بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب توحید | طاقچه
تصویر جلد کتاب توحید

بریده‌هایی از کتاب توحید

نویسنده:مرتضی مطهری
انتشارات:انتشارات صدرا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۳۰ رأی
۴٫۶
(۳۰)
اگر «محال» محسوس بود، باید موجود می‌بود تا انسان آن را احساس کند، و اگر موجود بود، دیگر محال نبود.
|قافیه باران|
اگر کسی در جستجوی خدا باشد به عنوان اینکه یک موجودی جدا از همه موجودات دیگر و در میان موجودات دیگر به نام خدا بخواهد پیدا کند و بگوید «سنگ هست، خاک هست، هوا هست، آب هست، گیاه هست، و در میان این موجودات موجود دیگری هم هست به نام خدا، فرقش این است که او به چشم دیده نمی‌شود ولی اینها به چشم دیده می‌شوند» ، اگر کسی مسأله را این گونه طرح کند، از اول اشتباه کرده؛ یعنی اصلا خدا را خدا تصور نکرده. اگر خدایی در عالم وجود داشته باشد، او نمی‌تواند چنین وجود محدودی باشد در کنار سایر موجودات؛
Mim Alef
خیال کرده‌اند خدا مثل یک بنّاست. بنّا یعنی آن کسی که روز اول این خانه را ساخت، بعد هم رفت دنبال کارش.
معصومه
دل انسان، روح انسان و قلب انسان طوری ساخته شده است که هیچ چیزی قدرت ندارد به او طمأنینه و آرامش بدهد[ جز ذکر خدا. ]این معنایش این است که آن هدف اصلی که در بشر وجود دارد که دنبال او می‌رود و خودش هم توجه ندارد، جز خدا چیز دیگری نیست،
عطر ریحان...(:
حس مذهبی یک حس اصیلی است در انسان.
عطر ریحان...(:
خدا را در صفحه زمان و مکان نباید جستجو کرد؛ یعنی در میان این موجودات زمانی و مکانی نمی‌گردیم ببینیم خدا در کجای زمان و مکان قرار گرفته، بلکه وجود خدا آن‌قدر کلی و محیط است که در واقع ما می‌خواهیم ببینیم آیا این عالم هستی، غیر از صفحه زمان و مکان صفحه دیگری هم که صفحه نهان است دارد یا ندارد.
ali
فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه‌ِ. خدایی که قرآن بیان می‌کند این است: «رو به هرطرف که بایستید، رو به خدا ایستاده‌اید»
معصومه
مسلمین نه تنها این کار را نکردند، بلکه یک اشتباه بسیار بسیار بزرگ[ هم مرتکب شدند ]که من در جلسه گذشته هم این را گفتم و تکرار می‌کنم، باز هم تکرار خواهم کرد، چون این را خیلی مهم می‌دانم. اشتباه بسیار بزرگی که مسلمین (از مصریها هم شروع شد) در این زمینه مرتکب شدند این بود که چون مجذوب علوم تجربی اروپاییها شدند، این حقایق را انکار کردند، در حالی که خود اروپاییها هم علوم تجربی را از مسلمین آموختند. از دروغهای بسیار بزرگی که در دنیا گفتند یکی همین است که «حکمای یونان برای تجربه ارزش قائل نبودند، مسلمین هم پیروی کردند.» حکمای یونان برای تجربه ارزش قائل بودند و بیش از آنها مسلمین قائل بودند و فرنگیها هم این راه را از مسلمین یاد گرفتند. مسلمین مجذوب این حرف شدند که راه علم در قدیم راه فلسفه بوده و غلط بوده و یگانه راه صحیح برای همه مسائل از جمله مسائل دینی، تجربه و آزمایش است
Mohamad Naghilou
می‌گویند یهودیها شخصیت خودشان را مدیون دو چیز هستند: یکی اینکه مردمی هستند که به همان سنن نژادی و دینی و اسرائیلی خودشان صد در صد پایبندند، و دوم اینکه در دنیا مصیبت و سختی خیلی دیده‌اند. و این الآن یک واقعیتی است که ده میلیون یهودی اگر نگوییم بر تمام دنیا، بر نیمی از دنیا حکومت می‌کنند و هفتصد میلیون مسیحی واقعا مستعمَر و مستثمَر همین ده میلیون یهودی هستند.
H
آیا علم که شهادت می‌دهد بر وجود صانع و مدبّر و حتی خالق، بر اینکه آن صانع و ناظم و مدبّر یکی است هم شهادت می‌دهد؟ شاید دو تا باشد، شاید پنج تا باشد، شاید هزار تا باشد، شاید بی‌نهایت ناظم و مدبّر در عالم باشد و حال آنکه ما می‌دانیم که در مسأله خداشناسی، تا پای وحدت در کار نیاید اصلا توحید و خداشناسی نیست و خداشناسی ملازم است با توحید.
|قافیه باران|
اشتباه بسیار بزرگی که مسلمین (از مصریها هم شروع شد) در این زمینه مرتکب شدند این بود که چون مجذوب علوم تجربی اروپاییها شدند، این حقایق را انکار کردند، در حالی که خود اروپاییها هم علوم تجربی را از مسلمین آموختند. از دروغهای بسیار بزرگی که در دنیا گفتند یکی همین است که «حکمای یونان برای تجربه ارزش قائل نبودند، مسلمین هم پیروی کردند.»
معصومه
اولین باری که شورویها گاگارین را به فضا فرستادند، در روزنامه خواندم که یکی از خارجیها گفته بود «گاگارین به نقطه‌ای رسید که از همه مردم به خدا نزدیکتر بود، برای اینکه به مرز عالم نزدیکتر شد!» آیا چنین حرفی درست است؟! البته نه. خدایی که بخواهد در کنار عالم قرار بگیرد و میان او و عالم مرزی قرار گرفته باشد، او اصلا خدا نیست. خدا آن است که در زمین و آسمان و در میان تمام ذرات موجودات علی‌السّویه است. وَ هُوَ اللّه‌ُ فِی السَّمواتِ وَ فِی الاَْرْضِ اوست خدا، در آسمان است و در زمین است. اگر ما اینجا بر یک مرکب نوری سوار شویم و یک میلیارد سال از این فضا برویم، نسبتمان با خدا همان نسبتی است که در این نقطه نشسته‌ایم. آیه «فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه‌» معنایش همین است.
فی. ا
آنچه را ما بتوانیم وصف یا درک کنیم ناچار از نوع خودمان است، پس خدا نیست.
ali
اگر کسی در جستجوی خدا باشد به عنوان اینکه یک موجودی جدا از همه موجودات دیگر و در میان موجودات دیگر به نام خدا بخواهد پیدا کند و بگوید «سنگ هست، خاک هست، هوا هست، آب هست، گیاه هست، و در میان این موجودات موجود دیگری هم هست به نام خدا، فرقش این است که او به چشم دیده نمی‌شود ولی اینها به چشم دیده می‌شوند» ، اگر کسی مسأله را این گونه طرح کند، از اول اشتباه کرده؛ یعنی اصلا خدا را خدا تصور نکرده.
ali
در اینکه نیرویی بوده که اینها را به وجود آورده شکی نیست،[ سؤال این است که ]آیا اینها انتخاب‌شده هستند، یا اینکه رابطه اینها با هدف و نتیجه‌ای که بر وجود اینها بار است یک رابطه تصادفی است؟
ali
[ عرفا به فلاسفه می‌گفتند ]اینکه شما این‌همه به عقل استناد و استدلال و اتکا می‌کنید، درست نیست؛ بیایید همان نیروی معنوی را که در هر کسی وجود دارد، تقویت کنید. نقطه اصلی‌ای که راه عرفان را از فلسفه جدا می‌کند همین است. عرفان معتقد است که باید همین حس درونی انسان را پرورش داد، ولی فیلسوف بیشتر به پرورش دِماغ و عقل و فکر و استدلال معتقد است. خلاصه، در این زمینه عرفا چون اهل زبان و شعر و ادب هم بودند، قیامت کردند.
ali
تقصیر عوام اینجاست که از آن الهام الهی و از آن قضاوت اوّلیِ وجدانی خودشان پیروی نمی‌کنند. همه چیز را که نباید در مدرسه به آدم یاد داده باشند؛ همه چیز را که نباید آدم، اول یک بار تجربه کرده باشد و بعد آموخته باشد؛ نه، همین خودش کافی است؛ همین که شما دیدید عالِم و رهبر به چیزی دعوت می‌کند ولی خودش بر خلاف آن عمل می‌کند، وجدان شما حکم می‌کند که نباید از او پیروی کنید. اگر از او پیروی کنید، در نزد خدا مقصر و مسئول هستید.
معصومه
جزءها را رویها سوی کل است بلبلان را عشق با روی گل است آنچه از دریا، به دریا می‌رود از همان جا کآمد آنجا می‌رود از سر که سیلهای تیزرو وز تن ما جان عشق آمیزرو
Mohamad Naghilou
تمام موجوداتی که در این عالم هست، مرتبه‌شان مقوّم خودشان است. ما در عالم توهّم می‌گوییم «اگر من به جای سعدی بودم و از آن پدر و مادر شیرازی متولد شده بودم و در شهر شیراز بودم و در قرن هفتم هجری بودم...» اگر تمام آن خصوصیات را بگویی، آنوقت اصلا تو نیستی، او هموست، او همان است که هست. این یک توهم غلط‌اندازی است که به اصطلاح فلسفی می‌گویند فکرِ اصالت ماهوی ـ که فکر عامیانه است ـ آن را در ذهن انسان می‌آورد؛ ماهیت را از وجود تفکیک می‌کند و بعد این ماهیت را اینجا و آنجا می‌برد. خیال می‌کند این یک امر واقعی است و نمی‌داند که اصلا این هستی که در عوالم ماقبل طبیعت و عالم طبیعت پهن شده است (در طبیعت هم چه پهنی زمانی، چه پهنی مکانی) هر موجودی در هرجا که هست، جایش با هستی‌اش یکی است و اگر از جایش بخواهد جدا شود اصلا خودش خودش نیست.
رفیعی
من نمی‌خواهم بگویم چشم در یک «آن» پیدا شده،[ بلکه می‌گویم ]یا باید این طور باشد که مثلا با یک جهش (به قول آنها) پیدا شده باشد، یا اگر هم تدریجا پیدا شده، طبیعت از همان روزی که شروع کرده که تدریجا این چشم را به وجود بیاورد هدف داشته و متوجه آن آخرین مرحله و نقطه بوده است، والاّ به طور تصادفی با این قوانین استعمال و عدم استعمال لامارک یا تنازع بقا و انتخاب اصلح داروین، دستگاه چشم یا دندان یا ریه یا قلب بلکه هر دستگاهی که فقط به صورت دستگاه در وجود موجود زنده مؤثر است، قابل توجیه نیست.
m.m.attarian

حجم

۳۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۸ صفحه

حجم

۳۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۸ صفحه

قیمت:
۵۳,۰۰۰
۲۱,۲۰۰
۶۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد