بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب به تاریکی خواهم رفت | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب به تاریکی خواهم رفت

بریده‌هایی از کتاب به تاریکی خواهم رفت

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۹از ۶۲ رأی
۲٫۹
(۶۲)
دیوید کانتِر که یک روان‌شناس جنایی برجستهٔ بریتانیایی است،‌ در کتابش به‌نام سایه‌های مجرمانه می‌نویسد: «مجرم بیش‌تر از آینده‌اش، در پیشینه‌اش آسیب‌پذیر است.» کانتر بر این باور است که کلید حل زنجیره‌ای از جنایات، فهمیدن این است که قبل از اولین جنایت چه اتفاقی افتاده است، به‌جای این‌که اثبات کنی مجرم بعد از آخرین حمله به کجا رفته است.
zohreh
کانتر می‌نویسد: «قبل از این‌که مجرم مرتکب جرمی شود، شاید خودش هم نمی‌دانسته چنین کاری خواهد کرد. بنابراین شاید به‌اندازهٔ بعد از جنایت، خیلی مراقب نبوده باشد.»
zohreh
عاشق خواندن جنایات واقعی‌ام؛ اما همیشه از این واقعیت آگاه بوده‌ام که به‌عنوان خواننده، فعالانه انتخاب می‌کنم که مصرف‌کنندهٔ مصیبتِ فرد دیگری باشم. پس مانند هر مصرف‌کنندهٔ مسئول دیگری، سعی می‌کنم در انتخاب‌هایم مراقب باشم. فقط بهترین‌ها را می‌خوانم: نویسنده‌هایی که سرسخت، بابصیرت و خوش‌قلب‌اند.
zohreh
عاشق خواندن جنایات واقعی‌ام؛ اما همیشه از این واقعیت آگاه بوده‌ام که به‌عنوان خواننده، فعالانه انتخاب می‌کنم که مصرف‌کنندهٔ مصیبتِ فرد دیگری باشم.
مهتاب
ما در زندگی با کمبودهای‌مان همراه می‌شویم یا مسیری را انتخاب می‌کنیم که برخلاف‌شان است
hasti
درست وقتی خواننده‌ای متوسط شاید از زیادیِ اطلاعات دربارهٔ واقعیت خسته شود، میشل جمله‌بندی را تغییر می‌دهد یا جزئیاتی آشکار را نشان می‌دهد که همه‌چیز را دوباره معنادار می‌کند.
صبا
قاتلی ناشناخته همیشه مثل این است که پشت دری باشی و دستگیره‌اش را که هرگز باز نمی‌شود، بپیچانی. اما قدرت قاتل، لحظه‌ای که او را بشناسیم، دود می‌شود و به هوا می‌رود. ما رازهای پیش‌پاافتاده‌اش را می‌فهمیم. تماشایش می‌کنیم که با غل‌وزنجیر و عرق‌کنان به داخل دادگاهی روشن پیش برده می‌شود و فردی چند قدم بالاتر از بقیه نشسته، بدون لبخند چکشی را می‌کوبد و بعد از مدتی طولانی شروع به صحبت می‌کند و تک‌تک هجاهای نام شناسنامه‌ای‌اش را بیان می‌کند.
صبا
پسر موردنظر که دانشمندی نوپا بود، به بزرگ‌ترین دشمن قاتلان زنجیره‌ای و خالق پاشنهٔ آشیل‌شان تبدیل می‌شد. نام او اَلِک جفریز است. در سپتامبر ۱۹۸۴، جفریز انگشت‌نگاری دی‌ان‌ای را کشف کرد، و با این کار، برای همیشه علم پزشکی قانونی و عدالت کیفری را تغییر داد.
صبا
وقتی فیلیپ حدود سی دقیقهٔ بامداد از سر کار به خانه برگشت، فیونا و جاستین خواب بودند. فیلیپ آب‌جویی نوشید و کمی تلویزیون تماشا کرد، بعد به رخت‌خواب رفت و خوابش برد. حدود بیست دقیقه بعد، او و فیونا هم‌زمان از خواب بیدار شدند. چند دقیقهٔ بعد، صدای خش‌خشی در رخت‌خواب باعث وحشت‌شان شد. درِ شیشه‌ایِ کشویی متعلق به ایوان باز شد و مردی با ماسک اسکیِ قرمز وارد شد. این‌که آن‌ها بلافاصله می‌دانستند او چه‌کسی است، از غافل‌گیری‌شان کم نکرد. احساسی غیرواقعی بود؛ انگار شخصیت مهم یک فیلم، کسی که فقط در تلویزیون می‌دیدی، از پشت پرده‌ها ظاهر شود و با تو شروع به صحبت کند.
افسانه
ساکنان سمت شرق شاخه‌های درخت‌ها را بریدند و بوته‌های اطراف خانه‌شان را از ریشه درآوردند. محکم‌کاری پنجره‌های شیشه‌ای کشویی با میله‌های چوبی کافی نبود. این کار شاید او را بیرون نگه می‌داشت، اما ساکنان بیش‌تر از این‌ها می‌خواستند؛ آن‌ها می‌خواستند کاملاً او را از توانایی پنهان‌شدن محروم کنند. تا شانزدهم ماه می، موجی از نورافکن‌هایی که جدیداً نصب شده بودند، سمت شرقی را مثل درخت کریسمسی نورانی کرد. در خانه‌ای، دایره‌های زنگی به تمام دروپنجره‌ها بسته شدند. چکش‌ها زیر بالش‌ها قرار گرفتند. بین ژانویه و می نزدیک به ۳ هزار اسلحه در شهرستان ساکرامنتو فروخته شد.
افسانه

حجم

۹۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۵ صفحه

حجم

۹۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۵ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۴
۵
صفحه بعد