بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آوای ققنوس | طاقچه
تصویر جلد کتاب آوای ققنوس

بریده‌هایی از کتاب آوای ققنوس

نویسنده:غزل سلیمانی
ویراستار:آزاد تیموری
امتیاز:
۳.۶از ۴۳ رأی
۳٫۶
(۴۳)
نمی‌گم ناامید نشو... بشو، اما توی ناامیدی پیدا شو... مثله یه ققنوس. وقتی همه فکر می‌کنن سوخته و خاکستر شده، از خاکسترش متولد می‌شه. بساز، بسوز بعدشم از نو بلند شو.
red rose
اگه می‌خوای یه کاری بکنی که حتماً انجام بشه باید رازتو به دو نفر بگی. دستش را روی سینه‌ام، درست روی قلبم گذاشت: - اول به قلبت بگو... دستش را از روی سینه‌ام برداشت و به آسمان اشاره کرد: - بعد به خدات.
یك رهگذر
جناب عشق چرا استکان من تلخ است؟ سفارش من بیچاره چای شیرین بود
math
آدم‌ها اگر می‌دانستند یک ساعت بعد چه چیز انتظارشان را می‌کشد، هرگز دل همدیگر را نمی‌شکستند.
یك رهگذر
خود آدمی که تیشه به ریشهٔ خودش زده، اولین قربانیه!
یك رهگذر
کاش می‌تونستم قلبمو از توی سینه‌م در بیارم بهت نشون بدم، که ببینی، ببینی تنها چیزی که توی دلمه، تنها چیزی که باعث تپیدن قلبمه تویی!
یك رهگذر
انتظار بدترین درد دنیاست.
یك رهگذر
شاید عشق تنها نقطه ضعف همهٔ آدم‌ها باشد!
یك رهگذر
نمی‌دونی وقتی این شکلی می‌شی، این‌جوری داغون، آواره کوچه خیابونا می‌کنی خودتو... من چه دردی می‌کشم!
یك رهگذر
عشق حال هر کسی را خوب می‌کند!
دریا
نمی‌دانستم این لحظه بازخورد کدام کار خوب من است اما مطمئن بودم بعد از آن همه مکافات، این عشق سهم من تا پایان زندگی‌ست
دریا
عشق! واژهٔ عجیب و غریبی که هنوز هیچ‌کس نمی‌تواند درست تعبیرش کند! عشق و درد، بی‌قراری و ناکامی و مبارزه برای عشق و آن‌چه که اسمش را دلدادگی می‌نامند.
دریا
باور کردم، که قصهٔ زندگی هرکس قهرمانی دارد. گاهی قهرمان زندگی خودت هستی و گاهی قهرمان زندگی آدم‌های زیادی می‌شوی!
دریا
حس ققنوسی را داشتم که بعد از ساعت‌ها و روزها پرواز بی‌وقفه، بالاخره به آن‌جائی که می‌خواسته رسیده، به بالای قاف. من رسیده بودم! به آرامشی عجیب... به سبک بالی عجیب‌تر! به نوک قلهٔ قاف!
دریا
شاید عشق تنها نقطه ضعف همهٔ آدم‌ها باشد! چقدر عشق عجیب است چقدر دوست داشتن خطرناک است!
دریا
کاش تمام عمر جوری زندگی می‌کردیم که انگار یک ساعت دیگر محال است در کنار هم باشیم! شاید آن‌موقع قدر هم را بیشتر می‌دانستیم. زندگی را بیشتر دوست داشتیم. برای خوب بودن بیشتر تلاش می‌کردیم.
دریا
با عجله پیام را باز کردم. نوشته بود: «چی تو رو بیشتر از هر چیزی خوشحال می‌کنه؟» ‫بی‌درنگ نوشتم: «سایهٔ تو، اون‌جایی که وقتی قدم می‌زدیم، کنار سایهٔ من روی زمین افتاده بود!» ‫با سرعت جواب داد: «می‌شه عاشقت باشم، عاشقم باشی؟» ‫لب‌هایم را روی هم فشار دادم. آشفته شدم و از فشار تردید دست‌هایم لرزید. برایش نوشتم: «عاشقم باش، عشق سرایت می‌کنه.»
دریا
الان، دارم فکر می‌کنم که شاید قشنگ‌ترین تصور ممکن از آیندهٔ یه عشق، به پای هم پیر شدنه.
دریا
سرخی روی من از گرمی دستان تو نیست، تب عشق تو چنین کرده مرا خون جگرم...
دریا
‫طبق عادت آن روزها، به تاج تخت تکیه زده بودم و دیگر دردِ گلوله آزارم نمی‌داد. نمی‌دانستم من به درد عادت کرده‌ام یا درد به وجودِ من!
دریا

حجم

۳۲۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

حجم

۳۲۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد