بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۶۰)
جهاد با نفس، ضدّ جهاد با دشمن خدا نیست؛ در راه جهاد با دشمن خدا است. با نفسِ خودت جهاد کن تا نفست دیگر اینقدر به زمین نیفتد، بعد آنوقت برو بهسوی خدا، برو در راه خدا؛ «فقاتل فی سبیل الله لا تکلّف الّا نفسک و حرّض المؤمنین».۲ آیهٔ قرآن با تو حرف میزند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
عرض کردم؛ همرزمان حسین (علیهالسّلام)، همدلهای حسین (علیه السّلام)، پادررکابان پیکار با ظلم، طلاقدهندگان دنیا، زندگیها، آرامشها، راحتیها، آسودگیها، عافیتها، پولها و مقامها _ مثل خود علی (علیهالسّلام) _ همه را انداختند در مقابل حقیرها و زبونها و ذلیلهای عافیتطلب و دنیاجو؛ فکر را برگزیدند و راه را. از زمان امام سجّاد (علیهالسّلام) این حدیث را نقل کردهاند و این حدیث بعد از امام سجّاد (علیهالسّلام) سرلوحهٔ کارهای ائمّهٔ شیعه بوده: «أ و لا حرّ یدع هذه اللّماظة لأهلها»؛ یک آزادمرد نیست که این آب دهان سگ را جلوی اهلش بیندازد؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
ضعفهای خود، تنبلیهای خود، عافیتطلبیهای خود، همه را به گردن امام صادق (علیهالسّلام) گذاشتیم و جرم خودمان را سنگینتر کردیم. [ایشان] اینجور نبوده. بنده بهطور قاطع میدانم، امّا به شما تحمیل نمیکنم. آنهایی از شما که اهل تحقیقید، تحقیق کنید؛ آنهایی که نیستید، از یک عدّه آدم منصفِ بیغرض بخواهید که تحقیق کنند و یکقدری غبار اوهام و خرافات و تحریفها را از چهرهٔ این خورشیدهای تاریخ پاک کنند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
افزایش قدرت تشکیلات شیعه؛ از علل به شهادت رساندن و تبعید سه امام آخر (ع)
در طول این مدّت ۲۸ سال یا ۴۲ سال، دائماً هم در زندان یا در تبعید بودند. چندین بار امام هادی (علیهالسّلام) زندانهای طویلالمدّت رفته بود. در این دوران، شیعه در فشار، در محدودیّت و در خفقان بود. هرچند تشکیلات تشیّع مشغول کار بود، امّا مجال خروج، تنگ و امکان قیام، منتفی بود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
شیعه در بغداد گسترش و نفوذ پیدا کرده بود. همین زمینه بود که بعدها مأمون را ناچار کرد که علیبن موسیالرّضا (علیهالسّلام) را از مدینه فرا خوانَد و در خراسان کنار دستش نگاه دارد و برای اینکه حیثیّت او را از نظر شیعه پایین بیاورد، بهصورت ظاهر خلافت و بعد ولایتعهدی را به او بدهد؛ و نشاط تشیّع بیشتر شد و شد تا زمان امام جواد و امام هادی و امام عسکری (علیهمالسّلام)؛ که در دوران این سه امام آخر، شیعه از لحاظ تشکیلاتی، در نهایت قدرت و استقامت بود؛ و برای همین است که امام جواد (علیهالسّلام) را در ۲۵ سالگی میکشند؛ مجالش نمیدهند که مثل امام صادق (علیهالسّلام) به ۶۵ سالگی برسد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
آنچه را که امروز شیعهٔ موسیبن جعفر (علیهالسّلام) بعد از ۱۳۰۰ سال نمیفهمد و بزور باید به او فهماند، هارون آن روز میفهمید. «فعند ذلک عزم علی قتله»؛ تصمیم قتل موسیبن جعفر (علیهالسّلام) از همین مجلس گرفته شد. هارون، موسیبن جعفر (علیهالسّلام) را به زندان انداخت و به حبس ابد محکوم کرد و حتّی اکتفا نکرد و طاقت نیاورد که او تا آخر عمر در حبس باشد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
«و قال: إیهاً!»؛ گفت: «چه میگویی؟ فدک تا آنجاها است؟» «قال: و الحدّ الثّانی سمرقند.»؛ فرمود: «حدّ دوّم فدک، سمرقند است»؛ منتهیالیه مشرق کشور اسلامی، انتهای خراسان؛ آنجایی که امروز دست روسها است. «فاربدّ وجهه»؛ صورت هارون کبود شد. «و الحدّ الثّالث إفریقیّة»؛ فرمود: «مرز سوّم، تونس است»؛ یعنی منتهیالیه غربی کشور اسلامی آن روز. «فاسودّ وجهه»؛ صورت هارون سیاه شد. «و قال: هیه»؛ بیاختیار گفت: «ای وای!»؛ «قال: و الرّابع سیف البحر ممّا یلی الجزر و إرمینیة.»؛ فرمود: «حدّ چهارم، کنارههای دریا است؛ در آنجایی که ارمینیّه و جزایر قرار دارد»؛ کنار دریای مدیترانه، منتهیالیه شمالی کشور اسلامی آن روز. وقتی این را فرمود، «قال: الرّشید فلم یبق لنا شیء»؛ هارون گفت: «برای ما چیزی نماند!» «فتحوّلْ إلی مجلسی.»؛ «پس بیا جای من بنشین!»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
تا اینکه یک وقتی هارون اصرار و الحاح کرد که خواهش میکنم اجازه بدهید من این فدک را به شما بدهم. «فقال (علیهالسّلام): لا آخذها إلّا بحدودها.»؛ فرمود: «حاضرم فدک را بگیرم، امّا فدک را کامل میگیرم؛ با همان مرزهای واقعیاش فدک را از تو میگیرم.» «قال: و ما حدودها؟»؛ «مرز فدک کجا است؟» خب، فدک یک باغستانی است و روشن است دیگر؛ مرزی ندارد. «قال: إن حدّدتها لم تردّها.»؛ فرمود: «اگر مرزهای فدک و حدود فدک را بگویم، از پس دادن فدک منصرف میشوی و نخواهی داد.» «قال: بحقّ جدّک إلّا فعلت.»؛
شناخت اشتباه برخی از شیعیان از امام کاظم (ع)
هارون گفت: «به جان جدّت میدهم.» «قال: أمّا الحدّ الأوّل فعدن»؛ فرمود: «مرز اوّل فدک، کشور عدن است»؛ منتهیالیه جنوبی جزیرةالعرب. «فتغیّر وجه الرّشید»؛ رنگ هارون تغییر کرد. «
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
عمربن عبدالعزیز به گمانم _ البتّه این را یقین ندارم _ از آن چهرههای مزوّرِ دروغین تاریخ است؛ مثل انوشیروان عادل!. امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «این مرد خلیفه میشود و بعد میمیرد؛ وقتی مُرد، مردم اهل زمین بر او میگریند و اهل آسمانها او را لعنت میکنند»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
دیگر فدک نمیتواند شعار باشد. لذا میبینیم که حسینبن علی (علیهالسّلام) در ماجرای کربلا از فدک نامی نمیبَرد. آخر، فدک را چه کسی غصب کرده؟ مگر معاویه فدک را غصب کرده که با نام فدک علیه معاویه بشورند؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
دختر پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) برای اینکه ثابت کند خلافت مال کسانی نیست که آن را در دست گرفتهاند و بر مسند قدرت نشستهاند، گفت: «فدک مرا غصب کردهاید.»؛ یعنی چه؟ یعنی شما مردم غاصبی هستید، ظالمید.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
موسیبن جعفر هم که در حرم پیغمبر است تا شنفت که هارون گفت: «السّلام علیک یابن عمّ»، صدایش را بلند میکند و میگوید: «السّلام علیک یا ابه»؛ درود بر تو ای پدر، ای نیا! یعنی فوراً زد توی دهن هارون،
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
که موسیبن جعفر قضایا را بیپردهتر مطرح میکرد. شاید نیاز اجتماعی آن روز اینجور ایجاب میکرد. مردم احتیاج داشتند که از مرکز قدرت امامت و رهبری عالی شیعه تقویت خاطر بیشتری پیدا کنند. حرکاتی که امام هفتم انجام میدهد و مجادلات او با هارون عبّاسی و وضعی که او در برخوردهایش با هارون _ که خیلی صریح و قاطع است _ پیش میگیرد، شاید تأثیری داشته در تشجیع شیعیان دوردست.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امام صادق (علیهالسّلام) از دنیا رفت و منصور در مقابل موسیبن جعفر (علیهالسّلام) قرار گرفت. موسیبن جعفر (علیهالسّلام) در اوّل امامت مشغول کارهای پدر و ادامهٔ راه پدر شد _ البتّه مخفی و زیرزمینی و تشکیلاتی و آرام _ و منصور نتوانست حضرت را بکشد و مُرد. بعد از منصور، مهدی عبّاسی پسرش و بعد هادی پسر مهدی، و بعد هارون برادر هادی _ پسر دیگر مهدی و نوهٔ منصور _ به حکومت رسیدند. این دو سه نفری که در وسط فاصله شدند، البتّه اوضاع مختلفی دارند؛ مهدی یکجور بود، هادی یکجور بود؛ هیچکدام وضع منصور را نداشتند، نه آن کارآزمودگی را، نه آن پختگی را؛ ولی هارون یک فرد برجستهای است. هارون خلیفهٔ خیلی مقتدر، خیلی چیزفهم، خیلی باهوش و دقیقی است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
طرف استاندار مدینه آمدند خانهٔ امام صادق (علیهالسّلام) که جعفربن محمّد (علیهالسّلام) که از دنیا رفته، چه کسی را وصیّ خود قرار داده؟ گفتند وصیّتنامهاش هست. باز کردند، دیدند پنج نفر را وصیّ کرده؛ یکیاش منصور است، دو تا پسرهای خودش و دو نفر دیگر! منصور گیج شده بود که در اینجا چه کسی را باید بکشد! این هم ضربت دیگری بود که امام صادق (علیهالسّلام) در آخرین لحظات به منصور زد
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
منصور تا خبر فوت امام صادق (علیهالسّلام) را میشنود، فوراً یک نامهای میفرستد به حاکم مدینه که: «ببین اگر جعفربن محمّد وصیّتی کرده و کسی را وصیّ خودش کرده، فوراً او را بکش.» چون او که هنوز بزرگ نشده، او که هنوز امام صادق (علیهالسّلام) نشده که بعد اسباب زحمت شود و استخوانی در گلوی دستگاه حکومت عبّاسی شود؛
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
سعدی میگوید: «یک نفری به من فحش داد، من نشنیدم؛ مثل تیری بود که انداخت و به من نخورد. تو این تیر را برداشتهای آمدهای در پهلوی من فرو میکنی؟ این فحش را به من میرسانی؟» آنجا یک روزی فحشی جعل کردند و به امام صادق (علیهالسّلام) نسبت دادند، تو حالا برداشتی این فحش را و در طول تاریخ با خودت حمل میکنی و با جدیّت یک بار دیگر محکم در پهلوی امام صادق (علیهالسّلام) فرو میکنی؛ این خوب است؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امام صادق (علیهالسّلام) باید دست به یک ابتکار خیلی عالی بزند؛ اوّل باید تبلیغات خود را از نو شروع کند، زمینههای فکری را آماده کند، مردم را با این حقیقت یعنی غصب خلافتی که بنیعبّاس _ این مدّعیان هاشمیگری و مخالفان دین بنیهاشم _ به جای بنیامیّه کردهاند، آشنا کند. اوّل باید بشناساند که اینها فاسقند، فاجرند، دروغگویند؛ البتّه از راهش. ثانیاً باید طرز فکر تشیّع را هم _ آن طرز فکری که امام صادق (علیهالسّلام) در رأس آن قرار گرفته و تشیّع، زندهٔ به آن طرز فکر است _ در بین مردم ترویج کند. ثالثاً باید آن جمعیّتی را که کنار دست او باید بایستند و حرکت و قیام کنند و زمینه را از دست دشمن بگیرند و بر اوضاع تسلّط پیدا کنند پرورش دهد و تربیت کند و
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
امام صادق (علیهالسّلام) با یک چنین وضعیّتی با یاران اندکش، با دستپروردگان بهندرتش، با اکثریّت نادانی که شعار انقلابی بنیعبّاس آنها را فریب داده است و در مقابل دشمنان تازهنفسی که اسرار خاندان بنیهاشم را خوب میدانند، آیا باید قیام کند و خروج کند؟ آیا این عملی است؟ ابوجعفر منصور عدد شیعیان امام صادق (علیهالسّلام) را هم میدانست. احمد سفّاح میدانست که از کجاها برای امام صادق (علیهالسّلام) نامه میآید، از کجاها برایش پول میفرستند، مردم کدام ولایات به او علاقهمندترند، باید هم میدانست، چون اینها دیروز در مقابل بنیامیّه با هم همجبهه بودند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
همان لباس سیاهی که امام صادق (علیهالسّلام) میگفت لباس اهل جهنّم! لباس ماتم سیدالشهداء را میگوید لباس اهل جهنّم! امام صادق (علیهالسّلام) در یک تعبیری فرمود: «میدانم که اینها لباس اهل جهنم را پوشیدهاند و مردم را وادار کردهاند به پوشیدن آن»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان