بریدههایی از کتاب وداع با اسلحه
۳٫۱
(۴۴)
ترسوها هزاربار میمیرن، شجاعان فقط یهبار میمیرن.
نسیم رحیمی
که اصلا دعوا سر چیست و چه کسی دارد چه کسی را میکشد و چرا میکشد و هیچکس نمیداند اینهمه رنج و اینهمه آوارگی برای چیست؟
زینب
ترسوها هزاربار میمیرن، شجاعان فقط یهبار میمیرن
pejman
وقتی چیزی نداری که از دست بدی، کناراومدن با زندگی مشکل نیست.
pejman
یک طبقه وجود داره که همهٔ کشور رو اداره میکنه، اون طبقه احمقه و قادر نیست چیزی رو تشخیص بده و اگه هم بخواد، نمیتونه.
pejman
قطعآ رسیدن غذا موجب پیروزی نمیشه؛ اما نرسیدن غذا حتمآ موجب شکست میشه."
نسیم رحیمی
هرگز نباید نومید شد. اما گاهی اوقات نمیتونم امیدوار باشم. همیشه سعی میکنم امیدوار باشم، اما گاهی نمیتونم.
نسیم رحیمی
ـ موضوع چیه پدر. خیلی خسته بهنظر میرسی.
ــ خستهام؛ ولی حق ندارم خسته باشم.
I.F
"بهعقیدهٔ من باید جنگ رو تموم بکنیم، جنگ تموم نمیشه تا زمانی که یه طرف جنگ رو تموم نکنه. اما اگه ما جنگ رو تموم نکنیم، اوضاع بدتر میشه."
پاسینی محترمانه گفت: "نمیتونه بدتر بشه. چون چیزی از جنگ بدتر وجود نداره."
نسیم رحیمی
خدا میداند نمیخواستم عاشقش شوم. نمیخواستم عاشق کسی شوم؛ اما خدا میداند عاشق شده بودم و من روی تخت بیمارستانی در میلان افتاده بودم و همهگونه افکار به مغزم هجوم میآورد
Sajjad Nosrati
دوست نداری کف سفت قطار را، دوست نداری توپها و برزنتی که روی آن کشیده شده و بوی وازلینی را که به فلز زده شده یا برزنت خیسیدهٔ آبنشتکرده را؛ اگرچه در زیر برزنت خیلی کیف دارد و دلنشین است با توپها بودن؛ اما تو دیگری را دوست داری که اکنون میدانی حتا نمیتوانی وانمود کنی که آنجا هست و حالا بهروشنی و بهسردی میدانی و میبینی
Tamim Nazari
ــ ترسوها هزاربار میمیرن، شجاعان فقط یهبار میمیرن.
ــ درسته. کی اینو گفته؟
ــ نمیدونم.
کاترین گفت: "احتمالا خودش ترسو بوده. خیلی چیزا دربارهٔ ترسوها میدونسته؛ اما دربارهٔ شجاعان هیچی. شجاعان شاید دوهزار بار میمیرن به شرط اونکه باهوش باشن. اون که این حرف رو زده به این نکته اشاره نکرده."
Tamim Nazari
خدا میداند نمیخواستم عاشقش شوم. نمیخواستم عاشق کسی شوم؛ اما خدا میداند عاشق شده بودم و من روی تخت بیمارستانی در میلان افتاده بودم و همهگونه افکار به مغزم هجوم میآورد
Tamim Nazari
پرسیدم: "بعد از جنگ کجا زندگی کنیم؟"
ــ احتمالا در خونهٔ سالمندان. سه ساله که کودکانه انتظار میکشم تا کریسمس جنگ تموم بشه؛ اما حالا انتظار میکشم تا بچهمون فرماندهیکل قوا بشه.
ــ ممکنه ژنرال بشه.
ــ اگه جنگ صد سال طول بکشه، اونوقت میتونه در هر دو مقام خدمت کنه.
pegahl
پرسیدم: "بعد از جنگ کجا زندگی کنیم؟"
ــ احتمالا در خونهٔ سالمندان. سه ساله که کودکانه انتظار میکشم تا کریسمس جنگ تموم بشه؛ اما حالا انتظار میکشم تا بچهمون فرماندهیکل قوا بشه.
ــ ممکنه ژنرال بشه.
ــ اگه جنگ صد سال طول بکشه، اونوقت میتونه در هر دو مقام خدمت کنه.
pegahl
شاید جنگها پیروزی درپی نداشت. ممکن بود آنان تا ابد به این وضع ادامه دهند، شاید این جنگ صدسال دیگر بهدرازا بکشد.
pegahl
ــ من به یه چیزایی دل بسته بودم.
ــ به شکست؟
ــ نه چیزی بیشتر.
ــ چیز بیشتری وجود نداره، مگه پیروزی که میتونه بدتر هم باشه.
ــ من مدتها به پیروزی دل بسته بودم.
I.F
ما ایمانمون رو مثل جیوه سیاش کردیم.
I.F
وقتی چیزی نداری که از دست بدی، کناراومدن با زندگی مشکل نیست.
ــ منظورت چیه؟
ــ هیچچی، فقط داشتم فکر میکردم چهطور مواضع، کوچک بهنظر میرسند، درحالیکه زمانی چهقدر بزرگ بودند.
I.F
وقتی چیزی نداری که از دست بدی، کناراومدن با زندگی مشکل نیست.
I.F
حجم
۲۸۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۲۸۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان