بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یادداشت‌های یک غواص | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب یادداشت‌های یک غواص اثر مصیب معصومیان

بریده‌هایی از کتاب یادداشت‌های یک غواص

گردآورنده:مصیب معصومیان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۴ رأی
۴٫۳
(۴)
حس می‌کنم خدا مرا می‌بیند. در خودم یک احساس رضایت می‌کنم. درون وجدانم آرامش خاصی دارم؛ چون دارم به آن جایی می‌رسم که خداوند از اول خلقت برای همین چیزها ما را خلق کرده و هدف از زندگی کردن است
°•. MaryaM .•°
تشنگی داشت مرا کلافه می‌کرد. دیگر طاقت تشنگی را نداشتم. قربانِ لبِ تشنه و جگر سوخته‌ات یا حسین (ع)! قربان تشنگی و آن طاقت طفلان معصومت یا مولا!
°•. MaryaM .•°
در جبهه که هستی، عاشق زندگی و ماندن هستی؛ ولی وقتی به عقب برگشت می‌کنی، زندگی برایت تنگ و تاریک و قفس است. حس می‌کنی در میان خلأ هستی که از هر طرف به تو فشار می‌آورد. آخ! چقدر سخت است شیری در قفس باشد
°•. MaryaM .•°
به‌رغم هوای بسیار سرد زمستانی اینجا، بچه‌ها از روند آموزش و خدمت به اسلام بسیار خوشحالند. در حالی که خسته‌اند، خستگی را خسته کرده‌اند.
°•. MaryaM .•°

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد