بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۶۰)
و گفتهام و تکرار میکنم این مطلب را که هر روزی که میگذرد، حق یک قدم به مقصد خود نزدیک میشود. آن جاهلها و ظاهربینها و نفهمهایند که خیال میکنند روزبهروز حق ضعیف میشود؛ نه، لحظهبهلحظه و روزبهروز حق نیرومندتر، استوارتر، پرفروغتر و شعلهورتر میشود و به هدف نزدیکتر میشود؛ سنّت خدا بر این است و اصلاً عالم اینجوری خلق شده: ما خلقنٰهمآ الّا بالحق؛ زمین و آسمان بحق خلق شدند و بر جریان حق و بر شیوهٔ حق. این است که باید ظالم اشتباه کند، باید دشمن نتواند یا نفهمد. و اینجا [یزید] فهمید که نتوانسته یا نفهمیده.
جوان انقلابی
سنّت خدا بر این نیست که دژخیم و دشمن همهجا خوب بفهمد؛ یک جاهایی را نمیفهمد. سنّت خدا بر غلبهٔ حق است و بر پایداری حق.
جوان انقلابی
بنده دربارهٔ ابنعبّاس هم خیلی حرفها دارم؛ بنده به ایشان هیچ ارادت ندارم، [حتّی] یکذرّه. ابنعبّاس بابای بابای منصور است و فرزندان منصور بیش از پانصد سال در جامعهٔ اسلامی حکومت کردند؛ تو دلت میخواهد ابنعبّاس اینقدر آبرو پیدا نکند؟ ابنعبّاس پدربزرگ خلفای پانصد ششصدسالهٔ بنیعبّاس است؛ ابنعبّاسِ بیتالمالدزد، ابنعبّاسِ قلمبهگو به علی، از علی سر برتابنده، علی را تنها گذارنده، ابنعبّاسِ معروف؛ عبدالله عبّاس. تو میخواهی در طول زمان، این آقا حَبر امّت نشود، اینقدر آبرو پیدا نکند؟
جوان انقلابی
شش ماه هم امام حسن با همین دردسرهای عجیب و در کوران یک بحران عجیب گذرانید تا اینکه بعد از گذشت شش ماه امام حسن یک واقعیّتی را درک کرد و رسید به یک واقعیّتی، به یک نقطهٔ خاص. نه اینکه امیرالمؤمنین گفته بود که «و قیام الحجّة بوجود الناصر»، من چون یاور داشتم دانستم که حجّت خدا بر من تمام است و بایستی قدرت را در دست بگیرم؛ همین ناصری که آن روز علی داشت، امروز حسن (علیهالسّلام) نداشت؛ همین. ماجرای امام حسن خلاصه میشود در این.
جوان انقلابی
حکومت علی (علیهالسّلام) یک حکومت انقلابی است؛ یک حکومتی است که جامعهٔ قبل از خود را از بنیان تغییر میدهد.
جوان انقلابی
هر فکری و هر خواستی که مورد خشم قدرتها قرار بگیرد، محکوم به رشد کردن است؛ مسلّماً رشد میکند.
جوان انقلابی
این دورهٔ اوّل از زندگی ائمّه است؛ یعنی دورهٔ ۲۵ سالهٔ آغاز امامت که امیرالمؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) با دشمن مبارزهٔ بهمعنای درگیری ندارد، جهاد _ به آن معنایی که دیروز گفتم _ با دشمنی که قدرت را در دست گرفته است ندارد.
جوان انقلابی
خانهنشین بود یعنی چه؟ یعنی میآمد در مسجد نمازش را میخواند بعد برمیگشت خانه، مشغول عبادت میشد یا مشغول خانهداری میشد؟ اینجوری بود؟ نه، زندگی علی این را گواهی نمیکند؛ خانهنشینی نبود. [فقط] در رأس قدرت قرار نگرفت.
جوان انقلابی
تعبیر غلط «خانهنشینی» برای دوران ۲۵ سالهٔ پس از غصب خلافت
جوان انقلابی
پس اگر بخواهیم معنای جهاد را درست تشریح کنیم، درست بفهمیم، باید بگوییم جهاد بهطور مطلق یعنی درگیری و مبارزهٔ با قدرتهای ارتجاعی ضدّ تعالی و تکامل انسانی _ یعنی ضدّ اسلام و ضدّ قرآن _ هر جور که با اینها درگیری کردید، این در اسلام اسمش جهاد است.
جوان انقلابی
چرا؟ چون در آن، درگیری نیست؛ چون در آن، مقابلهٔ با یک قدرت مضرّی نیست؛ چون در این عمل، یک نوع ستیزهگری با مخالف، با آن کسی که سدّ راه است، مندرج نیست؛ لذا به آن نمیگویند جهاد. البتّه کار خوبی است، امّا جهاد نیست
جوان انقلابی
برای خاطر اینکه این عمل، این تحقیق، این کشف، این کاری که بهوسیلهٔ فکر یا بهوسیلهٔ پول یا بهوسیلهٔ دست انجام گرفته، در راه پیشبرد یک هدف فکری ایدئولوژیکی و در راه مقابلهٔ با دشمنِ این فکر به کار نرفته. لذا به این کار، جهاد نمیگویند؛ کمااینکه در فارسی هم به آن مبارزه نمیگویند.
جوان انقلابی
جهاد عبارت است از تلاش و کوشش در راه پیشبرد هدف؛ منتها آن تلاش و کوششی که با درگیری با دشمن همراه است. آن تلاشی که با درگیری با دشمن همراه نیست، اسمش جهاد نیست.
جوان انقلابی
تفسیر صحیح از جهاد؛ مبارزهٔ با دشمن
جوان انقلابی
تفسیر غلط دیگر از جهاد؛ جهاد یعنی مبارزهٔ مسلّحانه
جوان انقلابی
یک تفسیر غلط از جهاد؛ جهاد بودن هر تلاشی
جوان انقلابی
آیهٔ شریفه میفرماید: «یٰایّها النّبیّ جٰهد الکفّار و المنٰفقین و اغلظ علیهم»؛ ای پیغمبر! با کفّار و با منافقان جهاد کن. در فقه شیعه و بهطور کلّی در فقه اسلام مسلّم است که پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) با منافقان جنگ مسلّحانهٔ رویاروی نکرده و با آنها در یک میدان قرار نگرفته و جهاد پیغمبر با آنها به شکل دیگری انجام گرفته؛ درعینحال در این آیه، از مبارزهٔ پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) با اینها تعبیر به «جهاد» شده.
جوان انقلابی
واژهٔ جهاد در قرآن، غیر از این اصطلاح در فقه شیعه است. در فقه شیعه، به حسب متداول و معروف میان فقها، بخصوص در قرنهای بعد از آغاز غیبت _ یعنی از قرن پنجم به این طرف _ واژهٔ جهاد فقط به یک معنای محدودی اطلاق میشود امّا در قرآن اینجور نیست. در قرآن معنای جهاد با معنای جهاد در فقه اسلامی و در کتب فقهیّه و در حقوق اسلامی قیاس نمیشود.
جوان انقلابی
یک جوان سی و دو سالهای که اینهمه در آفاق عالم اسلامی علاقهمند دارد، وابستهٔ به دودمان پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) است، مردم او را سرچشمهٔ الهام و وحی خود میدانند، کشتن او برای چیست آخر؟ چرا او را میکشند؟ آیا جز این است که در کشتن او، برای قدرتهای زمان مصلحتی وجود داشته است که از مصلحت زنده ماندن او و راضی نگهداشتن مردم بمراتب بزرگتر بود؟ مگر در زنده ماندن او خطری برای قدرتهای زمان وجود داشته است که بمراتب از خطر نارضایی مردم، در صورت کشته شدن او، بزرگتر و بیشتر و مهمتر بود؟
جوان انقلابی
مگر از قول امام (علیهالسّلام) نمیگویید، مگر نمیشنوید که «ما منّا الّا مقتول او مسموم»؟ در میان ما ائمّه (علیهمالسّلام) کسی نیست مگر اینکه یا کشته شد به شمشیر، یا اینکه او را در زندان و در تبعیدگاه شهید و مسموم کردند؟ خب، من سؤال میکنم: یک قدرت قاهر زمان، چه کسی را در میدان جنگ یا در زندان یا در تبعیدگاه میکشد و شهید میکند؟ جز یک آدم پیکارجو را؟ جز یک آدم مزاحم را؟ جز _ به تعبیر منصور عبّاسی _ استخوان خردهای را که در گلوی حکومت غدّار زمان گیر کرده باشد و راه نفس را بر او گرفته
جوان انقلابی
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان