بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وقت سکوت | طاقچه
کتاب وقت سکوت اثر لوئیس مارتین سانتوس

بریده‌هایی از کتاب وقت سکوت

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۸از ۱۴ رأی
۲٫۸
(۱۴)
آیا همان رنجشِ نداری و محرومیت نیست، یا آن‌که ریشه در اخلاقیات مطلقش دارد؟ اگر این‌قدر یقین دارد آن‌چه می‌خواهد باشد همان است که باید باشد، چرا عذاب می‌کشد؟ چرا حسادت می‌کند؟ افراطی و نابه‌جاست این‌همه عذاب کشیدن برای این دنیای کوچک که او می‌تواند واردش شود و نمی‌شود، به خاطر این مرغ‌زنان که ابله و پوچ‌اند. شنونده داشتن است و دست‌بوسی بلد بودن، خود را به گفت‌وگوهای برانگیزندهٔ معنادار سپردن، بالا نشستن، یکی از آن‌ها بودن، از برگزیدگان، آن‌ها که ورای خیر و شرند چون جسارت کرده‌اند و گازی از میوهٔ پوچی و بطالت خورده‌اند یا چون پیشاپیش گاززده‌اش پنداشته‌اند و مثل هوایی که نه حس می‌شود و نه لمس، تنفسش می‌کنند.
کاوشگر
اگر می‌خواست کمکش می‌کردند تا بالا برود. آری! کاری شدنی است و صرفاً مستلزم اراده کردن. همان کاری که فرشته‌ای به انجام دادنش اغواگری کرد و به هدفش رسید؛ «از این میوه بخورید تا به‌سان خدایان شوید.» و فقط باید آن قدم را بردارد، یا آن حرکت را بکند، یا آن گاز را به میوه بزند و در صفی بیفتد که او را به مقصد می‌رساند. صرفاً باید بخواهد مثل آن‌ها باشد، سراغ میوه برود، همرنگ جماعت شود، به آن‌ها بپیوندد و این شخصیت نو را بگیرد. اما نمی‌خواهد. عذاب می‌کشد چون نمی‌خواهد. عذاب می‌کشد چون خودش را وادار می‌کند از آن چیزی که بدبختانه عجالتاً مایهٔ حسادتش شده است بیزار باشد. اما آیا از این سبکِ دیگرِ زندگی بیزار است چون واقعاً نفرت‌آور است یا آن‌که او قادر نیست آن‌قدر که باید نزدیکش شود تا بتواند در آن شرکت کند؟
کاوشگر
می‌باید قضاوت را دربارهٔ این شهرها به روزی موکول کرد که ناگهان، یا آهسته‌آهسته، هر چند در این صورت سخت می‌شود باورش کرد، چیزی شکل بگیرد که حدس می‌زنیم هست اما نمی‌بینیمش، وقتی ماده‌ای که اکنون بر زمین می‌خزد سخت گردد، وقتی کسانی که اکنون غم‌زده می‌خندند یاد بگیرند از جلو سرنوشتی میان‌مایه درآیند و ساختمان‌های بتن‌آرمهٔ بزرگ مدور یا بیضوی را خالی بگذارند تا صمیمیت تنگ و باریک خانه‌هاشان را بازیابند.
کاوشگر
به اندیشیدن که کدام افکار جنون‌آمیز همهٔ کورها را حتا روزهایی که برف شدید می‌بارد به خیابان می‌اندازد
کاوشگر
به سخت اندیشیدن و تصورِ آن‌که این جماعت چه‌طور، خدایا، چه‌طور سال‌هایی را گذرانده‌اند که خودشان، به دلایلی که خودشان از آن‌ها باخبرند، می‌گویند سال‌های قحطی بوده است.
کاوشگر
مگر تابوی زنای با محارم در حجله‌های ابتدایی این‌جا همان‌قدر گستاخانه شکسته نمی‌شود که بر پشته‌های علف هر جزیرهٔ باغ عدن‌مانند؟ مگر نهادهای ابتدایی این گروه‌های انسانی مثل موارد مشابه اقوامی که هنوز نتوانسته‌اند از مرحلهٔ انسان قبیله‌ای عبور کنند جالب‌توجه و بلکه بسیار بغرنج‌تر نیست؟ مگر دورهٔ ابداع بومرنگ به‌وضوح نگذشته است و حتا به ظهور ابتکارها و خلاقیت‌های گوناگونی که اسباب ادامهٔ حیات و رشد و پرورش این انسان‌ها را فراهم آورده، و فرصتی نیست تشریح‌شان کنیم، حالتی مضحک نگرفته است؟ مگر اثبات نکرده‌اند که دمای درون ایگلوهای اسکیموها در ماه دی چندین درجهٔ فارنهایت از دمای درون کلبه‌های حومهٔ مادرید بیشتر است؟ مگر همه نمی‌دانند سن متوسط از دست دادن باکرگی لابه‌لای این تپه‌ماهورها کمتر از قبایل آفریقای مرکزی است که هزار آیین پیچیده و بلکه نامتعارف پاگشایی دارند؟ مگر چربی استئاتوپیژی زنان قوم هوتن‌توت کاملاً با لیپودیستروفی روبه‌رشد زنان مدیترانه‌ای ما خنثا نمی‌شود؟ مگر ایمان به ذاتی متعال متناظر نیست با لرزهٔ ترس و احترامِ کارآترِ مردم این‌جا در برابر نیروهای انتظامی که همان‌قدر قادرند؟ مگر انسان با انسان برابر نیست، حضرت آقا؟ مگر انسان همه‌جا یکسان نیست؟ مگر همیشه به لحاظ دقت و صحت غرایزش از وحشی‌ترین حیوانات بس دون‌تر نیست و پیوسته بس سرتر از منظر نظریاتی که فلاسفهٔ آگاه و مسلط بر کارکرد تمدن‌ها از او بیرون می‌کشند؟
Saeed Afshari

حجم

۴۲۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۳۷ صفحه

حجم

۴۲۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۳۷ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد