بریدههایی از کتاب سه دقیقه در قیامت
۴٫۵
(۴۶۸۵)
خداوند متعال میفرماید: سُست نشوید و غمگین نباشید، شما اگر ایمان داشته باشید، برترین (گروه انسانها) هستید.
هدی✌
گفتم: من چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم؟ او در مورد من زود قضاوت کرد.
او گفت: لازم نیست که آن شهید به اینجا بیاید. من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهید راضی شوی.
هانیه اکبری
اوایل خالصانه به مسجد و هیئت میرفتی اما بعدها، مسجد میرفتی تا تو را ببینند. هیئت میرفتی تا رفقایت نگویند چرا نیامدی! اگر واقعاً برای خدا بود، چرا به فلان مسجد یا هیئت که دوستانت نبودند نمیرفتی؟
هانیه اکبری
خدایا نکند مرگ ما شهادت نباشد.
Parinaz
ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاست.
حــق پرســت
باید واقع نگر بود. مسائل و مشکلات در کشور ما بسیار است، اما آنجا که به رهبری نظام مربوط میشود، مانند مسائل نظامی و امنیتی، ایران در اوج قدرت منطقهای قرار دارد، اما وقتی با مشکلات اقتصادی روبرو هستیم، باید قبول کنیم که به انتخاب مردم و دولتهایی که در کشور در رأس قدرت قرار میگیرند مربوط میشود.
ولایت فقیه کمترین دخالت را در امور اجرایی انجام میدهد تا کسی نگوید که دست مسئولین اجرایی بسته است و رهبر همه کاره است.
حــق پرســت
برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم، اما نمیدانستند که وجود آنها مرا بیشتر تنها میکرد!
حــق پرســت
همینطور ورق میزدم و اعمال خوبی را میدیدم که خیلی برایش زحمت کشیده بودم، اما یکی یکی محو میشد.
فشار روحی شدیدی داشتم. کم مانده بود دق کنم. نابودی همه ثروت معنویام را به چشم میدیدم. نمیدانستم چه کنم.
هرچه شوخی کرده بودم اینجا جدی جدی ثبت شده بود. اعمال خوب من، همه از پروندهام خارج میشد و به پرونده دیگران منتقل میشد.
حــق پرســت
امام حسین (ع) میفرماید: برترین اعمال بعد از اقامه نماز، شاد کردن دل مؤمن است؛ البته از طریقی که گناه در آن نباشد.
حــق پرســت
آن روز هم پر از اعمال خوب بود. نماز اول وقت، مسجد، بسیج، هیئت و رضایت پدر و مادر و...
فیلم تمام اعمال موجود بود، اما لازم به مشاهده نبود. تمام اعمال خوب، مورد تأیید من بود. آن زمان دوران دفاع مقدس بود و خیلیها مثل من بچه مثبت بودند. خیلی از کارهای خوبی که فراموش کرده بودم تماماً برای من یادآوری میشد. اما باتعجب دوباره مشاهده کردم که تمام اعمال من در حال محو شدن است! گفتم: این دفعه چرا؟ من که در این روز غیبت نکردم!؟ جوان گفت: یکی از رفقای مذهبیات را مسخره کردی. این عمل زشت باعث نابودی اعمالت شد.
بعد بدون اینکه حرفی بزند، آیه سیام سوره یس برایم یادآوری شد: روز قیامت برای مسخره کنندگان روز حسرت بزرگی است. «یا حَسرَة علی العِباد ما یأتیهم من رسولٍ الاّ کانوا به یستهزؤن»
حــق پرســت
زمان، اصلاً مانند اینجا نبود. من در یک لحظه صدها موضوع را میفهمیدم و صدها نفر را میدیدم!
حــق پرســت
یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد!
من او را هم میدیدم. داخل بخش آقایان، یک جانباز بود که روی تخت خوابیده و برایم دعا میکرد.
او را میشناختم. قبل از اینکه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید برنگردم.
این جانباز خالصانه میگفت: خدایا من را ببر، اما او را شفا بده. او زن و بچه دارد، اما من نه.
یکباره احساس کردم که باطن تمام افراد را متوجه میشوم. نیتها و اعمال آنها میبینم و...
حــق پرســت
یاد حدیث امام صادق (ع) افتادم که فرمودند: حرمت مؤمن حتی از کعبه بالاتر است.
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
هرجایی که دوست داشتم کار خوبی انجام دهم ولی امکانش را نداشتم، اما برای اجرای آن قدم برداشته بودم، در نامه عمل من ثبت شده بود.
ولی خدا را شکر که نیتهای گناه و نادرست ثبت نمیشد.
Emad Jamshidi
همینطور که به صفحه اول نگاه میکردم و به اعمال خوبم افتخار میکردم، یکدفعه دیدم، یکی یکی اعمال خوبم در حال محو شدن است!
صفحه پر از اعمال خوب بود اما حالا تبدیل به کاغذ سفید شده بود! باعصبانیت به آقایی که پشت میز بود گفتم: چرا اینها محو شد. مگه من این کارهای خوب رو نکردم؟
گفت: بله درسته، اما همان روز غیبت یکی از دوستانت رو کردی. اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد.
باعصبانیت گفتم: چرا؟ چرا همه اعمال من؟
او هم غیر مستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر (ص) که میفرماید: سرعت نفوذ آتش در خوردن گیاه خشک به پای سرعت اثر غیبت در نابودی حسنات یک بنده نمیرسد.
Ŧคtє๓єђ
خیلیها کارهاشون رو برای خدا انجام میدهند، اما باید تلاش کنند تا آخر این اخلاص را حفظ کنند. بعضیها کارهای خالصانه رو در همان دنیا نابود میکنند!
راحله
وقتی اعمال شما بوی ریا بدهد پیش خدا ارزشی ندارد. کاری که غیر خدا در آن شریک باشد به درد همان شریک میخورد.
kordelia
سنین بالاتر میرسیدم، ثواب کمتری از نمازهای جماعت و هیئتها در نامه عملم میدیدم! به جوانی که پشت میز نشسته بود گفتم: در این روزها من همگی نمازهایم را به جماعت خواندم. من در این شبها هیئت رفتهام. چرا اینها در نامه عملم نیست؟
رو به من کرد و گفت: خوب نگاه کن. هر چه سن و سالت بیشتر میشد، ریا و خودنمایی در اعمالت زیاد میشد. اوایل خالصانه به مسجد و هیئت میرفتی اما بعدها، مسجد میرفتی تا تو را ببینند. هیئت میرفتی تا رفقایت نگویند چرا نیامدی! اگر واقعاً برای خدا بود، چرا به فلان مسجد یا هیئت که دوستانت نبودند نمیرفتی؟
سید محمد هاشمی نسب
برای یک لحظه، زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم! از لحظه کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم، برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت!
چقدر حس و حال شیرینی داشتم. در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را دیدم!
ketabbaz
در دوران کودکی راهی مشهد بودیم. ماشین جوش آورد و در کنار روستایی متوقف شدیم. راننده ظرف آبی را به من داده و گفت که برو و از آن چشمهای که در آن نزدیکی بود آب بیاور. من ظرف را آب کردم ولی برای من که بچه بودم حمل آن سنگین بود. در راه تصمیم گرفتم کمی از آب ظرف را خالی کنم تا سبکتر شود. چشمم به درختی افتاد که به تنهائی در زمینی خشک روئیده بود. راهم را دور کرده و آب را پای درخت خالی کردم. در مرور زندگیم چنان به خاطر این کارم مورد تشویق قرار گرفتم که باورکردنی نبود! گویی تمام ارواح به خاطر این عملم به من افتخار میکردند! به من نشان دادند که این عمل من ارزش بسیاری داشته زیرا خالصانه انجام شده.
ف_حسنپوردکان
حجم
۳۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۳۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰۵۰%
تومان