"فلسفهبافی همان آموزش مردن است."
شراره
در صورت پایان مرگ، همه چیز مجاز میشود!
شراره
بدون وجود مرگ رستاخیزی وجود نخواهد داشت و بدون رستاخیز هم دیگر نیازی به کلیسا نخواهد بود!
شراره
زندگی همین است دیگر... انسان انتظار کسی را میکشد که هرگز نخواهد آمد... ابتدا تردید و سوءظن به جانش میافتد، سپس خشم جای آن را میگیرد، اما پس از مدتی اندیشیدن، آرام میگیرد. همواره به این صورت بوده که زنی حرفی میزند و مردی اشتباه برداشت میکند، سپس زن تنها راه چاره را در عذرخواهی میبیند و همه چیز رو به راه میشود. این اتفاق بارها و بارها تکرار میشود. گاهی حتی کار به گریه و زاری میکشد. اما خوب، زندگی همین است دیگر.
پویا پانا
زندگی نیز همچون ارکستری است که همواره در حال نواختن است؛ گاه هماهنگ و گاه ناهماهنگ. در دوران زندگی، هر اتفاقی ممکن است روی دهد. مثلا کشتی تایتانیک لازم است به آب انداخته و غرق شود. اگر پری دریاها و ایزد آبها اراده کنند، بزرگترین و مقاومترین شناورها نیز قادر به گریختن از سرنوشت نیست.
پویا پانا
زندگی مملو از اعتراض است. همواره یکی میگوید هیچ دلش نمیخواسته به دنیا بیاید، یا کسی میگوید مایل نیست از دنیا برود...
پویا پانا
ما انسانها کاری جز حرف زدن از دستمان ساخته نیست.
پویا پانا
در مثلها آمده، " بر هر ملتی کسانی حکومت میکنند که لیاقت آنهاست
پویا پانا
آنچه این بیچارهها را به اسارت گرفته بود، زندگی بود.»
پویا پانا
فلسفه هم به مرگ نیازمند است و هم به باور. اگر مینشینیم و به بحثهای فلسفی میپردازیم به این دلیل است که میدانیم خواهیم مرد. فیلسوف مشهوری میگوید: "فلسفهبافی همان آموزش مردن است."
پویا پانا