را بگستراند. آنها را از زندان بیرون آوردند
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در همین سفر که امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) با هشام این ملاقات و برخورد عجیب را کردند، هشام در مجلس ناراحت شد؛ گفت اینها را بفرستید زندان. امام باقر و امام صادق (علیهماالسّلام) _ پدر و پسر _ با هم در شام، پایتخت خلافت، زندانی شدند. پیدا است که برای مسئلهٔ شرعی گفتن، کسی را زندانی نمیکنند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
برطبقِ بررسی بسیار دقیقی که ما در زندگی این هشت امام کردیم _ یعنی از امام سجّاد، بعد تا امام باقر و امام صادق تا برسد به امام هادی و امام عسکری (علیهم‌السّلام) _ دیدیم که این هشت امام در تمام طول مدّت عمر خود، با دستگاه‌های خلافت معاصرِ خود مشغول مبارزه بوده‌اند؛ نه فقط مبارزهٔ فکری و منطقی، بلکه مبارزهٔ سیاسی و مبارزهٔ تبلیغاتی و حتّی در پاره‌ای از موارد، مبارزهٔ نظامی. آنها مبارزهٔ نظامی هم کرده‌اند؛ البتّه نه زیاد، کم؛ ولی مبارزهٔ تبلیغاتی، فراوان؛ مبارزهٔ سیاسی، خیلی شدید و حاد؛ یک نمونه‌اش مربوط به زندگی امام باقر (علیه‌السّلام) بود و دنبالش امام صادق (علیه‌السّلام).
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
«بنا هدی الله اوّلکم». پس ما به این مکتب آشناتریم و طبق معیار اسلامی، ما اولیٰ هستیم به اینکه حکومت و خلافت کنیم. چرا تعجّب میکنی هشام از اینکه من ادّعای امامت کنم؟ این جواب امام بود؛ و هشام‌ها و عبدالملک‌ها و بازماندگان و بازماندگان کاملاً میدانستند و میفهمیدند که امام در چه خطّی است. این خیلی مختصر راجع به زندگی امام باقر (علیه‌السّلام).
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
من میگویم که هشام‌بن عبدالملک آن روز، امام باقر (علیه‌السّلام) را بهتر از شیعهٔ امروز میشناخت؛ او میفهمید که امام باقر (علیه‌السّلام) در طلب حکومت است، دنبالِ گرفتن قدرت است، دنبال ایجاد یک جامعهٔ اسلامی و الهی واقعی است؛ امّا برای شیعهٔ امام باقر، امروز این مطلب را باید اثبات کنند؛ تازه باورش بیاید یا نیاید!
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
بعد در زمینهٔ زندگی امام صادق (علیه‌السّلام) خواهیم دید که منصور خودش مسئلهٔ فتوا دادن را به امام صادق (علیه‌السّلام) پیشنهاد کرد و گفت: «شما فتوا بدهید و مشغول بیان مسائل دینی باشید!»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
هشام گفت: «ای محمّدبن علی! شما _ خانواده بنی‌هاشم، فرزندان علی‌بن‌ابی‌طالب_همیشه همین‌جور بوده‌اید؛ هرکدام از شماها که نوبت به او رسیده، عصای مسلمین را شق کرده»؛ یعنی بین مسلمانها اختلاف انداخته. شعار وحدت؛ از طرف چه کسی؟ از طرف هشام! میگوید: ای محمّدبن علی! تو بین مسلمانها اختلاف افکندی. منظورش از این اختلاف چیست؟ منظورش این است: میگوید مردم همه مثل برّه‌های رامی زیر دست من بودند؛ چیزی نمیفهمیدند و نمیفهمند؛ به هرطرف آنها را حرکت دادم، حرکت کردند؛ هرجور خواستم، زندگی کردند؛ هرکه را خواستم، بالا بردم؛ هرکه را خواستم، پایین آوردم و مردم لب از لب باز نکردند و زبان نگشودند
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امام باقر را با امام صادق وارد مجلس هشام‌بن عبدالملک کردند. همهٔ اطرافیان هشام به اینها بی‌اعتنائی کردند، برای اینکه روحیّهٔ اینها را در هم بشکنند و زمینه برای تحکّمهای هشام فراهم شود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸

حجم

۳۷۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۷۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰
۵۰%
تومان