«هرگاه احساس کردی میخواهی کسی را سرزنش کنی، فقط به خاطر داشته باش، همه مردم این کره خاکی از همان امکاناتی بهرهمند نبودهاند که تو در زندگی برخوردار شدهای.»
mohammadrs
و بدینگونه ما پارو میزنیم و میرانیم قایقها را برخلاف جریان و بیوقفه به گذشته برده میشویم.
sahar haqani
گتسبی به نور سبز، آیندهیی شاد که سال به سال پیشروی او عقب مینشست، باور داشت؛ گرچه این باور زان پس از ما میگریخت و طفره میرفت، اما اهمیتی نداشت ــ فردا ما پرشتابتر میدویم و دستهایمان را بیشتر و بلندتر دراز میکنیم... و یک روز صبح آفتابی...
و بدینگونه ما پارو میزنیم و میرانیم قایقها را برخلاف جریان و بیوقفه به گذشته برده میشویم.
پایان
sajan