بریده‌هایی از کتاب بی‌حد و مرز

۴- شخصیت خوب سرمنشأ اعتماد است وقتی شخصی زندگی چندتکه داشته باشد، مردم هیچ‌وقت نمی‌دانند از او چه چیزی انتظار داشته باشند. نمی‌دانند آن شخص در موقعیتی معین چگونه عمل خواهد کرد. برعکس، کسی که شخصیت خوبی دارد و براساس استاندارد پیوستهٔ واحدی زندگی می‌کند اعتماد دیگران را جلب می‌کند. مردم می‌دانند چه چیزی نصیبشان می‌شود. می‌دانند سخنان و اعمال آن شخص باهم می‌خواند. می‌توانند به آن شخص و حرف‌هایی که می‌زند اتکا کنند. هروقت به شخص دیگری تعهدی می‌دهید، امیدواری ایجاد می‌کنید. وقتی به آن تعهد پایبند می‌مانید، اعتماد ایجاد می‌کنید. شخصیت خوب به شما کمک می‌کند به آن تعهد تا آخر پایبند بمانید و اعتماد پدید آورید

آگاهی + توانایی + انتخاب‌ها = ظرفیت

شکست خواهید خورد. به‌ویژه در ابتدای کار. شکست خواهید خورد. و این مسئله نه‌فقط ایرادی ندارد، بلکه ضروری است.

افراد دارای قدرت عاطفی انتظار نتایج فوری ندارند. وقتی به زندگی نزدیک می‌شوند، می‌دانند که وارد کاری بلندمدت شده‌اند. مواجهه با چالش‌ها را با انرژی و سرسختی انجام می‌دهند. می‌فهمند که موفقیت واقعی زمان‌بر است. کارهای جدیدی امتحان می‌کنند و شکست می‌خورند. به موانع برمی‌خورند، اما استقامت می‌کنند. به رفتن ادامه می‌دهند، به کار کردن ادامه می‌دهند. بر تصمیمات درستی که باید بگیرند تمرکز می‌کنند و به‌سرعت تصمیم می‌گیرند. متوجه هستند که شاید بتوانند یک‌شبه مسیرشان را عوض کنند، اما یک‌شبه به مقصدشان نخواهند رسید. نگاهشان را به تصویر کلی دوخته‌اند و دست از تلاش نمی‌کشند.

«بدون مقاومت، اولین شکست آخرین شکست خواهد بود -زیرا کار تمام شده است.» اریک گریتنز

بسیاری از افراد در مقابل تغییر مقاومت می‌کنند، نتایج فوری می‌خواهند و به زندگی‌ای عاری از مشکلات امید دارند. اما این آرزوها باعث می‌شود انسان به‌لحاظ عاطفی ضعیف شود. چرا؟ چون زندگی چالش دارد. افراد دارای قدرت عاطفی انتظار دشواری‌ها را دارند و می‌آموزند که رشدی را که از این دشواری‌ها حاصل می‌شود قدر بدانند.

خواه با شادی مواجه باشم و خواه با ناراحتی، کنش داشتن به من کمک می‌کند به مسیر درست بازگردم و عواطفم را دوباره در کنترل بگیرم. این‌گونه است که قدرت عاطفی‌ام را حفظ می‌کنم.

عمل کردن کلید کار است.

اجازه ندهید ناراحتی‌ها و شادی‌ها زندگی‌تان را کنترل کند

تأدیبِ تفکر کاری است که انجام می‌دهم تا خودم را صادق نگه دارم.

«آن‌کس‌که در مواجهه با خود کاملاً صادق نیست نمی‌تواند دستاورد بزرگی داشته باشد.» جیمز راسل لوول

تفکر کردن تجربه را به بینش تبدیل می‌کند.

وقتی به‌صورت منطقی به کاری فکر می‌کنیم، باید از یک کار هربار نتیجهٔ یکسانی انتظار داشته باشیم، بااین‌حال بسیاری از افراد هستند که درجا می‌زنند، چون کاری را که همیشه انجام داده‌اند تکرار می‌کنند، اما انتظار نتیجه‌ای متفاوت دارند. چقدر خسته‌کننده! چرا این‌طور می‌شود؟ چون آنها هرگز زمانی را صرف دست کشیدن از کارشان، سر درآوردن از اینکه چرا تلاش‌هایشان به نتایج مثبتی نمی‌رسد و تغییر دادن مسیرشان نمی‌کنند. یکی از راه‌هایی که افراد موفق ظرفیت عاطفی‌شان را بالا نگه می‌دارند ازطریق پرهیز از افتادن در این دام است. مطمئناً آنها هم اشتباه می‌کنند. اما زمانی را صرف درس گرفتن از آن می‌کنند. آنها از قاعدهٔ قدیمی کار پیروی نمی‌کنند، که می‌گوید، «وقتی کار تمام شد، دیگر تمام شده است.» درعوض، از قاعدهٔ دیگری پیروی می‌کنند: تا وقتی از آن کار درس نگرفته باشی تمام نشده است.

تعریف دیوانگی عبارت است از اینکه کاری را مرتباً تکرار کنید، اما انتظار نتیجهٔ متفاوتی داشته باشید.

وقتی شانزده سالم شد، پدرم سعی کرد این را در ذهنم نقش کند. وقتی سوار ماشین می‌شدیم تا مرا به آزمون رانندگی‌ام ببرد، کتابی در جعبهٔ داشبورد گذاشت و گفت، «پسرم، زمان‌هایی هست که رانندگی می‌کنی و قطاری باعث می‌شود توقف کنی و منتظر شوی. وقتی این اتفاق افتاد، این کتاب را دربیاور و بخوان. اجازه نده چیزی که نمی‌توانی کنترلش کنی وقتت را تلف کند.»

کنترل آنچه در توان ماست و تلف نکردن انرژی برای چیزی که در توانمان نیست یکی از مهم‌ترین درس‌هایی است که می‌توانیم در زندگی بیاموزیم.

افرادی که به‌لحاظ عاطفی قوی‌اند به روابطشان احترام می‌گذارند و درعین‌حال مراقب‌اند که اجازه ندهند دیگران آن روابط را کنترل کنند، به‌ویژه روابطی را که حساس‌تر است.

همهٔ ما تجربهٔ تلخ غافل‌گیر شدن با امری ناخواسته، افتادن به دام روابطی منفی و غافل‌گیر شدن با ضربه‌ای که انتظارش را نداشته‌ایم داریم. زمان‌هایی وجود دارد که می‌خواهیم به دنیا اعلام کنیم زندگی چقدر غیرمنصفانه است. اما فقط با دست زدن به عمل می‌توانیم خودمان را از چاله‌هایی که در آن افتاده‌ایم درآوریم. امید ورزیدن، آرزو کردن، انکار کردن، گریستن، بدوبیراه گفتن، جنجال کردن، شِکوه کردن، تقصیر را به گردن دیگران انداختن و منتظر ماندن فقط باعث می‌شود در چاله بمانیم. هرچه سریع‌تر از شوک عواطف خلاص شویم، آن را حلاجی کنیم و پشت سر بگذاریم و به‌سمت کنش حرکت کنیم، زمان بهبود ما کوتاه‌تر خواهد بود. و به‌لحاظ عاطفی قوی‌تر خواهیم شد. انتخاب همیشه با خودمان است. یا به‌طورمداوم روی تسلط بر عواطف خود کار می‌کنیم یا دائماً تحت تسلط آنها خواهیم بود.

انتخاب همیشه با خودمان است. یا به‌طورمداوم روی تسلط بر عواطف خود کار می‌کنیم یا دائماً تحت تسلط آنها خواهیم بود.

آدم دنیادیده‌ای پسری را دید که ماهیگیری می‌کرد و پیش او رفت تا ببیند در چه حال است. پسرک قبلاً دو ماهی کوچک گرفته بود، اما درحالی‌که پیرمرد داشت به‌سمت او قدم برمی‌داشت، پسر توانست ماهی خاردار بزرگی بگیرد. درحالی‌که پسر قلاب را از دهان ماهی درمی‌آورد، پیرمرد گفت، «حرف ندارد.» اما بعد پسر ماهی را دوباره توی آب انداخت. پیرمرد فریاد زد، «چه کار داری می‌کنی؟ گنده‌تر از این گیرت نمی‌آید.» پسر پاسخ داد، «آره، اما عرض ماهیتابه‌ام فقط یک وجب است.» این حکایت همیشه به خنده‌ام می‌انداخت و به این مسئله آگاهم می‌کرد که تفکر شخص چگونه می‌تواند محدودش کند.