بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۶۰)
خود شما در زیارت امینالله که از معتبرترین زیارات است، وقتیکه خطاب به هریک از ائمّهٔ معصومین (علیهمالسّلام) صحبت میکنید و عرض ارادت میکنید، از جمله این را میگویید که: «اشهد انّک جاهدت فی الله حقّ جهاده»؛ شهادت میدهم که بتحقیق و بیشک تو در راه خدا آنچنان که شایسته است، جهاد و مبارزه کردی. پس اگر ما بخواهیم مطلب را تعبّداً هم قبول کنیم، این جهادی که در این زیارت هست، باید مورد پذیرش باشد و ائمّهٔ ما باید چهرههای مجاهد و فداکار و پرتلاش و پیکارجو و ستیزهگر در نظر ما معرّفی شوند؛
جوان انقلابی
مسئولیّتپذیری ائمّه (ع)
نمونهٔ این کجا است؟ اگر بخواهم یک نمونهٔ روشنی را که شماها خبر دارید و میدانید، برای شما بیان کنم، نمونهٔ این در رفتار امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است در چهل شبِ بعد از وفات پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله).
جوان انقلابی
آیا امام مثل ما است که وقتی یک مسئولیّتی به ما دادند و نخواستیم یا نتوانستیم آن را انجام دهیم، میگوییم خب، ما نتوانستیم دیگر؛ «لا یکلّف الله نفسًا الّا وسعها» _ خدا هم که بیشتر از امکان و توان و قدرت بر من تحمیل نمیکند _ لذا مینشینیم کنار. آیا امام هم همین کار را میکند؟
جوان انقلابی
امام سجّاد (علیهالسّلام) از بیان معارف دست نکشید؛ بهعنوان دعا، بهنام نیایش، مطالبی فراهم آورد و آنچه میخواست بگوید، گفت؛ منتها در قالب دعا گفت. امام (علیهالسّلام) معارف اسلام را بیان کرد، منتها بهصورت روایت نبود؛ بهصورت صحیفهٔ سجّادیّه بود و این صحیفهٔ سجّادیّه محفوظ ماند و در نسلهای بعد، مورد استفادهٔ پیروان امام سجّاد (علیهالسّلام) قرار گرفت و امروز هم مورد استفادهٔ ما است.
جوان انقلابی
یعنی اگر چنانچه قدرتهای زمان اجازه ندادند که امام به تفسیر و تدوین مکتب بپردازد، آیا تکلیف از دوش امام برداشته شده است؟ نه اینکه ما بخواهیم برای امام تکلیف معیّن کنیم؛ نه، برطبقِ اصول مقرّرهای که از خودشان در دست داریم، مطلب چگونه است؟ اینجا تکلیف چیست
جوان انقلابی
فلسفهٔ امامت و آن موجبی که دورهای به نام امامت را در تاریخ اسلام و شاید در تاریخ همهٔ ادیان ضروری کرده، دو چیز است: یکی عبارت است از تفسیر و تدوین و تطبیق و تشریح مکتب، و دیگر ادامهٔ راه پیغمبر و منذر (صلّیاللهعلیهوآله) و هدایت کردن جامعهٔ انسانها به آن سو و سمت و جهت که پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) مقرّر و معیّن کرده بوده است.
جوان انقلابی
یک کلمه به شما بگویم: ما اگر چنانچه صد سال هم عمر کنیم، امّا ندانیم که امام ما برای چه بود و در راه اماممان حرکت نکنیم، شایسته و لایق نام شیعه نیستیم
جوان انقلابی
جهاد بهطور مطلق یعنی درگیری و مبارزهٔ با قدرتهای ارتجاعی ضدّ تعالی و تکامل انسانی _ یعنی ضدّ اسلام و ضدّ قرآن _ هر جور که با اینها درگیری کردید، این در اسلام اسمش جهاد است. البتّه یکی از انواع جهاد درجهاش بالاتر است، شریفتر است، عزیزتر است، دارای اجر بیشتری است؛ و دیگری درجهاش درجهٔ نازلتری است، درجهٔ ضعیفتری است، درجهٔ کمارزشتری است؛ ولی همهٔ اینها تحت عنوان و سرپوش و واژهٔ «جهاد» محسوب است.
Mohammad Ali Zareian
شاهدی بر اشتباه بودن تفسیر جهاد به جنگ
در اینجا یکی از شواهد را عرض میکنم برای کسانی که اهل تحقیقند و دلشان میخواهد با استدلال به آیات قرآن مطالب را قبول کنند. در سورهٔ برائت، آیهٔ شریفه میفرماید: «یٰایّها النّبیّ جٰهد الکفّار و المنٰفقین و اغلظ علیهم»؛ ای پیغمبر! با کفّار و با منافقان جهاد کن. در فقه شیعه و بهطور کلّی در فقه اسلام مسلّم است که پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) با منافقان جنگ مسلّحانهٔ رویاروی نکرده و با آنها در یک میدان قرار نگرفته و جهاد پیغمبر با آنها به شکل دیگری انجام گرفته؛ درعینحال در این آیه، از مبارزهٔ پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) با اینها تعبیر به «جهاد» شده.
Mohammad Ali Zareian
نماز خواندن یکوقت جهاد است، یکوقت جهاد نیست؛ انفاق کردن یکوقت جهاد است، یکوقت جهاد نیست؛ شعر گفتن همینجور، چیز نوشتن همینجور، فکر کردن همینجور؛ راه رفتن گاهی در یک صورتی جهاد است، در یک صورتی جهاد نیست.
Mohammad Ali Zareian
کُمیت که میآید دربارهٔ علیبن الحسین (علیهالسّلام) شعر میگوید، شعرش جهاد است؛ چرا؟ چون مضمونش درگیری با هشامبن عبدالملک و با خود عبدالملک _ خلیفهٔ زمان _ است. همان روز خیلیها بودند که برای رسولالله (صلّیاللهعلیهوآله) شعر میگفتند، در توحید شعر میگفتند، امّا هیچگونه مبارزهای محسوب نمیشد، درگیری محسوب نمیشد؛ لذاست که جهاد هم نبود. بنابراین شعر گفتن فرق میکند. دعبل خزاعی شعرش جهاد است، کمیت شعرش جهاد است.
Mohammad Ali Zareian
خیلیها خرج میکنند، خیلیها قنات جاری میکردند، خیلیها چاه میکندند، خیلیها مسجد و مدرسه و بیمارستان و غیر ذلک میساختند؛ امّا گفتیم تا یک صورت درگیری در اینها نباشد، جهاد نیست. بعضیها هم هستند که خرج میکنند، که این جهاد است. چنین جاهایی، امام صادق (علیهالسّلام) احتیاج به پول دارد. زیدبن علیبن الحسین میخواهد برود به کوفه خروج کند، احتیاج به پول دارد. یک نفر زن، دستش را میکند در این چارقدی که به سرش بسته، گره باز میکند، یک دینار طلا درمیآورد، میدهد به زیدبن علی و میگوید: «آقا این مال شما، بروید خرج کنید.» این جهاد است. آن صدها هزار دیناری که داده شده بود برای اینکه فقرای شام _ پایتخت عبدالملک _ اطعام شوند، فقرای مدینه اطعام شوند، آنها البتّه انفاق بود _ نمیگویم هیچی نبود _ امّا جهاد نبود.
Mohammad Ali Zareian
آن کسی که پول میدهد و مثلاً فرض بفرمائید یک بنیان رفیع میسازد، یک خانهای میسازد، یک بیمارستانی میسازد، حتّی یک مدرسهای میسازد، به این کار، مبارزه نمیگویند. به آن جهاد نمیگویند. انفاقی هست، امّا این انفاق، جهاد نیست. چرا؟ چون در آن، درگیری نیست؛ چون در آن، مقابلهٔ با یک قدرت مضرّی نیست؛ چون در این عمل، یک نوع ستیزهگری با مخالف، با آن کسی که سدّ راه است، مندرج نیست؛ لذا به آن نمیگویند جهاد. البتّه کار خوبی است، امّا جهاد نیست. خیلی کارها خوب است، امّا جهاد نیست. نماز هم خوب است، امّا جهاد نیست. توجّه کردید؟ میخواهیم معنای جهاد روشن شود؛ که وقتی میگوییم ائمّه (علیهمالسّلام) جهاد میکردند، بدانید یعنی چه.
Mohammad Ali Zareian
شیخ راضی آل یاسین، مؤلّف بزرگوار کتاب «صلح الحسن (علیهالسّلام)» میگوید: «در تکوین عالم، خاصیّت زور و استبداد این است _ کأنّه یک سنّتی است _ که هرگاه روی هر مسئلهٔ فکری و هر جریان فکری، زور و استبداد و قدرتنمایی بهوجود آمد، آن جریان فکری رشد میکند؛ این خاصیّت طبیعی است.»
محمد نیک
شیعه امروز امام سجّاد (علیهالسّلام) را یک بیمار میداند؛ در حالی که بیماری امام سجّاد _ آنچه در تاریخ هست _ محدود به همان چند روز کربلا است. خب، شما هم در عمرتان چند روز بیمار میشوید؛ بنده هم بیمار میشوم؛ هر آدم ورزشکارِ قویهیکلِ نیرومندی هم در عمرش چند روزی بیمار میشود؛ اسم «بیمار» که دیگر نباید تا آخر روی این شخص بماند. به جای نامها و این عنوانهای افتخارآمیز: امام مجاهد، امام عالِم، امام آگاه، امام سازمانبخش، امام تشکیلاتده، امام بهوجودآورندهٔ نهضت، امامی که موتور گردونهٔ تاریخی تشیّع است، بگویند: «امام بیمار»!
پس ببینید که واقعاً این شیوهٔ دشمن گرفته و ما امروز در مقابل یک تحریف چندینقرنی قرار داریم، ما در مقابل یک چنین انبوه متراکمی از دروغ قرار داریم.
Karim
امام سجّاد (علیهالسّلام) را یک آدم ضعیفِ بیارادهٔ بازیچهٔ بیمار معرّفی کردند؛ امام بیمار! هیچ نام دیگری، هیچ عنوان دیگری، هیچ لقب افتخارآمیز دیگری غیر از «بیمار» برای یک امام پیدا نکردند! آن هم چه امامی؟! امام چهارمی که به نظر ما بنیانگذار نهضت مخفی شیعی بعد از واقعهٔ کربلا است؛ امام سجّادی که متزلزلکنندهٔ بنیان اموی است؛ کسی که ضامن همهٔ نهضتهایی است که در طول تاریخ تشیّع به وسیلهٔ شیعه انجام گرفته.
Karim
بسماللهالرّحمنالرّحیم
ربّنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمةً انّک انت الوهّاب.
ربّنا افرغ علینا صبرًا و ثبّت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکٰفرین.
ربّنا أحینا ما أحییتنا حیاة محمّد و آل محمّد و أمتنا مماتهم و احشرنا فی زمرتهم و لا تفرّق بیننا و بینهم طرفة عین.
قال الله تبارک و تعالی:
و جعلنا منهم ائمّةً یهدون بامرنا لمّا صبروا.
و اوحینآ الیهم فعل الخیرٰت و اقام الصّلوٰة و ایتآء الزّکوٰة و کانوا لنا عٰبدین.
کاربر ۵۹۹۰۳۹۹
این بحثهای جزئی و فرعی و غیر مهم و غیر لازم، پدر این ملّت را درآورده. این مسائلی که طرح کردن یا نکردنش تا صد سال دیگر هم اهمّیّتی ندارد،
کاربر ۱۷۹۸۵۴۰
برای اینکه کسی را تصرّف کنی، اوّل کوچکش کن، اوّل تحقیرش کن، اوّل به او حالی کن که چیزی نیست، اوّل در دل او این مطلب را فرو کن که هیچ نقطهٔ مثبتی در زندگی او وجود ندارد. وقتی که او خوب باورش آمد که هیچی نیست، وقتی باورش آمد که بیشخصیّت است، وقتی باورش آمد که حقیر است، وقتی باورش آمد که بیبُتّه و بیریشه است، خیلی آسان میشود او را تصرّف کرد.
sadat
؟ این جملهٔ امام سجّاد (علیهالسّلام) است: «أ و لا حرّ یدع هذه اللّماظة لأهلها فلیس لأنفسکم ثمن إلّا الجنّة».
جان شما فقط یک قیمت و یک بها و یک نرخ دارد و بس؛ مواظب باشید جانتان را، عمرتان را به کمتر از آن نرخ ندهید و آن، بهشت است. این عمری که شما دارید مصرف میکنید، این گوهر گرانبهایی که روز و شب دارید آن را فرسودهتر و فرسودهتر میکنید، فقط یک چیز هست که ممکن است به جای آن بیَرزد _ این چیزی که در مقابل آن میدهید و آن را میگیرید که سرتان کلاه نرفته باشد _ و آن، بهشت است.
M. K.
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان