بریدههایی از کتاب اعترافات
۴٫۰
(۸۸)
من فکر میکنم که ما مردم معمولی، ممکن است یک حقیقت اساسی را فراموش کرده باشیم-اینکه واقعاً حق نداریم درمورد کسی دیگر قضاوت کنیم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
مبصر کلاس مانند خدمتکار کلاس است. فردی است که نه به او توجه میکنند و نه بهخاطر کارهایش از او تشکر میکنند؛
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
پرسیده بود که آیا خوشحال است؟ زمانی که مانامی گفت خوشحال است، آن مرد هم لبخندی زده و گفته بود: «منم بههمینخاطر خوشحالم.»
afsaneh_&_fatemeh
همیشه یک مسئله وجود دارد و آن این است که بزرگسالان همیشه تو را پند و اندرز میدهند؛ اما دنیا را فقط با شرایط خودشان درک میکنند-آنها نمیتوانند بهیاد بیاورند که کودکبودن، چگونه است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
میگویند انسان فقط تا زمانی میتواند گریه کند که اشکهایش خشک شوند؛ اما انگار برای ما اینطوری نبود. بیهوده امیدوار بودیم که اشکهایمان بالاخره پایانی داشته باشد و با ناراحتی بسیار از این پشیمان بودیم که هیچوقت هر سه نفرمان نتوانستیم اوقاتی را باهم سپری کنیم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
فکر میکردم اگر در تاریکی جستجو کنم، شاید حقیقت را بیابم و این حقیقت به من کمک کند روزنهای به روشنایی و آغاز راهی برای رهایی پیدا کنم؛ اما حالا که خواندن خاطرات مادرم را به اتمام رساندم، چیزی شبیه به این ندیدهام-من حتی نمیتوانم راهی را که پیش رویم قرار گرفته است، ببینم.
فریبا
خوشبختی مانند حباب صابون شکننده است و خیلی زود از بین میرود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
من فکر میکنم که ما مردم معمولی، ممکن است یک حقیقت اساسی را فراموش کرده باشیم-اینکه واقعاً حق نداریم درمورد کسی دیگر قضاوت کنیم.
sepid sh
ارزش ما توسط محیطی که در آن بزرگ شدهایم مشخص میشود و ما یاد میگیریم که براساس معیارهای قرار داده شده توسط اولین فردی که با او مواجه میشویم، درمورد دیگران قضاوت کنیم-که در بیشتر مواقع این فرد مادرمان است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
پشیمان شدم. بازهم بهسراغم آمدند-پشیمانیهای بیشتر.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
این حقیقت که جامعه در سن بیستسالگی اجازهٔ مصرف الکل را میدهد، بدان معنی نیست که به افراد جامعه توصیه کنند الکل بنوشند-یا مست کنند. بااینحال بدون شک محدودیت سن قانونی برای نوشیدن الکل نقشی مهم را در رواج پارهای از تصورات بازی میکند، مثلاً اینکه اگر به سن قانونی رسیدهاید و یکبار الکل ننوشیدهاید، چیزی را از دست دادهاید-حتی اگر میلی به نوشیدن الکل نداشته باشید.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اگر همیشه نگران این باشی که دیگران درموردت چی میگن، هیچوقت نمیتونی قویتر بشی. پس به کارت ادامه بده.
faezehswifti
زندگی ممکن است همچون یک حباب، بسیار شکننده و سبک باشد
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
زندگیکردن ملال آور است، همانطور که خودکشیکردن هم ملال آور است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چگونه ممکن است در جهان اینهمه انسان احمق وجود داشته باشد
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در این دنیا، از چیزهای بیمعنی بیشتر از هرچیز دیگری بیزارم، اگر میخواهی جنایتی را مرتکب شوی، باید چیزی باشد که دیگران درموردش صحبت کنند و رسانهها را بهتنش بکشاند و تنها یک جنایت وجود دارد که این چنین است و آن، قتل است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
من کمکم احساس کردم که دارم مثل آنها تبدیل به فردی احمق میشوم-درواقع احساس خوشایند غیرمعمولی درمورد احمقبودن وجود دارد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
زندگی یک قاتل نیز، فارغ از وضعیت و جایگاهش، بهاندازهٔ زندگی دیگران ارزشمند است؛
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«مردم غیرعادی اجازه دارند که از اصول اخلاقی رایج تخطی کرده و چیزی جدید را به این دنیا عرضه دارند.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
احساس میکردم بزرگترین شکستخوردهٔ جهان هستم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
حجم
۲۰۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۳۹,۵۰۰
۲۷,۶۵۰۳۰%
تومان