بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۶۰)
برطبقِ بررسی بسیار دقیقی که ما در زندگی این هشت امام کردیم _ یعنی از امام سجّاد، بعد تا امام باقر و امام صادق تا برسد به امام هادی و امام عسکری (علیهمالسّلام) _ دیدیم که این هشت امام در تمام طول مدّت عمر خود، با دستگاههای خلافت معاصرِ خود مشغول مبارزه بودهاند؛ نه فقط مبارزهٔ فکری و منطقی، بلکه مبارزهٔ سیاسی و مبارزهٔ تبلیغاتی و حتّی در پارهای از موارد، مبارزهٔ نظامی.
جوان انقلابی
هرکه به سرچشمهٔ هدایت نزدیکتر است، هرکه قانون را بیشتر در دست دارد و بیشتر عامل به آن قانون است و تقوای بیشتری هم دارد، او شایسته است که بر دیگران حکومت کند.
جوان انقلابی
من میگویم که هشامبن عبدالملک آن روز، امام باقر (علیهالسّلام) را بهتر از شیعهٔ امروز میشناخت؛ او میفهمید که امام باقر (علیهالسّلام) در طلب حکومت است، دنبالِ گرفتن قدرت است، دنبال ایجاد یک جامعهٔ اسلامی و الهی واقعی است؛ امّا برای شیعهٔ امام باقر، امروز این مطلب را باید اثبات کنند؛ تازه باورش بیاید یا نیاید!
جوان انقلابی
امامتی که ادّعایش از جانب امام باقر (علیهالسّلام) برای هشامبن عبدالملک غیر قابل تحمّل است، امامت بهمعنای حکومت است؛
جوان انقلابی
هشام با اینکه محمّدبن علی (علیهالسّلام) امام به اصطلاح شیعهٔ امروز باشد _ یعنی فتوادهنده باشد، مسئلهگو باشد، معارف و اخلاق را بیان کند _ مخالف نبود؛
جوان انقلابی
پس مسئلهٔ بردن امام باقر (علیهالسّلام) به شام، نه از روی حسادت است، نه از روی این است که با فتوا و با درس و با علم مخالفند؛ از روی این است که او دربارهٔ امام باقر (علیهالسّلام) یک گزارشهایی دارد و اتّفاقاً خود امام باقر (علیهالسّلام) هم این گزارشها را نفی نمیکند. به هشام گزارش رسیده است که امام باقر (علیهالسّلام) مدّعی است که هشامبن عبدالملک بیخود در آن مسند نشسته است و من باید در آن مسند باشم و درصددم او را از آن مسند پایین بکشم و خودم بروم جایش؛
جوان انقلابی
شواهد فراوانی در دست است که اینها مردم را به بحث و جدل ترغیب میکردند، بلکه از خدا میخواستند که مردم مشغول مسائل کلامی و علمی و فقهی شوند و سرشان بند شود، نفهمند که هشام دارد چه کار میکند؛ دلشان میخواست که مردم همیشه در مسجد و مدرسه و مجلس پای منبر این فقها و این علما، از جمله امام باقر (علیهالسّلام) _ اگر امام باقر (علیهالسّلام) آن کار دیگر را با اینها نداشت _ جمع شوند، آنها مدام بگویند، مدام بحث کنند دائماً های و هوی [کنند] و نفهمند که هشام آنجا دارد چه کار میکند
جوان انقلابی
دستگاه خلافت نه سنّی بود، نه شیعه؛ اصلاً مسلمان نبودند. چنین نبود که هشامبن عبدالملک یک سنّی متعصّبی باشد، ابدا؛ او برایش سنّی و شیعه مطرح نبود.
جوان انقلابی
اوّلاً دستگاه خلافت با علم و درس و تدریس مخالفتی نداشت؛ به دلیل اینکه در همان زمان، علمای بزرگ دیگری مشغول تدریس بودند؛ و به دلیل اینکه در همان زمان، محمّدبن شهاب زُهْریها و فقهای دیگری از علمای عامّه و اهل سنّت مشغول بیان احکام بودند و همه از پیغمبر نقل میکردند و همه روایت میکردند و همه شاگرد داشتند و فتوا میدادند. این بهخودیخود یک چیزی نبود که دستگاه آن را قاچاق فرض کند.
جوان انقلابی
در زمان امام باقر (علیهالسّلام) وضع یک قدری بهتر است. اوّلاً آن خفقانِ عجیب نیست، برای خاطر اینکه بنیامیّه دارند به آخر کار نزدیک میشوند. خلفائی از بنیامیّه حکومت میکنند که اینها سرگرم عیّاشیاند. کار عمدهٔ اینها این است که به مسائل شخصی شهوی جنسی خود و هرچه در حول و حوش این است، برسند؛ فقط همین.
جوان انقلابی
این عمری که شما دارید مصرف میکنید، این گوهر گرانبهایی که روز و شب دارید آن را فرسودهتر و فرسودهتر میکنید، فقط یک چیز هست که ممکن است به جای آن بیَرزد _ این چیزی که در مقابل آن میدهید و آن را میگیرید که سرتان کلاه نرفته باشد _ و آن، بهشت است.
جوان انقلابی
جان شما فقط یک قیمت و یک بها و یک نرخ دارد و بس؛ مواظب باشید جانتان را، عمرتان را به کمتر از آن نرخ ندهید و آن، بهشت است
جوان انقلابی
زهد یعنی چنانچه تو یک درآمد سرشاری داری، یک زندگی راحتی داری، با رفاه میگذرانی، امّا یک جا اِعمال وظیفهٔ شرعی و عمل کردن به آنچه مسئولیّت تو در نزد خدا است، همهٔ موجودی تو را از تو خواهد گرفت، زندگی راحتت را، درآمد زیادت را، خلاصه دنیایت را از تو میگیرد، در یکچنین موردی، برای خاطر خدا، برای خاطر هدف، برای خاطر مسئولیّت الهی و دینیات، از همهٔ این موجودی بگذری؛
جوان انقلابی
بقیّه که رفتند، یعنی اعتقاد خود را از دست ندادند، از دین یا از تشیّع برنگشتند، امّا یکی از این دو حالت برایشان پیش آمد؛ یکی از این دو آفت به اینها خورد: اوّل، آفت ترس؛
جوان انقلابی
کاری بوده است که همهٔ ائمّهٔ هشتگانهٔ بعد از امام حسین (علیهالسّلام) تا امام یازدهم (علیهالسّلام)، این کار را داشتهاند و خلاصهاش عبارت است از تشکیل و ادارهٔ یک حزب مذهبی سیاسی مخفی، و مجهّز کردن فکری و روحی اینها برای اینکه در روزی که امر ما _ به تعبیر روایات _ ظاهر خواهد شد، یعنی ما داعیهٔ خود را علنی خواهیم کرد و صفوف خود را در مقابل لشکر دشمن که قدرت حاکم است، به حرکت درخواهیم آورد، این عدّه مجهّز و مسلّح باشند و کاملاً بتوانند از عهدهٔ وظیفهٔ تاریخی خود برآیند و امر ائمّه را پیش ببرند.
جوان انقلابی
در ضمن اینکه جریان فکری اصیل اسلامی را حفظ میکنند، یک جریان سیاسی بسیار منظّم و حسابشدهای را هم تعقیب کنند و وابستگان به طرز فکر اسلامی خود را دور هم جمع نگه دارند و اینها را با هم ارتباط دهند و از لحاظ فکری و روحی، اینها را تجهیز کنند و تسلیح کنند و خلاصه برای آن روزی که امام صادق (علیهالسّلام) بنا است شمشیر را به دست بگیرد و بیاید بیرون و در مقابل دستگاه قدرت، حرکت کند، یک عدّه سرباز مسلّحِ مجهّزِ فداکار دورش داشته باشد.
جوان انقلابی
یکی خدمت امام صادق (علیهالسّلام) رفته، امام فرموده زود بیا تو، در را ببند؛ یکی رفته آنجا، امام فرموده که اگر پرسیدند، نگو از کوفه هستم _ چون کوفه مرکز هواخواهان امام صادق است _ بگو از مدینه هستم مثلاً؛ یکی آمده آنجا استفادهای بکند، فوراً یکی از جاسوسها و مأموران مخفی دستگاه آمده نشسته، امام حرف را برگردانده. با این وضع و با این ترتیب امام صادق (علیهالسّلام) چهار هزار شاگرد را تربیت کرد و فرستاد به اقطار عالم.
جوان انقلابی
مثلاً میگویند امام صادق (علیهالسّلام) چهار هزار شاگرد داشت. غالباً تصوّر مردم این است که امام صادق (علیهالسّلام) بر روی یک منبرِ دو سه پلّهای مینشست و چهار هزار نفر جمعیّت پای منبرش جمع میشدند و همین طور که حالا ماها حرف میزنیم و صحبت میکنیم، امام صادق (علیهالسّلام) هم بنا میکرد به حرف زدن و مطالب را گفتن و شاگردها را تربیت کردن؛ قضیّه اینجوری نبوده.
جوان انقلابی
گمان بنده این است، تصوّر خود من این است که [اینکه] امام باقر «باقرالعلم» است، یعنی حقایق و مفاهیم اسلامی را که در قشری از دروغ و فریب و ریا و تحریف پیچیده شده بود میشکافد و آن لُبّ و مغز را میاندازد در کام مشتاقان حقیقت. این یک گوشهٔ دیگری است از مبارزهٔ ائمّهٔ ما.
جوان انقلابی
برای خاطر این بود که [وقتی] به امام صادق میگفتند یک عدّهای از شیعیان تو آمدهاند، در را باز میکرد که عجب شیعیان من، بعد میدید یک عدّه افرادی هستند که میدانست شیعهاش نیستند؛ اخمها را در هم میکشید، میگفت کو شیعه؟ [اگر] اینها شیعهٔ من هستند، پس کو آن نشانهها؟
جوان انقلابی
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰۵۰%
تومان