بریده‌هایی از کتاب راهبی که فراری اش را فروخت

«به طور مرتب مطالعه کن. مطالعه سی دقیقه در روز باعث ایجاد شگفتی در تو خواهد شد؛ اما باید به تو اخطار کنم. فقط هر چیزی را نخوان. تو باید در مورد آنچه که تو را در باغ سرسبز ذهنت قرار می‌دهد بسیار دقت کنی.

«وقتی افکارت را کنترل می‌کنی، ذهن خود را نیز کنترل می‌کنی. وقتی ذهن خود را کنترل می‌کنی، زندگی‌ات را کنترل می‌کنی؛ و هنگامی که به مرحله کنترل کامل زندگی‌ات رسیدی، تو ارباب سرنوشت خودخواهی شد.»

افراد واقعاً روشنفکر هرگز به دنبال این نیستند که مانند دیگران باشند. بلکه به دنبال این هستند که نسبت به خود سابقشان برتر باشند. با دیگران مسابقه ندهید. علیه خودتان مسابقه دهید.»

با احتیاط گفتم: «و وقتی دنیای درونی‌ام را تغییر می‌دهم، دنیای بیرونی‌ام را نیز تغییر می‌یابد.»

تو همیشه بیشتر از آنچه که نیاز داری می‌خواهی. چگونه می‌توانی همیشه خوشحال باشی؟»

«آیا برای لذت بردن از خوبی‌ها باید بدی‌ها را شناخت؟» بله؛ اما می‌گویم که از قضاوت در مورد اتفاقات مثبت یا منفی خودداری کن. بلکه به سادگی آنها را تجربه کن، آنها را جشن بگیر و از آنها درس یاد بگیر. هر رویدادی به تو درسی می‌دهد. این درسهای کوچک باعث رشد درونی و بیرونی‌ات می‌شوند. بدون آنها، تو در یک وضع ثابت، گیر خواهی کرد. فقط به فکر زندگی خودت باش. بسیاری از مردم بیشتر توسط چالش‌برانگیزترین تجارب خود رشد کرده‌اند؛ و اگر تو با نتیجه‌ای روبرو شدی که انتظار آن را نداشتی و کمی ناامید شدی، به یاد داشته باش که قوانین طبیعت همیشه تضمین می‌کنند که وقتی یک دری بسته می‌شود، در دیگری برای آن باز می‌شود.

راز خوشبختی ساده است: دریاب که واقعاً چه کاری را دوست داری انجام دهی و سپس تمام انرژی خود را به سمت انجام آن هدایت کن. اگر در مورد شادترین، سالم‌ترین، رضایتمندترین افراد جهانمان مطالعه کنی، خواهی دید که هرکدام از آنها شور و اشتیاق خود را در زندگی پیداکرده‌اند و سپس روزهای خود را بدنبال آن سپری کرده‌اند. این ندا تقریباً همیشه واحدی است که به نوعی در خدمت دیگران است. هنگامی که قدرت و انرژی ذهنی خود را بر روی دنباله‌ای که دوست داری متمرکز کنی، فراوانی در زندگی‌ات جاری می‌شود و تمام خواسته‌هایت با سهولت و زیبایی برآورده می‌شوند.

است: هرگز شادی را برای رسیدن به موفقیت کنار نگذار.

یوگی رامان می‌گفت وقتی ما به دنیا می‌آییم گریه می‌کنیم در حالی که دنیا شادمان می‌شود. او می‌گفت که ما باید در حیات خود به‌گونه‌ای زندگی کنیم که وقتی می‌میریم، دنیا گریه کند در حالی که ما خوشحال هستیم.»

ترس چیزی جز یک هیولای ذهنی نیست که تو ایجاد کرده‌ای، یک جریان منفی از خودآگاهی است.»