بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دهکده خاک بر سر | طاقچه
کتاب دهکده خاک بر سر اثر فائضه غفار حدادی

بریده‌هایی از کتاب دهکده خاک بر سر

امتیاز:
۴.۴از ۱۶۴ رأی
۴٫۴
(۱۶۴)
به نظرم لازم است این مهمانداران اروپایی قبل از شروع به کار، یکی دو واحد "آشنایی با آداب اسلامی" بگذرانند که این دختر ریزنقش رنگ‌پریده‌ای که مهماندار پرواز وین به ژنو است، این‌طور ضایع، درِ دستشویی را باز نکند و نخواهد که کارم را آنجا انجام بدهم. از این برخوردش و حالت مبهوتی که صورتش دارد خنده‌ام گرفته اما نمی‌دانم چطوری توضیح بدهم که نماز چیست و نمی‌شود آن را در دستشویی خواند.
"Shfar"
ولی امسال دلم گیر حضرت زینب است. کسی که می‌دانست دل حسینش برای عاقبت به خیری تک‌تک آن‌ها که در مقابلند می‌تپد و آن‌ها بی‌خبرند. پشت به کسی کرده‌اند که دلسوزتر از خودشان به خودشان است.
دختر کتابخوان
یک بار که خواستم کفش علیرضا را بپوشانم دعوا کرد که بچه چهارساله باید بتواند کفشش را خودش بپوشد. چه معنا دارد که جلویش دولا شوی! حتی بهش یاد داده‌ام، چطوری بند کفشش را هم ببندد. یک بار دیگر که ده دقیقه دیر برای بردن علیرضا رسیدم طوری دعوایم کرد که انگار بچه را سر راه گذاشته‌ام و رفته‌ام. هر چه توضیح دادم که درآمدنی حسین همه شیری که خورده بود را روی لباسم خالی کرد و مجبور شدم دوباره لباس عوض کنم، چیزی عوض نشد. همچنان می‌گفت: شما نباید دیر بیایی. همه مادرها بچه‌هایشان را برده‌اند. بچه شما منتظر شماست. این در روحیه‌اش اثر می‌گذارد. هیچ‌وقت یادش نمی‌رود که شما دیر می‌کردی و این حرف‌ها.
م.برهانی
در کنار گوسفندان عادیِ آرنولدی، یک سری گوسفندان بامزه هم هستند که صورت و دست و پایشان سیاهِ سیاه و پشمشان سفیدِ سفید است. همیشه برایم مسئله بود که چرا ببعی‌های کارتون بره ناقلا شبیه ببعی‌هایی که توی کتاب حیوانات به علیرضا نشان می‌دهم نیستند. بالاخره سفر اکتشافی باعث شد که این مشکل زندگی هم به خوبی و خوشی تمام شود و به علیرضا نشان دادم که بره ناقلا از قوم و خویش این ببعی‌ها بوده و شاید هم اصلاً یکی از همین‌ها باشد.
"Shfar"
مثل غریبه‌ای که خیلی اتفاقی راز زندگی‌اش را فهمیده باشی و دیگر نتوانی بی‌تفاوت از کنارش رد شوی.
"Shfar"
به نظرم عمده تفاوت فرهنگی ملت‌ها از همین ریزه‌کاری‌ها به وجود می‌آید.
"Shfar"
نمی‌داند مسلمانی به عمل و عقیده است و نه وراثت و ژن.
ar
اما در پاسخ به سؤال سوم با افتخار گفت که سه بچه دارد. بقیه هم همه دو سه تا بچه را داشتند. به جز یک نفر که تازه عروس محسوب می‌شود. او هم خیلی راحت ابراز کرد که کنترلی برای بچه‌دار نشدن ندارد و خیلی دوست دارد که دوقلو بیاورد! تمام مدت کلاس به این فکر می‌کنم که این بچه نخواستن عمیق مادران ایرانی چه منشائی دارد؟ نکند تنبلی و خودخواهی را پشت بهانه‌های واهی قایم کرده باشند؟
آر-طاقچه
نیکول بیچاره فکر کرده به مسیحیت علاقه‌مند شده‌ایم و برای جشن آمده‌ایم. کارش برایم قابل احترام است. معلوم نیست من اگر کسی را در مسجد ببینم که مسیحی است به این گرمی از او استقبال کنم.
"Shfar"
داش‌علیِ شجاع من جلوی هر قفس می‌ایستد و با صدای لرزداری می‌پرسد: "این حیوون آدم هم می‌خوره؟" میثم هم با حوصله به او روحیه می‌دهد. طبق تئوری‌اش همه حیوانات یا علف‌خوارند یا دانه‌خوار. باید اسمم را بگذارم مادرِ پسرِ شجاع.
"Shfar"

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

قیمت:
۱۲۲,۰۰۰
۸۵,۴۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۵صفحه بعد